السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى أصحاب الحسین
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ [ او ] ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ [ او ] ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ [ او ] ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ [ او ] ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ [ او ] ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ،
ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ [ او ] ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ،
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ....
خدایا....
دستانم را زده ام زیر چانه ام
مات ومبهوت نگاهت میکنم
طلبکار نیستم
فقط مشتاقم بدانم
ته قصه چه میکنی؟
بامن
گاهی انکه از تو سراغی نمیگیرد دلتنگ ترین ادم برای دیدن توست!!!!!!!!
باز محرم شد و دلها شکست/
از غم زینب دل زهرا شکست.
باز محرم شد و لب تشنه شد/
از عطش خاک کمرها شکست.
آب در این تشنگی از خود گذشت/
دجله به خون شد دل صحرا شکست.
قاسم و لیلا همه در خون شدند/
این چه غمی بود که دنیا شکست
باز محرم شد و دلها شکست/
از غم زینب دل زهرا شکست.
باز محرم شد و لب تشنه شد/
از عطش خاک کمرها شکست.
آب در این تشنگی از خود گذشت/
دجله به خون شد دل صحرا شکست.
قاسم و لیلا همه در خون شدند/
این چه غمی بود که دنیا شکست
باز محرم شد و دلها شکست/
از غم زینب دل زهرا شکست.
باز محرم شد و لب تشنه شد/
از عطش خاک کمرها شکست.
آب در این تشنگی از خود گذشت/
دجله به خون شد دل صحرا شکست.
قاسم و لیلا همه در خون شدند/
این چه غمی بود که دنیا شکست
باز محرم شد و دلها شکست/
از غم زینب دل زهرا شکست.
باز محرم شد و لب تشنه شد/
از عطش خاک کمرها شکست.
آب در این تشنگی از خود گذشت/
دجله به خون شد دل صحرا شکست.
قاسم و لیلا همه در خون شدند/
این چه غمی بود که دنیا شکست
باز محرم شد و دلها شکست/
از غم زینب دل زهرا شکست.
باز محرم شد و لب تشنه شد/
از عطش خاک کمرها شکست.
آب در این تشنگی از خود گذشت/
دجله به خون شد دل صحرا شکست.
قاسم و لیلا همه در خون شدند/
این چه غمی بود که دنیا شکست
تنها راه کشف ممکن ها ،
رفتن به ورای غیر ممکن ها است . . .
(آرتور کلارک)....
ﯾﮏ ﻋﺪﺩ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺩﺍﺭﻡ
ﯾﮏ ﺩﻝ ﻏﻤﮕﯿﻦ
یه تن رنجور از زخم
یه ذهن خسته ﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﺭﺩ ﺑﯽ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺑﺎ ﺗﻮ ﻗﺴﻤﺖ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑِﮑِﺸﻢ ؟
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛ اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …
اگر چه روز من و روزگار می گذرد / دلم خوش است که با یاد یار می گذرد
چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است / قطار عمر که در انتظار می گذرد
سلام جگیر من بدو بیا جوابتو بخون حالشو ببر
سلام عزیزکم
الان میــــــــــــــــــــــام
این سیگار لعنتی
باز کام نمی دهد
تنها یک پک عمیق
از طعم لب های تـــو
چاره ی این درمـــــــــــاندگی ست ..
حکایت رفاقت حکایت سنگهای کنار ساحله …
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب ؛ اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی …
کاش
به خودمان قول بدهیم وقتی عاشق شویم که آماده ایم
نه وقتی که تنهاییم
عالم همه قطره و دریاست حسین ، خوبان همه بنده و مولاست حسین ، ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش ، از بس که کَرَم دارد و آقاست حسین
بسوز ای دل در این تب
که گرمای تنت مأوای عشق است
*
*
*
*
تب عشقی که در دل جای دارد
همان تسکین این درد قشنگ است
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
"خیام"
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
"خیام"
ﺯﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﺗﯿﭗ ﻧﻤﯿﺰﻧﻦ ﻭﻟﯽ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻨﺪ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ
ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﺯﯾﺎﺩ ﻗﻬﻮﻩ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﻧﺪ
ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺏ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﻭ ﻫﻤﻮﻥ ﻋﺸﻖ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﯾﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩ
ﺳﺎﻋﺖ ۱ ﺷﺐ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻦ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻧﺎ ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﻨﻦ
ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﻦ
ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻦ
ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻮﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯿﺘﻮﻧﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺸﯿﻨﻦ
ﻋﻄﺮﻫﺎﯼ ﺗﻠﺦ ﻭ ﻣﺮﺩﻭﻧـﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ
ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻋﻄﺮﻫﺎ ﺑﻮﯼ ﯾﻪ ﻣـــﺮﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺷﻮﻥ ﻣﯿﺎﺭﻩ
ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺗﻠﺨﻨﺪ
ﻫﯿﭻ ﺣﺴﯽ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻓﺸﻮﻥ ﻧﺪﺍﺭﻥ
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺨﻨﺪﻥ
ﺣﺘﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪﻫﺎﺷﻮﻥ ﻫﻢ ﺑﯽ ﺭﻣﻖ ﻭ ﺑﯽ ﺭﻧﮕﻪ
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺩﺩﻝ ﮐﺮﺩ
ﭼﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺧﻢ ﺟﺪﯾﺪ ﻧﻤﻮﻧﺪﻩ
خوب گوش میکنن،خوب حرف میزنن،اما نمیتونید وارد حریمشون بشید
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺑﮕﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﮕﺎﺕ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻫﺎ ﻫﻤﻮﻧﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺎﻥ
ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﻧﻤﯿﮕﺮﺩﻥ
ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻫﺎ ﺩﺭﺩﯼ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﻦ...
سلام شادی جون
پست قشنگ و قابل توجهی بود
منم آپم دوستم
سلام دوست من
ممنونم
الان میام
فصل اظهارنامه رسیده، کلی مالیات باید بدم،تنها مالیاتی که با کمال میل پرداخت میکنم، صفحه اظهارنامه عشقم به توست !!!
فصل اظهارنامه رسیده، کلی مالیات باید بدم،تنها مالیاتی که با کمال میل پرداخت میکنم، صفحه اظهارنامه عشقم به توست !!!
فصل اظهارنامه رسیده، کلی مالیات باید بدم،تنها مالیاتی که با کمال میل پرداخت میکنم، صفحه اظهارنامه عشقم به توست !!!
فصل اظهارنامه رسیده، کلی مالیات باید بدم،تنها مالیاتی که با کمال میل پرداخت میکنم، صفحه اظهارنامه عشقم به توست !!!
هویت زندگی یعنی بودن،یعنی لذت بردن
یعنی ماورای همه چیز یک چیز را نبینیم
عالم و آدم راببینیم.یعنی با همه کس باش
به هیچکس دل نبند،دل شیفته باش
اما دلربای کسی را مکن.
هویت زندگی یعنی بودن،یعنی لذت بردن
یعنی ماورای همه چیز یک چیز را نبینیم
عالم و آدم راببینیم.یعنی با همه کس باش
به هیچکس دل نبند،دل شیفته باش
اما دلربای کسی را مکن.
هویت زندگی یعنی بودن،یعنی لذت بردن
یعنی ماورای همه چیز یک چیز را نبینیم
عالم و آدم راببینیم.یعنی با همه کس باش
به هیچکس دل نبند،دل شیفته باش
اما دلربای کسی را مکن.
هویت زندگی یعنی بودن،یعنی لذت بردن
یعنی ماورای همه چیز یک چیز را نبینیم
عالم و آدم راببینیم.یعنی با همه کس باش
به هیچکس دل نبند،دل شیفته باش
اما دلربای کسی را مکن.
هر روز بزرگتــــر می شویم و دنیـا کوچکتــــر...
و تاریـخ همیشـه پنج نقطـــه دارد...
و پنج انگشـــت...
و چقد کوچــــک است این دنیـــا...
که حتــی جایی برای من و تــــــو ندارد...
تا باهم زیـــر یک سقف
هر روز بزرگتــــر می شویم و دنیـا کوچکتــــر...
و تاریـخ همیشـه پنج نقطـــه دارد...
و پنج انگشـــت...
و چقد کوچــــک است این دنیـــا...
که حتــی جایی برای من و تــــــو ندارد...
تا باهم زیـــر یک سقف
هر روز بزرگتــــر می شویم و دنیـا کوچکتــــر...
و تاریـخ همیشـه پنج نقطـــه دارد...
و پنج انگشـــت...
و چقد کوچــــک است این دنیـــا...
که حتــی جایی برای من و تــــــو ندارد...
تا باهم زیـــر یک سقف
هر روز بزرگتــــر می شویم و دنیـا کوچکتــــر...
و تاریـخ همیشـه پنج نقطـــه دارد...
و پنج انگشـــت...
و چقد کوچــــک است این دنیـــا...
که حتــی جایی برای من و تــــــو ندارد...
تا باهم زیـــر یک سقف
حــق مـــیــدهــم بــــه مــشــک …بـــه حــــســیــن”ع” نـــرســیــده بــغــضش تــرکــیــد…
کـــربـلا قــسمــتــت شــود مـی فــهـمـی حــال مــشــک را.
التماس دعا
یاعلی...
[گل]
التماس دعا
سلام
[گل][گل][گل][گل]
اشک ازگوشۀ چشم سخنم میریزد
مقـتلی سرخ ز کـنج دهـنم میریزد
بعد اکبر به یقین نوبت قـاسم باشد
یک به یک لالۀ باغ وچمنم میریزد
ازهمان لحظه که افتاد ز مرکب اکبر
اشک از دیدۀ طـفل حسـنم مـیریزد
ای عباکن کمکی تاکه به خیمه برویم
بی عـلی اکـبرم اجزای تـنم مـیریزد
حال تا خیمه چگونه ببرم این تن را؟
من اگر دست به اکبر بزنم میریزد....
.............................................
توجه توجه توجه
متن بالا از وبلاگ محب امام حسین(ع)
با مدیریت گرامی مهرانه حسنی با نشانی
http://yahoseinezeinab.blogfa.com/
دریافت و برای شما گذاشته شد. التماس دعا [گل][گل]
مرسی
بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است، آهای توکه آخرجاده ای سلام...
بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است، آهای توکه آخرجاده ای سلام...
بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است، آهای توکه آخرجاده ای سلام...
بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است، آهای توکه آخرجاده ای سلام...
بی انتهاترین جاده دنیا، جاده معرفت است، آهای توکه آخرجاده ای سلام...
ツ...اپــــــــــــــــــــ☺ ـــــــــــــــــــــــــــــــــ☻ـــــــــــــــــم...ツ
سلام عزیزم
خوبی؟
منم ایام محرمو تسلیت میگم
امیوارم همیشه خوب باشی
سلام سارا جان
مرسی عزیزکم خوبم خانومم
توخوبی گلکم؟
قربونت برم
خــدآیــــآآآآ بــآ آمــَدن پــآئیــز ، ذره ذره گنـــــآهـــآنــم رآ
مـــانند برگـــهـــآی خشــک درختـــآن بریــزآن...
#مــ ــــ ـرآ بــه بهــ ـــ ـــآر...
بــه خــُودت بــرســ ـــ ــآن...!