نه بهـــــار با هیــــچ اردیبهــــشتی
نه تابســــتان با هیچ شـــــهریوری
و نه زمســـــتان با هیچ اســــفندی...
به اندازه پاییــــــــز
به مـــذاق خـــیابان ها خوش نیـــامد!
پایـــیز "مـــهــــری" داشت
که بر دل هــــر خـــیابان و رهگـــذری مـــی نشست.
پاییـــــــــــــــز ها
تمام خاطرات زیبا
تمام رویاهای شیرین
با بوی عطر تو
در مقابل افکارم خودنمایی میکنند
میرقصند
کف میزنند
به رخ میکشند
نبودنت را
ایـن روزهــا قــدم کــه مــی زنـم
مــنـحـرف مــی شــوم بــه ســمـتِ چــپ...
درقــ♥ـلـبِ مـــن چــیــزی
ســنـگـیـنی مــی کــنـد مـــدام!
جــــای تــ♥ــو خـــوب اســت؟!!
تــَمآم هوآ رآ بو مـے کشم
چشم مـےدوزم
زل مـے زنم…
انگشتم رآ بر لبآטּ زمیـטּ مے گذآرم:
” هــــیس… !مـے خوآهم رد نفس هآیش بـﮧ گوش برسد…!”
امآ…!
گوشم درد مـےگیرد از ایـטּ همـﮧ بـے صدآیـے
دل تنگـے هآیم را مچالـﮧ مـے کنم و پرت مـے کنم سمت آسمآטּ!
دلوآپس تو مـے شوم کـﮧ کجآے قصـﮧ مآטּ سکوت کرده ایـے کـﮧ تو رآ نمـے شنوم...
گاهے فقط בلتـ میخواهـב
زانو هایتــ را تنگــ בر آغــوش بگیرے …
گوشـﮧ تریـن گوشـﮧ اے کـﮧ مے شناسے بنشینے
و فقـط نگاه کنے…
چقـבر בلت براے یکــ خیال راحت تنگـــ مے شوב…
بیا وبم
الان میام
•◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘
گر انسانْ فهمیدْ و یقین یافت ْ
که عشقْ چیست ْ
همیناشْ بس است برای ِ ماندن ْ؛
امّـا ...
« به مانند همیشه یک معمـّـا ْ
همین تکواژ ِ بیهنگام ِ: ”امّـا“ »
گر انسانْ فهمیدْ و یقین یافت ْ
که عشقْ نیست ْ
همیناشْ بس است برای ِ مـُردن ْ.
" سهیل "
◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘◘•
بیشترین عشق جهان را به سوی تو میآورم
از معبر فریادها و حماسهها
چرا که هیچچیز در کنار من
از تو عظیمتر نبوده است
که قلبت
چون پروانهای
ظریف و کوچک و عاشق است
ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیت خود غرهای
به خاطر عشقت !
ای صبور ! ای پرستار !
ای مؤمن !
پیروزی تو میوهی حقیقت توست
رگبارها و برفها را
توفان و آفتاب
آتش بیــز را
به تحمل صبر شکستی
باش تا میوه غرورت برسد
ای زنی که صبحانه خورشید در پیراهن توست،
پیروزی عشق نسیب تو باد !
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
•••••••••••••••••••••••••••••••••
•••••••••••••••••••••
•••••••••••
•••••
••
•
با من تا کجا که نمیروی
با تو
تا کجاها که میروم
من
جایجای تو را جستجوکردهام
تو اما
به ناکجای من قدم زدهای؟
در دوبارههای دیگری
که بر میگردم ،
یکی فاصله میشود و
تو
پُر از دوست داشتن ؛
بعد از تمام نبودنت
حرفهایم را
در دوبارههای دیگری که
بر میگردی
میریزم ...
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
○○○○○○○○○○○○○○○○○○○○
○○○○○○○○○○○○○○○
○○○○○○○○○○
○○○○○○
○○○
○
به من نگاه کن
درست به چشمهایم
میدانم که تازه از زیر چتر برگشتهای
میدانم که وقت نمیکنی دلت برایم تنگ شود
ولی من از دلتنگی تمام وقتها برگشتهام
حالا که آمدهای
اتاق رو به رفتن است
ما به میهمانی دورترین کتابهای جهان میرویم
تو را و مرا
به قضاوت آسمان میگذارم
و چترم را به قضاوت برف
سکوتی اگر بود
در راه ، تمام حرفهای با خودم را
افشا میکنم
ابتدا سکوت شد
به حرفهایم نگاه کن
میخواهم از دهان اشعیای نبی
سرود بخوانم
میخواهم از همچنان ابر بالای سفر بگذرم
میخواهم به چترهای خسته دست بکشم
تا خاموشترین کلمات پنهان بیایند
به تمام وقتهایی که نداری
میخواهم برای تمام نشستنها
انگشتها و سیگارها
جای دور برای خیره شدن بیاورم
میخواهم به چشمهایت نگاه کنم
تا کودکیهایت را به دنیا بیاوری
برادران بارانیام
که زیر چتر
خواهران برفیام
که بیچتر
دارم به شهر شما دست میکشم
دارد از وقتهایی که ندارید
صدای دورترین سرودهای جهان میآید
من از مرزهایی که هنوز ، میآیم
دارم اینجا خانهای میسازم
همین جای وقتهایی که ندارید
دارم به شهر شما نگاه میکنم
دارد از تمام کوچههای مُرده
صدای کودکان و سرود میآید
و زنانی که به پنجره میآیند
و مردانی که به چشمانداز
دارم به شهر شما دست میکشم
قسم میخورم به چتر که باز میشود
قسم میخورم به تماشا که شهر
پُر از حرفهای تازه شود
برادران بارانیام
خواهران برفیام
از درست به حرفهایم نگاه کن
راهی به کودکیهای جهان میرود
از درست به چشمهایم نگاه کن
راهی به
سرودهای فراموشی
میخواهم چشمهایمان را به قضاوت جاده بگذارم
و شهر شما را به قضاوت آسمان
حرفی اگر بود
تو از تمام وقتهای با خودت
چیزی بگو
ابتدا سکوت است
برایت سنجاقسری از گیسوی رود وُ
خوابِ خاطره آوردهام.
آیا همین نشانیِ ساده
برای علامتِ علاقه کافی نیست؟
دارد یک صدایی میآید
دور است این صدا و من انگار
دارم آواز کسی را میشنوم.
عجیب است
چه حالت ِ دلانگیزی دارد این انتهای غریب!
گوش کن ببین
تو واژهی روشنی نمیبینی
حرفِ بخصوصی نمیفهمی
معنی آسانِ بوسهای نمیشنوی!
فقط میبینی که میبینی
میفهمی که چیزی هست
میشنوی انگار آواز کسی میآید.
خوابگردِ یک صبح زود
زود و خیس و خزانی
یک خیال قشنگ، و رَدِ رؤیایی دور
دور از هر چه تو دیدهای
دور از هر چه تو خواهی شنید
دور از هر چه فاصله، از هر چه فهمیدن ...
به همین زودی ناامید شدی
و شب آمد و آسمان خلاص ...!؟
پس آن همه آواز عجیبِ آینهبین چه میشود؟
احوالِ اینجا نبودنِ ما ...!؟
هیس ...!
بیا ببین چه ماهِ درشت و گلگونی
در این پیالهی مـِـی میتابد.
پس من از کجا آمدهام
که این همه کلمه
دور و بَرِ دیدگانِ بارانیام قدم میزنند
نفس میکشند، زندگی میکنند
و فقط راهِ دور خانهی مرا بلدند؟!
بیفایده است
باید بروم.
برهنهی بی سنجاق،
برهنهی بی آسمان حتی،
بی ماه، بی مداد وُ
دلی که "مولوی" میداند،
که راز، که رؤیا
که "ریرا"ی من میداند،
و بعد ... از هر اتفاقِ نیفتادهای ... میفهمم
ملایکی از نواحی نور
به خوابِ من و آسمان و آینه میآیند،
و ما بخشوده میشویم!
بخشوده میشویم از هر چه همین حدود،
از هر چه بود،
از هر چه هست،
یا هر چه خستگی ... که سنگ، که سیاهی،
که نان و سکوت!
خدایا ... میخواهم بمیرم و نبینم این چلچله
در خوابِ دیماهِ بیدلیل مرده است،
بمیرم و نشنوم این کودکانِ هقهقپوشِ بیپدر
در گریه ... به خوابِ سنگ!
بمیرم و نفهمم
که کی صبح خواهد شد و باز شب است وُ
باز بسیارانِ من
با دلِ شکسته به خانه برمیگردند!
منظور من از دعای ستاره، همین است
مردمانم از اندوهِ نان و چراغ و کوچه میگویند،
میگویند کاری از من وُ
این کلماتِ کوچکِ زبانبسته برنمیآید.
میگویند هر واژه فقط
سهمی گِرهخورده در خوابِ خستگیست.
خستهایم و خواب میبینیم،
خواب کسی از دوردست دریا و گریههای بلند:
که ما بخشوده میشویم
بخشوده میشویم از هر چه هست
یا هر چه که خستگی ...، که سنگ، که سیاهی،
که نان و سکوت!
پس ای زنِ از مادرم آمده، "ریرا"!
...
گریه که فرصت نمیدهد ...!
[گل][گل][گل][گل][گل]
سلام وقت به خیر
دعوتید به یک تولد
[گل][گل][گل][گل][گل]
سلام روز بخیر
مرسی عمو
حــال و روز زنــدگــی مـن را ،
وقـتــی نبـاشـی یــک کـلمه تــوصیــف می کنــد
الـفـــاتحه…
برای من همین خوبه. که با رویات میشینم...
تورو از دور می بوسم...
تورو از دور می بینم...
برای من همین خوبه بگیرم رد دنیات و...
ببینم هرکجا میرم... ازونجا رد شدم باتو...
برای من همین خوبه. که با رویات میشینم...
تورو از دور می بوسم...
تورو از دور می بینم...
برای من همین خوبه بگیرم رد دنیات و...
ببینم هرکجا میرم... ازونجا رد شدم باتو...
برای من همین خوبه. که با رویات میشینم...
تورو از دور می بوسم...
تورو از دور می بینم...
برای من همین خوبه بگیرم رد دنیات و...
ببینم هرکجا میرم... ازونجا رد شدم باتو...
عشق یعنی اختیار بدی که نابودت کنن ولی اعتماد کنی که این کار رو نمیکنن
عشق یعنی اختیار بدی که نابودت کنن ولی اعتماد کنی که این کار رو نمیکنن
سلام
ممنون از حضورهمیشگیتون...
در عصر نبی گر بشکستند همه عهد علی را
گر خانه نشین کرد عدو از ستم خویش ولی را
ما درس گرفتیم در این نهضت اسلامی ایران
تنها نگذاریم دمی رهبر خود سیدعلی را[گل]
سلام خواهش میشه وظیفست
سلام
[گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل]
[گل][گل]
[گل]
سلام عمو
خیلی خوش اومدی
عیدت مبارک
یک طرفه بودن همه چیز را خراب میکند...........
ار خیابانش بگیر ....تا احساسش........
آدمـــ هایی هستند که شاید کـم بگویند ” دوستتــــ دارمـــــ”
یا شاید اصلا به زبـــــان نیـــــاورند دوستــــــ داشتنشـــان را
بهشــــــان خـــــــرده نگیــــــرید!
این آدمــــــ ها فهمیـــده اند “دوستــتــــــ دارم”حرمتـــــــ دارد
مسئولیــــــتـــــ دارد , ولـــــــی وقتی به کارهایشــــــان نگــــاه کنی
دوستـــــــ داشتنـــــــ واقعـــــــی را میفهمـــــی
میفهمــــی که همه کارمیکند تا تــــو بخنــــــدی,تا تو شــــاد باشی ...
آزارتــــــــ نمیدهـــــد , دلتــــــــ را نمیشکنـــــــد ...
به هــــــــر دری میــــــــزند که بــــــا تــــــــو باشـــــــد ...
دلتنگی فقط یک اسم مستعار است
برای تمام حس هایی که
اسمشان را نمی دانیم
و هر کدامشان برای خود یک دلتنگی اند .
سلام شادی جونم مرسی وعید شماهم مبارک.........
سلام دوست من
قربـــــــــــــــــــانت
عید توهم مبارک
تنهایی ، آزادی
من هرگز از مرگ نمی هراسیده ام .
عشق به آزادی ، سختی جان دادن را بر من هموار می سازد .
عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است .
آزادی معبود من است .
به خاطر آزادی هر خطری بی خطر است .
هر دردی بی درد است .
هر زندانی رهایی است .
هر جهادی آسودگی است .
هر مرگی حیات است .
مرا اینچنین پرورده اند من اینچنینم .
پس چرا از فردا می ترسم .
من تنهایی را از آزادی بیشتر دوست دارم!
عشق یک واژه ی زلال است ، تو باید باشی
قلب من زیر سوال است ، تو باید باشی
فال حافظ زدم آن رند غزلخوان هم گفت...
زندگی بی تو محال است ، تو باید باشی...
برای من همین خوبه. که با رویات میشینم...
تورو از دور می بوسم...
تورو از دور می بینم...
برای من همین خوبه بگیرم رد دنیات و...
ببینم هرکجا میرم... ازونجا رد شدم باتو...
گله ای نیست
خودم آرزو کردم ب هرچه دوست داری برسی..
آرزویم برآورده شد
به”او”رسیدی...
زنـدِگـی یـه حـَقیقـَت تـَلخ ِ کـَثیـف
مـَغـزآ لـَجـَن گـرفتـه ُ بـوـی ِ مـُشمئـز کـُننده
دَرگیـرَن وآژه هـآ دَر پـَرتـآپ ِ خـُود بـه بیـرون اَز لَـجـَنگـآه ...
بـَرآ شکـَست سـُکـوت ُ آزآدـی بـی نَهـآیـَت ...
هـَر اَز گـآهـی بـآیـَد سیفـُون مَـغـز رآ کشـید وَ تـَخلیـه کـَرد
گـاهیَم زندگیـو بایَد مثِ سیگـار تا تَه با لذَت کشیــد !!!
زنـدِگـی یـه حـَقیقـَت تـَلخ ِ کـَثیـف
مـَغـزآ لـَجـَن گـرفتـه ُ بـوـی ِ مـُشمئـز کـُننده
دَرگیـرَن وآژه هـآ دَر پـَرتـآپ ِ خـُود بـه بیـرون اَز لَـجـَنگـآه ...
بـَرآ شکـَست سـُکـوت ُ آزآدـی بـی نَهـآیـَت ...
هـَر اَز گـآهـی بـآیـَد سیفـُون مَـغـز رآ کشـید وَ تـَخلیـه کـَرد
گـاهیَم زندگیـو بایَد مثِ سیگـار تا تَه با لذَت کشیــد !!!
زنـدِگـی یـه حـَقیقـَت تـَلخ ِ کـَثیـف
مـَغـزآ لـَجـَن گـرفتـه ُ بـوـی ِ مـُشمئـز کـُننده
دَرگیـرَن وآژه هـآ دَر پـَرتـآپ ِ خـُود بـه بیـرون اَز لَـجـَنگـآه ...
بـَرآ شکـَست سـُکـوت ُ آزآدـی بـی نَهـآیـَت ...
هـَر اَز گـآهـی بـآیـَد سیفـُون مَـغـز رآ کشـید وَ تـَخلیـه کـَرد
گـاهیَم زندگیـو بایَد مثِ سیگـار تا تَه با لذَت کشیــد !!!
زنـدِگـی یـه حـَقیقـَت تـَلخ ِ کـَثیـف
مـَغـزآ لـَجـَن گـرفتـه ُ بـوـی ِ مـُشمئـز کـُننده
دَرگیـرَن وآژه هـآ دَر پـَرتـآپ ِ خـُود بـه بیـرون اَز لَـجـَنگـآه ...
بـَرآ شکـَست سـُکـوت ُ آزآدـی بـی نَهـآیـَت ...
هـَر اَز گـآهـی بـآیـَد سیفـُون مَـغـز رآ کشـید وَ تـَخلیـه کـَرد
گـاهیَم زندگیـو بایَد مثِ سیگـار تا تَه با لذَت کشیــد !!!
شب را دوستـــ ــ ـ دارم …!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند …
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
شب را دوستـــ ــ ـ دارم …!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند …
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
شب را دوستـــ ــ ـ دارم …!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند …
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
شب را دوستـــ ــ ـ دارم …!
چرا که در تاریکـــ ـی ..
چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!
و هر لحظــــــــ ـه ..
این امیـــــ ـد ..
در درونــــــ ــم ریشه می زند …
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!
به یاد ندارم
نابینایی به من تنه زده باشد
اما هر وقت تنم
به جماعت نادان خورد گفتند
مگه کوری[تعجب]
اپم بدو بیا
اومـــــــــــدم
شادی جوووووووووووووووووونم کجایی
خونه داداشم
عجیب است دریا... همینکه غرقش میشوی...
پس میزند تورا... دقیقا مثل تو...
هیچ رقیبی ندارم... جز آیینه...
که هر روز تورا نگاه میکند...
او را هم شکست خواهم داد...
سالهاست این ترازوی ۲کفه تعادل ندارد،
دست خالی و دل پر !
تنهایی ام را کســی شریک نیست
مطمــــئن باش
دست احتــــیاج به سمت تــــو که هیـــچ
به سمت خودم هم دراز نخواهم کرد…
شایـــد کــه تنهایی هایم
از تنهایی دق کنــــد...............
بی تو دلم میگیرد
و با خودم میگویم:
کاش آن یک بار که دیدمت
گفته بودم:
که بی تو گاه دلم میگیرد
که بی تو گاه زندگی سخت میشود
...
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانهام میکند
اما نمیگفتم
که این «گاه» ها
گهگاه
تمامِ روز و شب من میشوند
آن وقت بغض راه گلویم را میگیرد
درست مثل همین روزها ...
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
پائیز ...
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
اسب اصیل هیچ گاه به دیگر اسب ها
در طی مسابقه نگاه نمی کند ،
بلکه تمام توجه خود را
روی سریع تر دویدن معطوف می کند.
با هـــــم و همـــــــراه هـــــــم باشیم
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خدایا...
کسی را که قسمت کس دیگریست،
سر راهمان قرار نده!
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد،
و روزهای خوشش برای دیگری..
خدایا...
کسی را که قسمت کس دیگریست،
سر راهمان قرار نده!
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد،
و روزهای خوشش برای دیگری..
خدایا...
کسی را که قسمت کس دیگریست،
سر راهمان قرار نده!
تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد،
و روزهای خوشش برای دیگری..
بـــه مـــــن حــــق بـــده ...
کـــــه میـــــل بـــــه خــــوردن نـــداشتـــــه باشـــــم ...
این بغـــض هــــا کـــه تو به خــــوردم میدهــــی ...
سیـــــرِ سیــــرم میکنـــــد !