دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست
اغاز را ندیدم پایان را هم نخواهم دید هیچ کس را نمی پذیرم من به تو ایمان می اورم، تمام انچه را که وجود دارد دوست خواهم داشت؛ و من نفرت را به زاویه ی پرتگاه خواهم راند
خدایا.. آغوشت را امشب به من میدهی؟ برای گفتن چیزی ندارم اما برای شنیدن حرفهای تو گوش بسیار... می شود من بغض کنم تو بگویی : مگر خدایت نباشد تو اینگونه بغض کنی... می شود من بگویم خدایا ؟ تو بگویی : جان_ دل . . . می شود بیایی ؟
مانند یک بهار … مانند یک عبور … از راه می رسی و مرا تازه می کنی … همراه توهزار عشق از راه می رسد … همراه تو بهار … بردشت خشک سینه من سبز می شود … وقتی تو می رسی … در کوچه های خلوت و تاریک قلب مـــــــــن … مهتاب می دمد … وقتی تو می رسی … ای آرزوی گم شده بغض های مـــــــــن … من نیز با تو به عشق می رسم\
چـــــه راحت زیر چــــــــــــــــــــــــترم آمدی ... و چه شــــــــــــــــــــــاد بودم از با تــــــــــــــــــو بودن !!! اما وقــــــــــــــــــــــــتی گـــــــــــــــــــــــــــفتی ، " خــــــــــــــــداحـــــــــــــــــــــــــــــــــافظ " برایــــــــــــــــــم چه ســــــــــــــــــــخت بـــــــــــــــود ... بـــــــــــــــــــاور اینکه بودنت بـــــــــــــــخاطر بـــــــــــاران بود ... !!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] قوی باش و تنها... سر به زیر و سخت... با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!! [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
مر30
لایک
تشــــــــکرات
وب زیبایی داری....
هیچکس با من نیست!...
مانده ام به چه اندیشه کنم...
شب تنهایی
هیچکس با من نیست!...
مانده ام تا به چه اندیشه کنم...
مانده ام در قفس تنهایی...
در قفس میخوانم...
چه غریبانه شبی ست...
شب تنهایی من!....
ممنونم
ممنون عزیزم که اومدی نظر لطفته
غم بی تو بودن انچنان سنگین است که به هر ایینه مینگرم میشکند
خواهش میکنم
منم ممنونم
کاش میشد ...
یک لحظه جایمان را عوض کنیم...
شاید تو میفهمیدی چقدر بی انصافی و من میدانستم چرا!
عاشقت می مانم!
بی آنکه بدانی..
دوستت خواهم داشت و در آغوشت خواهم ماند!
بی آنکه بگویم..
درد دل خواهم کرد!
بی هیچ کلامی..
شاید احساسم
اینگونه نمیرد
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست
اغاز را ندیدم
پایان را هم نخواهم دید
هیچ کس را نمی پذیرم
من به تو
ایمان می اورم،
تمام انچه را که وجود دارد
دوست خواهم داشت؛
و من نفرت را به زاویه ی پرتگاه خواهم راند
همه لحظه ها بی تو خاموش شده اند …
چراغی روشن کن ، من از بی تو بودن میترسم !
آدمی که میخواهد برود، می رود
داد نمی زند، که، من دارم می روم!
آدمی که رفتنش را داد می زند
نمی خواهد برود….
داد می زند، که نگذارند برود!
می فهمی؟
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند...
کاش وقتی آسمان بارانی است ،
چشم را با اشک باران تر کنیم
کاش وقتی که تنها میشویم ،
لحظه ای را یاد یکدیگر کنیم
خدایا..
آغوشت را امشب به من میدهی؟
برای گفتن چیزی ندارم
اما برای شنیدن حرفهای تو گوش بسیار...
می شود من بغض کنم
تو بگویی : مگر خدایت نباشد تو اینگونه بغض کنی...
می شود من بگویم خدایا ؟
تو بگویی : جان_ دل . . .
می شود بیایی ؟
کارم از یکی بود و یکی نبود
گذشت..!
من در اوج قصه گم شده ام…!
مانند یک بهار …
مانند یک عبور …
از راه می رسی و مرا تازه می کنی …
همراه توهزار عشق از راه می رسد …
همراه تو بهار …
بردشت خشک سینه من سبز می شود …
وقتی تو می رسی …
در کوچه های خلوت و تاریک قلب مـــــــــن …
مهتاب می دمد …
وقتی تو می رسی …
ای آرزوی گم شده بغض های مـــــــــن …
من نیز با تو به عشق می رسم\
چـه شـد "مـاه ِ مـن"؟
مـیبینم کـه خورشـید شـده ای و بـرای دیـگران مـیتابی..!
دلـم بـرای یـک درد تـنگ شـده...
درد ِ فـشرده شـدن مـیان ِ آغوش ِ مـعشوقـه أم...
خـودمـانـیم...
چـه درد ِ شـیرینی بـود....
عطــ‗__‗ــر تنـ ـت روے پیـ ـراهنـ ـم مانده
امـ ـروز بـ ـوئیـ ـدمش عمیــ‗__‗ــق ؛ عمیــ‗__‗ــق
و بـ ـا هـ ـر نفـ ـسم بغضـ ـم را سنگیــ‗__‗ــن تـ ـر کـ ـردم
و بـ ـــہ یـ ـاב اوردم
کـ ــہ בیگـ ـر تنـ ـت سهــ‗__‗ـم دیگـ ـریسـ ـت
و غمـ ـت سهــ‗__‗ـم مـ ـن. .
چیـــزِ زیـــآدی نِمــی خـــوآهَـم
فَقَـــط کَمــی گـــوش دَهی
اَنــدَکی دَرْک کُنــــی
و بــــآ دِلَـــم ایـــن جُمْلــــه بِگویـــی :
آرام بــــــآش
مَـــنْ کِنـــــآرِتَـــــم.....!.
مساحت خلوتم را پر کن...
عمودی یا افقی فرقی نمیکند
همین که ضلعی از چهاردیواری ام باشی کافیست...
کاغذی مچاله می شود،
شعری می میرد
و شاعری
بر تابوت شعرهایش می نویسد:
می روی از بر من
نیمه دیگــــر من
گآهــے ڪــﮧ בلـَـم اَز زنــدگـــے سیــر میشـَــوَב ...
בلــَم میـפֿــوآهَـــב تــآ سَقــفـ ـ ـ ـ آسمـــآטּ پــَروآز ڪُنَـــمـ ـ ـ ـ
وَ رویـَشــ ـ ـ בرآز بـڪـشـَـمـ ـ ـ (!!)
آرامــ ـ ـ وَآســـوבهـ ــ ... مثلــِ مآهـــے פــوضــمــآטּ
ڪـﮧ چَنــב روزیـسـتــ ـ ـ روے آبــ ـ ـ اَستـــ ـ ـ ـ (!!)
سر به گوش من بگذار
و آرام بگو :
دوستت دارم…
از چه می ترسی ؟!
فردا دوباره میتوانی انکار کنی…
بچه که بودیم
شبها فکر میکردیم فردا چی بازی کنیم...
الان فکر میکنیم
فردا زندگی قراره چه بازی ای باهامون بکنه...
✿خدایا... دلم زنگ تفریح میخواهــــــ✿ـــد...
باور کن خسته شده امــــــــــ✿
از این کلاس رقصیدن به ساز دنیــــــ✿ــــــا....
چه زیبا میگفت مترسک :
وقتی نمیشود رفت همین یک پاهم اضافی ست....!!!
به سکوت لبخند میزنم ،
او هم به من !
کمکم به زندگی در کنار هم
عادت کردهایم .
==-=-
✖בور مـی شَوے اَز مـَטּ✖
✖بــے آטּ کـِ بـבانـی؛✖
✖اَگَـــر اَز هَفـتــ آسِــــــماטּ هَـґـ بُــگذَرے✖
✖هَــґـ ـچِنـــــاטּ בَر قـَلـبــِ مـَטּ جـآ בارے...!!!
بعضــــــی ها گـــریه نمی کنند !
اما….
از چشـــــم هایشان معـلـوم است که
اشکــــی به بــزرگی یــک سـکــــوت ،
گــــوشه چشـمـشان به کمیــــــن نشــستـه ....
لیـــآقت مـےــخوآهــد ..
بـــودטּ در شــــعرهـــآے دخــتـرے کـــﮧ ...
بـــآ تمـــآم عشـــقش ..
نبــودنت رآ اشـــک میــریزد ..
تعــــجب نڪـــטּ !
در بـــے لیــآقتـــے تــــُو
شـــڪے نیـــست ...
اینـــجآ ،
دلیـــل بـــودنت میـــآטּ بغـــضهآیـــم ،دیـــــ ـــوانگـی ِ خـــودم است .
برآنچه گذشت ،
آنچه شکست ،
آنچه نشد ...
حسرت نخور ؛
زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد .....
دل شکسته ام از کسانی که خیلی دوستشون دارم و بدتر از اون اینکه متوجه نشدند چه بلایی سر من آوردند......................
دلم گرفته،گرفته تر شد!
بـُگــْـذآرْ آغـــوشَـــمْ
بَــرآےِ هـَمــیـشـﮧِ یــَـخْ بـِـزَنــَـدْ
نـِمــے خــوآهـَـــم ڪـَــســـے
شـآلْ گَــرْدَنِ اِضــآفــے اَشْ رآ
دورِ گـــَــرْدَنِ اِحـْـســآســـَـمْ بــیــاَنـــــْدآزَدْ . .
مـے خواهَم بَرگَردَم بِـﮧ روزهاے کودَکے …
آטּ روزها کـِﮧ :
پِدَر تنها قَهرِماטּ بود…
عِشــق ، تَنها در آغوشِ مادَر خُلاصِـﮧ مے ـشُد…بالاتَرین نُــقطِـﮧے زَمےـטּ، شـانِـﮧ هاے پِـدَر بُــود…...................................................
بَدتـَرین دُشمَنَم ، بَرادَرَ ـم بُودَ…
تَنــها دَردَم ، زانُو های زَخمـے اَم بود…
تَنـها چیزی کِه میشِکَست ، اَسباب بـازیهایَم بـود
وَ مَعناے خُداحافِـظ ، تا فَردا بود…
آن روزها لااَقل عَروسَکی داشتَم تا با او دَردُدِل کُنَم
فِکر میکَردَم به حَرفَم گوش میکُنَد
این روزها میدانَم که او نِمیفَهمَد وَ هیچ کَسِ دیگَر را هَم نَدارَم
خُدایا خَستِـﮧ اَم!
دِلَم بَچِگے میخواهَد.....
حرفهایم...
دلتنگیهام...
و تمام اشکهای من....
بماند برای بعد...
تنها به من بگو:
با او چگونه میگذرد که با من نمیگذشت؟؟
چـــــه راحت زیر چــــــــــــــــــــــــترم آمدی ...
و چه شــــــــــــــــــــــاد بودم از با تــــــــــــــــــو بودن !!!
اما وقــــــــــــــــــــــــتی گـــــــــــــــــــــــــــفتی ،
" خــــــــــــــــداحـــــــــــــــــــــــــــــــــافظ "
برایــــــــــــــــــم چه ســــــــــــــــــــخت بـــــــــــــــود ...
بـــــــــــــــــــاور اینکه بودنت بـــــــــــــــخاطر بـــــــــــاران بود ... !!!
زیــر بــارون ، بـه یـاد تـو گـریـه کـردم ...
زیــر بــارون ، بـه اون چـه کـه گـذشته خـوب فـکر کـردم ...
زیــر بــارون ، از ایـنکه چـه قـدر به مـرگ نـزدیـک شـدم ، بغض کردم ...
زیــر بــارون ، صـدای قلـبم را گـوش کـردم ...
زیــر بــارون ، بـا صـدای بلـند اسـمت را فـریاد کـردم ...
زیــر بــارون ، فـهمیدم کـه تـا حالا چه قدر اشـتباه ، زندگـی کـردم ...
زیــر بــارون ، بـا شـنیدن طـنین عشق ، خـدا را طلب کـردم
زیــر بــارون ، جـای خـالی دستان گرمت را با تـموم وجـود ، حـس کردم ...
زیــر بــارون ، اشـک های لحـظۀ خـداحافظی راتو ذهـنم ، تـداعی کـردم ...
زیــر بــارون ، ایـن دنیـای بـی وفـا را تا دلت بـخواد ، نفـرین کـردم ...
زیــر بــارون ، از عشـقی کـه تـو قـلبم حـک کـردی ، یـادی کـردم ...
زیــر بــارون ، بـه پـشت سـرم نـگاه کردم و... سـال زندگی را بـاور کـردم ...
زیــر بــارون ، بـه تـموم بـهونه هـامون تبـسم تـلخی کـردم ...
زیــر بــارون ، بـه حـکمت خـدا از تـه دل شـک کـردم ...
زیــر بــارون ، بـه فـرار ثـانیه هـا اعـتقاد پیـدا کـردم ...
زیــر بــارون ، بـه مـعنی وا قـعی زیسـتن انـدیشه کـردم ...
زیــر بــارون ، شـعار: « آینـده ای روشـن» را مسـخره کـردم ...
زیــر بــارون ، نمـی دونـی کـه ، چـه قـدر خـودم را سرزنـش کـردم ...
زیــر بــارون ، یـه عـالمه اشـک ، بـا قـطره هـای بـارون قـسمت کـردم ...
زیــر بــارون ، بـه هـیچ یـک از سـؤالام جـوابی پـیدا نـکرد..
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
قوی باش و تنها...
سر به زیر و سخت...
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
`*.¸.*´
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•.
¸.•´¸.•*¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•´ .•´ ¸¸.•¨¯`•.
_____xxxxxxxx________xxxxxxxx
____xxxxxxxxxx______xxxxxxxxxxx
___xxxxxxxxxxxxx___xxxxxxxxxxxxx
___xxxxxxxxxxxxxx_xxxxxxxxxxxxxx
___xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
____xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
_____xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
______xxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxxx
_________xxxxxxxxxxxxxxxxxx
___________xxxxxxxxxxxxx
_____________xxxxxxxxx
______________xxxxxx
_______________xxxx
_______________xxx
_./'\._¸¸.•¤**¤•.¸.•¤**¤•..•¤ **¤ •.¸.•¤**¤•..
*•. .•* *l
/.•*•.\ ¸..•¤**¤•.,.•¤**¤•.*.•¤**¤•. ¸
هیچ گاه نفهمیدم چه رازیست بین دلم و دستم!!!
از دستم رفت ... به هر چه دل بستم ...
چه قدر تلخ شده ای ...
آنقدر که حتی وقتی صدایت را می شنوم احساس می کنم ...
دیگر دلم برایت نمی لرزد...
نه با خودت چتـــر داشتی
نه روزنـــامه
نه چمـــدان…
عـــاشقت شدم…
از کجا می فهمیدم مســـافری؟؟؟
راهــ کـِـﮧ میـروے
عَقــَـب میـمــانَــم•••
نـَه بـَـرای اینـکـِـﮧ نـَخواهَـم با تــُـــو هـَـم قــَـدم باشَـم
میـخواهـم پا جاے پاهایـَـت بگــُـذارَـم
میـخواهـَـم مـُـراقبـَـت باشَم
میـخواهـَــم رد پایـَـت را هیچ خیابانـے در آغوش نکـِـشـَــد
تـــُــو فــَـقـَـط بـَــراے مـَـنے•••
میدانی ؟!
به رویت نیاوردم !
از همان زمانی که ” تو ”
به ” من ”
گفتی ” شما ”
فهمیدم پای ” او ” در میان است…
مرا هیچ عذاب نمیدهد:
جز اینکه همیشه دانسته خطا کردم ،
ندانسته آلوده شده،
نشناخته وابسته شدم
و نخواسته رانده شدم....
مرا هیچ عذاب نمیدهد:
جز اینکه همیشه دانسته خطا کردم ،
ندانسته آلوده شده،
نشناخته وابسته شدم
و نخواسته رانده شدم....
عاشقانه ترازاین نیست که درواپسین لحظات باورم ازتوبودن،باورنکنم که تورفته ای
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
باران میبارید
کودکی آهسته گفت
خدایا گریه نکن درست میشه...!
و این دنیا سخت میشه به کسی اعتماد کرد..!
ولی من به خیلی ها اعتماد کردم...!
آخرسر هم بعضیاشون بهم گفتن کاش باورم میکردی...نامرد...!
آره بعضی ها لیاقت ندارندکه باورشون کنم...!
تـ ـو بـ ـرو…
مـ ـن هم برای اینکـ ـه راحـ ـت تربروی…
می گویـ ـم : برو “خیـ ـالی نیسـ ـت “
امـ ـا…
کیسـ ـت که ندانـ ـد…
بی تـ ـو…
تنهـ ــا چیـ ـزی کـ ــه هسـ ـت…
“خیـ ـال توسـ ـت” …
زندگی مثل بازی شطرنج میمونه!
اگه بلد نباشی همه می خوان یادت بدن.
وقتی هم که یاد گرفتی همه می خوان شکستت بدن