دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
زندگی کوچکتر از آن بود که مرا برنجاند و زشت تراز آن که دلم برآن بلرزد
هستی تهی تر از آن که به دست آوردنش مرا زبون سازد
و من تهیدست تر از آن که از دست دادن مرا بترسا
.
کابوس امشبم شده ای تو ؛
دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد
و حال میگوید برو …
تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !
:ما که در کار فلک وا مانده ایم /از همه دنیا چه بد جامانده ایم/نیست در دنیاخوشی همراه ما/بی کسی و بی یارو تنها مانده ایم/از رفیقانم همه ناراضی ام/از تمامی یک به یک من اسیم/جز یکی ان هم تو هستی با مرام/ نوکرت هستم
مهربانی تا کی ؟؟؟
بگذار سخت باشم و سرد...
باران ک بارید چتر بگیرمو چکمه...
خورشید ک تابید پنجره را ببندمو تاریک...
اشک ک امد دستمالی بردارمو و خشک...
او ک رفت نیش خندی بزنمو سوت...!!!
انسانیت رفته<< کــــمــــا >>،براش دعا کنین برگرده.!
بعضی وقتا دوست دارم خدا بیاد پایین دستمو محکم بگیره
بگه : آدم ها رو زمین اذیــتــت میکنن ؟
بیا بریم پیش خودم ..
کاش...
روزی...
جایی...
بر لبان تو تکرار میشد !!!
نامم.....
✗امروز یـک نـَفـَر بـﮧ چـشمـاטּ گـوב اِفـتـآבه اَم
رَنـگ پـَریـבه اَم و لـَبهـاے سـِفـیـבم
تـوَجـُﮧ ڪرב ..
گـُفتـَم فـَقـَط یـڪم פֿـستـﮧ اَم
گـُذَشتـ ..!
امــا نمـےבآنستـ ـهـَمـیـטּ" یـڪم "
چـﮧ عـُمـق زیـاבے בارב
تنهــایے یعنے :
بیــטּ آבمــآیے بــآشے ؛
کـہ میگــטּ בوستت בآرטּ !
وَلــے .... کـِـنار בلـتنگـیــآت نیـستَــטּ ..
زندگی کوچکتر از آن بود که مرا برنجاند و زشت تراز آن که دلم برآن بلرزد
هستی تهی تر از آن که به دست آوردنش مرا زبون سازد
و من تهیدست تر از آن که از دست دادن مرا بترسا
من کزین فاصله، غارت شده ی چشم توام
چون به دیرار تو افتد سرو کارم چه کنم؟
یک به یک با مژه هایت دل من مشغول است
میله های قفسم را نشمارم چه کنم؟
خییییییییلی سخته وقتی با همه جون و دلت بهش بگی دوستش داری و اون حتی زخمت گفتن منم همینطور رو به خودش نده!!!
خیییییییلی سخته!
سردش بود ...
دلم را برایش سوزاندم ...!
گرمش که شد ، با خاکسترش نوشت
" خداحافظ
غیرت دارم...
روی خاطراتمان...
برای هر کسی تعریفشان نمی کنم...
تو فقط مرد باش...
و...
انکارشان نکن.
آهاے בختر خوب …
آهاے בاבاشــے !
شکستن בل آבما … نامرבے … منتظر گذاشتـــטּ …
افتخار نــבاره کهـ
اینکه برے همهـ جا جار بزنــے من فلانــے رو گذاشتم سر کـار …
افتاده בنبالمـ من محل سگ بهش نمیذارمـ …
اینا افتخار نـבاره بهـ خـבا!
مریضـــے …
یهـ فکرے بهـ حال خوבت بکـــטּ!...
‗__‗ـآטּ هیــ‗__‗ـج בرבی را בوآ نکــ‗__‗ــرב ...
ایـ‗__‗ـن مَــ‗__‗ــטּ بـ‗__‗ـوבҐ کـ‗__‗ـه به مـــ‗__‗ـرور زمــ‗__‗ـآטּ
عـ‗__‗ــآבت کـ‗__‗ـرבҐ..
و بـآ ایـــ‗__‗ـטּ هـَـ‗__‗ـمه، چهـ اجبــ‗__‗ـآر سخـتـ‗__‗ـی
اســت،خــَنــ בه .. !!
بـآور کنیـــ‗__‗ـ ב .. .
که مـَــ‗__‗ــטּ خوشحـالــَـ‗__‗ـم ...!!...
قحطی همدم است ؛
من به خوشآمدگویی تابلوی خیابان هم دلخوشم
من عادت دارم نگاه کنم
به آدمهایی که از دور می آیند
تا آن زمان که ثابت شود
“تو” نیستند…
.
.
غم انگیز است…
شب از پهلویی به پهلوی دیگر شوی
ببینی تاریکی
از جای خود تکان نخورده است !
در سینه ام زخم های عمیقی هست ؛
انگار کسی مرا با زیر سیاری اشتباه گرفته …
.
دل هرزه ای ندارم که از این بوم رو اون بوم بشینه …
دلخوشی آخرش تو بودی …
خاکش کردم
حافظه ی آدم های غمگین قویست ؛
می دانند کجای کدام خیابان آن روز “مردند” !
.
دراز میکشم
خیره میشوم به سقف
اشکهایم میچکند
سر میخورند و میروند به جایی که تو همیشه میبوسیدی …
مرا کجا صدقه کرده ای که مدام بلای بی تو بودن به سرم می آید !
همانند کودکی هق هق میکنم که مادرش او را تهدید کرده
که اگر بار دیگر اشک بریزد او را میکشد !
بعد رفتنت نمیدانم
سیگارها کوچک شده اند
یا کام های من سنگین تر…!
نبودنت چه فصلی از سال است
که هم روزها و هم شب ها اینقدر طولانی شده اند ؟
مله “بی تو میمیرم” را هیچوقت باور نکن …
من بی تو هنوز زنده ام ،
زنده ای که روزی هزار بار آرزوی مرگ دارد !
.
کابوس امشبم شده ای تو ؛
دوم شخص مفردی که زمزمه ی دوستت دارم را در گوشم نجوا میکرد
و حال میگوید برو …
تک فعلی که هیچگاه انتظار شنیدن صیغه ی امرش را نداشتم !
دلــــم به حال “مــا” می سوزد ، که “من و تو”
خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم . . .
از اینکه به اطاقم بیایی و در را باز کنی
هراس ندارم
فقط
قبل از آمدن تماس بگیر
شاید کمی پیر شده باشم
.
وقتـــی نخـــواستنـت...
آروم بـکـش کـنـآر...!
غــــم انـگیـــ ــز اسـت اگـَــر تـــو را نـخــواهـد؛
مسـخـره اســت اگـــر نفهمــــیـ
احــمقــآنـــه اســت اگـ ـر اصــرار کـنـــیـ ....
✿دیگر نه از حادثه خبرى هست..
✿و نه از اعجاز چشم هاى آشنا …
✿از دلتنگى هایم که بگذریم ،
✿تنهایى تنها اتفاق این روزهاى من است.!!!
این روزها,
بغض دارم...
گریه دارم...
آه دارم...
تا دلت بخواهد بازیگر خوبی شدم!
می خندم...
خودم هم باورم شده که خوبم!
خوب خوبم...!!!
لبخنــد بزن ...
عکـاس مدام این جمله رو تکــرار میکنه ...
اصلا براش مهــم نیست کــه ...
در وجــودت حتی ...
یه بهــانه برای شادمانی نـداری ...
هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست … پس بخوانش با لبخند !
خودت را در آغوش بگیر و بخــــــــواب !
هیچ کس آشفتگی ات را شانـــــه نخواهد زد !
این جمع پر از تنــــهاییست…
لااقـ ـ ــل
بیـــا بـ ـ ـگو
که دیگـر به دیدنـ ـ ـم نمـی آیی ...
شـ ـ ـاید اَشکــی نشـسـت
گوشـهء چشـ ـ ـم هایی که
به این " دَر" خُشـ ـ ــک شده اند !
می گفتند: ” سختی ها نمک زندگــــــی است “
امّا چرا کسی نفهمید که ” نمــــــک “
برای من که خاطراتم زخمی است ، شور نیست ؛ مزه ” درد” می دهد !
گــاهی وقــتا اونــقد خــسته مــیشی که حــوصله توضیح دادنم نداری….
میذاری هر جور دوس دارن برداشــت کنن…
کلا دیگه مهم نیــس برات…
لب هایم آلزایمر گرفته و لبخند را فراموش کرده است سیگار را میشناسد و بس . . .
همین نزدیکی بود کجاست فندک شکسته ی من ؟
عتمــــــاد !!!
ساختنـــش ســـالها طـــول می کشد ،
تخـــــــــــــ ـریبش چنــــــــــــد ثانیـــــــــه ،
و تــــــــــــــ رمیمش تــــــــــــــ ـا ابـــــــد ...
خوبم عزیزم
دیگر تنها نیستم !!!
مدتی است با تو در خودم ....
زندگی میکنم!
رسیدن به فراز هیمالیا 2ماه طول میکشد اما سقوط از آن فقط 12ثانیه...
اگه مجبورباشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت
یا نفس کشیدنم یکی را انتخاب کنم از اخرین نفسم
استفاده میکنم تا بگویم دوستت دارم
هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند " هست " .
شریعتی
گذشت ان زمانی که مردم همدیگر را دور میزدن
حالا از روی هم رد میشن . . . . .
وقتی دل تنگ باشی
همه ی آرامش یک ساحل را هم به تو بدهند
باز هم دل تو بارانیست
خیس تر از دریا...!
نــِمــے دآنــَـم چـِـه رآبــِـطـه ایــستـــ
بــِـیــטּ نَــبــودَنَــتـــ بــآ رَنــگـــ هــآ..!
دِل تَــنــگــِـ تــو کــه مــے شــَــوَم
زِنــدِگــے اَم ســیــآه مــے شــَـوَد!!
به چـشـمـهـایـت بگــو
نـگـاهـم نـکـنـنـد
بـگـو وقـتـی خـیـره ات مـی شـوم
سرشـان بـه کـار خـودشـان بـاشـد … !
نـه کـه فـکـر کـنـی خـجـالـت مـی کـشـم هـا
نـه !
حـواسـم نـیـسـت
عـاشـقـت مـی شـوم
:ما که در کار فلک وا مانده ایم /از همه دنیا چه بد جامانده ایم/نیست در دنیاخوشی همراه ما/بی کسی و بی یارو تنها مانده ایم/از رفیقانم همه ناراضی ام/از تمامی یک به یک من اسیم/جز یکی ان هم تو هستی با مرام/ نوکرت هستم
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﺩﯼ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻡ.....
ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩﻫﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﭼﭗ ﻭ ﺭﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺭﻥ!!!
میان باز ها یک باز تنهاست / در اوج قله بی آواز تنهاست
کبوتر با کبوتر هم غریبست / “کبوتر با کبوتر، باز تنهاست”