دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
گاهی اوقات کافیه مثل پرندگان کوچک ،
از قید اسارتهای نفس درون وبیرون
به زیر سایه بان گسترده عرش الهی پناه ببریم و
روح و دلمان را صفا دهیم
گاهی اوقات کافیه از یک زاویه دیگه به خدا توکل کنیم و
شکرش رو به جا بیاریم
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است..
به خاطر من بخند حتی به دروغ !
گاهی باید به کسی تنفس مصنوعی داد …
به خاطر من بخند حتی به دروغ !
گاهی باید به کسی تنفس مصنوعی داد …
به خاطر من بخند حتی به دروغ !
گاهی باید به کسی تنفس مصنوعی داد …
گفتم بیا…گفت پاهایم یخ زده…به پایش سوختم… پاهایش گرم شدو رفت…
آرزویم برایتان این است
در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن
آرام قدم برداری برای زندگی کردن
وای ک شما سروز تمام عزیزهایی والابوخود خواهری مرسی شدید هنگامه ای
فدات خواهر جون
دوسِت دارم خیلی زیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد
لجِ عباسی در بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــاد
تو رفته ای
و من هنوز زیر لب
ازخودم سوال می کنم
چگونه من
به این سکوت دردناک بعد رفتن تو
مبتلا شدم
تو رفته ای
و من هنوز زیر لب
ازخودم سوال می کنم
چگونه من
به این سکوت دردناک بعد رفتن تو
مبتلا شدم
گاهی عمر تلف می شود به پای یک احساس ،
گاهی احساس تلف می شود به پای عمر ،
و چه عذابی می کشد کسی که هم عمرش تلف می شود هم احساسش.....!!!!
گونههایت را برای دستهایم میخواهم
پیشانی ات را برای لبهایم
خودت را برای زندگی ام
میبینی ؟
برای خودم هیچ نمیخواهم ؟!
گاهی عمر تلف می شود به پای یک احساس ،
گاهی احساس تلف می شود به پای عمر ،
و چه عذابی می کشد کسی که هم عمرش تلف می شود هم احساسش.....!!!!
تــو
انقـدر از هرزه ها دوستت دارم شنیدی
که
عاشـقانه های من
برایت گـزافه ای بیش نبـود .
جدایی از تو آنقدرها هم تلخ نبود !
گــَس بود !
باید صــبر کرد تا مزه اش از دهن برود
دلــــــــتنـگم
بــــــــرای تو نـــه
برای منه قبــــل از تو !
حالا ک قفوله بیام توی بگلت و نازیم میکنی
مهلـــــــــــــــــــــــــــــومه خواهر جون
کیو پیدا کنم که از تو بهتر باشه عزیزم؟
گاهی اوقات کافیه مثل پرندگان کوچک ،
از قید اسارتهای نفس درون وبیرون
به زیر سایه بان گسترده عرش الهی پناه ببریم و
روح و دلمان را صفا دهیم
گاهی اوقات کافیه از یک زاویه دیگه به خدا توکل کنیم و
شکرش رو به جا بیاریم
باز باران بارید
خیس شد خاطره ها
مرحبا بر دل ابری هوا
هر کجا هستی باش
آسمانت دلت آبی
و
تمام دلت از غصه دنیا خالی...
میخوام بیام توی بغلت من ناهید و بغل میکنم تو هم منو
قفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوله
آرزویم برایتان این است
در میان مردمی که می دوند برای زنده بودن
آرام قدم برداری برای زندگی کردن
شادی کجااااایی چرا بهم سر نمیزنی خو منم خواهری میخوام
ای جانتو بشم عزیــــــــــــــــــــزم
تو خواهر خوشگله یِ خودمــــــــــــــــی
ﻫﺮ ﺁﺩمی ﮐﻪ ﻣﯿﺮﻭﺩ . . .ﯾﮏ ﺭﻭﺯ
ﯾﮏ جایی
به ﯾﮏ ﻫﻮﺍﯾﯽ
ﺑﺮمبگردد !
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺴﺖ !
ﺣﺘﯽ ﯾﮏ ﺧﺎﻃﺮﻩ !
می آیی . . .
عاشق می کنی . . .
محو میشوی . . .
تا فراموشت می کنم ، دوباره می آیی . . .
تازه می کنی خاطراتت را . . .
محو میشوی . . . .
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی …
چه بلاتکلیفند خاطراتمان !
بارانِ سربی میشود
وقتی نیستی میریزد بر سرم
خاطراتـــــتــــــ . . .
خاطره یعنی یک سکوت غیر منتظره میان خنده هایی بلند!
میگوینــد: بــاران کــه میزنــد ,
بــوی ” خــاک “بلنــد می شــود…
امــا ,اینجــا بــاران کــه میزنــد ;
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!
ذهنـــم فلـــــج میشود ...
وقتــــــی میخــوانمــت
و
تــــــو
نمیگویی ” جانــــــم ؟
ذهنـــم فلـــــج میشود ...
وقتــــــی میخــوانمــت
و
تــــــو
نمیگویی ” جانــــــم ؟
چه نفاوتی میکند آنســـــــــوی دنیا باشی…
یا فقط چند
کوچه آنطرف تر
پای محبت که در میان باشد دلتنگی دمار از روزگار آدم در می آورد
چه نفاوتی میکند آنســـــــــوی دنیا باشی…
یا فقط چند
کوچه آنطرف تر
پای محبت که در میان باشد دلتنگی دمار از روزگار آدم در می آورد
می خواهم نقاشــــــــ شوم
تا شاید بتوانمـ
رنگی به سر و روی زندگیـــــــ ام بکشمــ
آخر این روزها
رنگ از رخ زندگی ام پریده......
اگر کسی خوبی های تو را فراموش کرد،
تو خوب بودن را فراموش نکن.
ﺧــﺪﺍﯾــــــﺎ. . .
ﺑﻪ"ﺟﻬﻨﻤﺖ"ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ..
ﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ"ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﯿﻢ
ﺧــﺪﺍﯾــــــﺎ. . .
ﺑﻪ"ﺟﻬﻨﻤﺖ"ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ..
ﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ"ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﯿﻢ
دلم برای خودم تنگ شده
خوب یه سر به خودت بزن بلکه از دلتنگی در بیای گل پسر
خیلی قشنگ بود
مــــرســــــــــــی
بعد اظهر نظر گذاشتم واست نیومد
چرا اومده عزیز من نیومده بودم
زندگی را بسیار می شماریم...
ولی زندگی قابل شمارش نیست!!!
بی چتر بیا
حتی اگر خیال می کنی
دستهای ِ کوچک ِ من
سرپناه ِ مطمئنی نیست!
بغض نکن گریه نکن اگر چه غم کشیده ای
برای من فقط بگو خواب بدی که دیده ای
اگر که اعتماد تو به دست این و آن کم است
تکیه به شانه ام بده که مثل صخره محکم است
به پای صحبتم بشین فقط ترانه گوش کن
جام به جام من بزن جام مرا تو نوش کن
ترا به شعر می کشم چو واژه پیش می روی
مرگ فرا نمی رسد تو تازه خلق می شوی
تو در شب تولدت به شعله فوت می کنی
به چشم من که می رسی فقط سکوت می کنی
اگر کسی در دل توست بگو کنار می روم
گناه کن به جای تو بر سر دار می روم
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ای است
و قلب
برای زندگی بس است..
پــــلاک
کوچـــه ، حـــتــــی آدرس
خانـــــه ام را عـــــوض کــرده ام
چه فایــــده ،
یــــاد تــــــــــــــو
در پــــرت تــــرین خیـــابـــان های
این شـــهــــر هـــم مـــــرا به راحــتــی
پـــیــــدا می کـــنـــد…
نمیدانم چرا بیمارم امشب
سکوتی خفته در گفتارم امشب
غم اشک دلم آهسته می گفت
پریشان از فراق یارم امشب .
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
چگونه دست دلم را بگیرم ودر کنار
دلتنگیهایم قدم بزنم
در این خیابان
که پر از چراغ و چشمک ماشینهاست
...نه آقایان:
مسیر من با شما یکی نیست
از سرعت خود نکاهید
من آداب دلبری را نمی دانم
خدایا
این دلتنگی های ما را هیچ بارانی آرام نمیکند
فکری کن
اشک ما طعنه میزند به باران رحمتت .
هر لحظه هرجا که میرم حس نگاهت با من
این دل بیطاقتِ من قیده تورو نمی زنه
بذار یبار نگات کنم از جونو دل صدات کنم
هرچقدر دلتنگی دارم هدیه به اون چشات کنم