تقدیم به تویی که ندارمت...
میان تمام نداشتن ها دوستت دارم ...
شانس دیدنت را هر روز ندارم ...
ولی دوستت دارم...
وقتی دلم هوایت را میکند حق شنیدن صدایت را ندارم...
ولی دوستت دارم...
وقت هایی که روحم درد دارد و میشکند شانه هایت را برای گریستن کم دارم...
ولی دوستت دارم...
وقت دلتنگی هایم , آغوشت را برای آرام شدن ندارم ...
ولی دوستت دارم ....
آری همه وجودمی ولی هیچ جای زندگیم ندارمت و میان تمام نداشتن ها باز هم با تمام وجودم...
دوستت دارم
با رنگ زرد و پس زمینه سفید، چشم اذیت می کنه. موفق باشید.
زمینه وبم مشکی بوده ومشکیو زرد هارمونی زیبایی داشت نمیدونم چرا تغییر کرده وچون با گوشی میام دیگه همیشه ،امکان به قبل برگردوندنو ندارم شرمنده ،مرسی از توجهت دوست من
شنیدم چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد...................
[گل][گل][گل]
[گل][گل]
[گل]
سلام ودرود فراوان
سلام از ماست
¶¶¶¶______¶¶¶¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _¶¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_________¶¶¶¶¶¶¶¶
___________¶¶¶¶
____________¶¶
_____________¶
____________¶¶
___________¶¶¶¶
_________¶¶¶¶¶¶¶¶
_______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
اجی ..یادت نره هاااا
نیمه گمشده را بیخیال شو لطفا ، اگر سهم تو بود که گم نمی شد !
همین نیمه ای که هستی رو پیدا کن …
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ...!!!
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﻪ ﺳﺮﺍﻍ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ . ﻣﺮﺩ:ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﻢ !
ﻣﺮﮒ :ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺍﺳﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻟﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ..
ﻣﺮﺩ : ﺧﻮﺏ،ﭘﺲ ﺑﯿﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﯼ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ .
ﻣﺮﮒ ": ﺣﺘﻤﺎ".
ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻭ ﭼﻨﺪ ﻗﺮﺹ ﺧﻮﺍﺏ ﺭﯾﺨﺖ..
مرﮒ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ ..
ﻣﺮﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺳﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﻟﯿﺴﺖ ﺣﺬﻑ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ. ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﮒ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﺗﻮ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﮐﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺧﺮ ﻟﯿﺴﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻢ . ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺗﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ ،ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺁﻧﻬﺎ تلاش ﮐﻨﯽ ،ﺍﻣﺎ ﻫﺮﮔﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ...
کلاغ وطوطی هر دو زشت آفریده شدند.طوطی اعتراض کرد وزیبا شد اما کلاغ راضی بود به رضای خدا، امروز طوطی در قفس است وکلاغ آزاد...
پشت هر حادثه ای حکمتی است که شاید هرگز متوجه نشوی!هرگز به خدا نگو چرااااا؟
باران که می آید...
یک نفر،
با لبخندی ، نفس عمیقی می کشد و می گوید: واو چه بوی خوشی می آید
و یک نفر
با چشمانی خیس تر از خیابان
کارتون هایش را جمع می کند و می گوید: خدایا تمام زندگی ام خراب شد...
من یک دختر ایرانیم...
بدان....!!
"حوای " کسی نمیشوم ...
که به هوای دیگری برود...
تنهاییم را با کسی قسمت نمیکنم ...
که روزی تنهایم بگذارد...
روح خداست که در من دمیده شده و احساس نام گرفته ...
ارزان نمیفروشمش...
دستهایم بالین کودک فردایم خواهد شد...
بی حرمتش نمیکنم و به هر کسی نمیسپارمش...
باران بی وقفه این روزها...
هوای عاشقی به سرم می اندازد...
لبریزم از مهر اما استوار...!
"سودای دلم " قسمت هر کسی نیست...
عشق حوای ایرانی ، با شکوه است و بزرگ ...
آدمی را برای همراهی برمیگزیند :
شریف...
لایق...
فروتن...
عاشق...!!
از آدم ها بت نسازید!!!
این خیانت است...
هم به خودتان، هم به خودشان!
خدایی می شوند
که خدایی کردن نمی دانند
و شما در اخر می شوید
سر تا پا کافر خدای خود ساخته
✘☜مـَــــــرام؟☞✘
✘☜هـِــــــه☞✘
✘☜دیدی بیآر بـــَـرام☞
دنیای درد می نوازد بر زندگی غمگینم
خدایا ! کمی نگاهت چاره ساز است
تنهاترین بی نیاز !
آهنگ دیگری برایمان بنواز
تو بهتر میدانی این ساز غمگین است
...
حتی آرام نمی کند مرا شعرم
به حرف اول اسمت که میرسم پریشانم
خداوندا ! نوای چاره سازم !
بزن چنگی به این سازت
یک نفر نیست … جای او خالی ست ...
در آغوش این آسمان تاریک مهتاب باش
که خورشید انعکاس نور چشمان تو ست
مردم این شهر دلگیر همه خواب می بینند
که بیداری طلوع خورشید فرداست
در آغوش این آسمان تاریک …
تو هر کجای آسمان هستی
برایم مهتاب باش
روزهای پریشانم به این معناست
که این تنهایی تمام من می شود
و من به دوباره دیدنت زندگی می کنم
هر شب تا سپیده به رویای تو بیدار
امشب ، با هم قدم زدیم
حالا دیگر می دانی که من هم ، مثلِ تمامِ مردهای دیگر
خسته می شوم
سرفه می کنم
موهایم دارند می ریزند
و بسیار سکوت می کنم و به فکر فرو می روم
و شب ها ، بدون آنکه شب بخیر بگویم
به خواب می روم
پس ، تو با خیالِ راحت می توانی
از فردا
فراموشم کنی
ســراپا اگـــر زرد پــــژمـــرده ایم
ولـی دل بـــــــه پاییز نسپرده ایم
چــو گــلدان خــالـی ، لـب پـنجره
پر از خاطرات تـرک خـورده ایـم
اگــر داغ دل بــود ، مـا دــیده ایـم
اگر خون دل بود ، ما خـورده ایم
هرچی میام اپ نیستین چرا؟؟
فردا میذارم انشالله
محبوبم;
بگذار پروانه باشم
که دستان تو
همچون شاخه ی گلی
پذیرای بالهای خسته ی من باشد
و آنگاه ......
خلوتی عاشقانه
با چشمان تو
در کشاکش رفتن و ماندن
مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چند ساعت شده از زندگیم بی خبرم
این همه فاصله، ده جاده و صد ریل قطار
بال پرواز دلم کو که به سویت بپرم؟
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیه ها گم شده و در به درم
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتاه شود در نظرم
بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشق بسوزد که درآمد پدرم
بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک
کفر مطلق شده ام دایره ای بی وَتَرم
من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تو من به تو نزدیک ترم
چه هوایی
چه طلوعی
جانم
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم میدانم
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند
به خدایی که خودم میدانم
به خدایی که دلش پروانه است
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید
و به باران گفته است باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
که مبادا که ترک بردارد
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی
جانم...
سلام شادی جونیم خوبی مهربون؟
من فدات منتظر پستای جدیدتم مهربون
سلام پری جان
خوبم به خوبیت عزیز دل
چشم دوسه روز دیگه حتما میذارم
عاشقم، عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان
سوختم در آرزویت، گر نمیدانی بدان
با همه زنجیر و بند و حیله و مکر رقیب
خواهم آمد من به کویَت، گر نمیدانی بدان
مشنو از بد گو سخن، من سُست پیمان نیستم
هستم اندر جستجویت، گر نمیدانی بدان...
گر پس از مردن بیائی بر سر بالین من
زنده می گردم به بویت، گر نمی دانی بدان
اینکه دل جای دگر غیر از سر کویت نرفت
بسته آن را تار مویت گر نمی دانی بدان
گر رقیب از غم بمیرد، یا حسرت کورش کند
بوسه خواهم زد به رویت، گر نمیدانی بدان
هیچ می دانی که این لاهوتی آواره کیست؟
عاشق روی نکویت گر نمی دانی بدان
عاشقم عاشق به رویت، گر نمیدانی بدان
سوختم در آرزویت، گر نمیدانی بدان
خنده ام میگیرد
وقتی پس از مدت ها بی خبری
میگویی دلم برایت تنگ است
یا مرا به بازی گرفته ای
یا معنی وا ژه هایت را خوب نمیدانی
دلتنگی ارزانی خودت
همه صدای فریادم را شنیدند
توصدای سکوتم را بشنو
دلگیرم
از دنیآ و روزگآرش
از بی کسی هآ و سکوت هآ!
این منم که اینگونه خسته ام
منی که همیشه خوب بودم و خندآن
منی که خنده هآیم مثآلی بود به مثآل ضرب المثل!
نمی توآنی بفهمی و البته عجیب هم نیست برآیم!
چون “تـو”، “من” نیستی!
پس لطفا قضآوتم نکن…
تمتم آنچه از زندگی می خواهم:
یک غروب پنجشنه پاییزیست...
با پنجره ای رو به درخت ها و کلاغ ها...
و هوای بهاری اردیبهشت...
با یک فنجان چای تازه دم...
با یک موسیقی دلخواه...
و خیالی از بابت همه چیز...
سخت...
آسوده است...
وقتی که میگیرد دلم تنهای تنها میشوم
شد دل اسیر درد و غم تنهای تنها میشوم
حال مرا از بیکسی هرگز نمی پرسد کسی
از این همه جور و ستم تنهای تنها میشوم
گیرد که باشد قامتم مانند سروی استوار
چون میشود از غصه خم تنهای تنها میشوم
ترس از فراق و بی کسی تنهائی و دلواپسی
آندم که چیدم روی هم تنهای تنها میشوم
غم چون دلی را بشکند با دیده گیرد الفتی
بیرون شود از چشم نم تنهای تنها میشوم
وقتی حریم کبریا بشکسته از جور و جفا
پا میگذارم در حرم تنهای تنها میشوم
هر آنچه بخشیدی به من یارب غم و اندوه بود
افزون شود لطف و کرم تنهای تنها میشوم
پائیزم و با شعر خود غم روی غم انباشتم
چون غم نباشد روی غم تنهای تنها میشوم
بار سنگینی ز غم بر شانه دارم سالهاست
در میان آب و آتش خانه دارم سالهاست
بنگر احوال مرا آنکس که سنگم میزند
بر سر دیوار ایشان لانه دارم سالهاست
بلبلم یا جغد شب هرگز ندانستم ولی
آشیانی کنج این ویرانه دارم سالهاست
من مسافر بودم از اول در این دیر خراب
در دیار دیگری کاشانه دارم سالهاست
شهنه گر دستم شکست و ساغرم را عیب نیست
خاطرات ماندنی از گوشه ی میخانه دارم سالهاست
گر چه لب را بسته و می را حرامم کرده اند
نقشی از لب بر لب پیمانه دارم سالهاست
گفتمش پائیز را این خش خش دل چیست گفت
شکوه ها از این دل دیوانه دارم سالهاست
به او رسان سلام من بگو مرا صدا کند
حریم وعده نشکند به عهد خود وفا کند
صفای یک تبسمش به عالمی نمیدهم
اگر جه او وفای خود به دیگری عطا کند
به نامه ای نوشته ام برای دوست زنده ام
بدون او به مرگ من یکی خدا خدا کند
اگر جواب نامه را به علتی نمیدهد
برای قلب منتظر به خنده اکتفا کند
خسته و دل شکسته ام همیشه گریه میکنم
به احترام چشم من به گریه اعتنا کند
همچو کبوترم که او کرده به دام خود اسیر
مرغ به غم نشسته را بگو که بر هوا کند
سائل بینوا منم پادشه اوست بر دلم
چه میشود که پادشه نظر به این گدا کند
زپشت پرده میدهم اشارتی زحال خود
به حال بیکسی چو من فقط غزل دعا کند
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
بر مهدی دین مُنجی دنیا صلوات بر چهره آن ماه دل آرا صلوات در دامن نرجس گل زهرا بِشِکفت بر این گل و بر نرگس و زهرا صلوات
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
آخی طفلی لب تابت
اون نشانی وبلاگ نیست تصویر و متن است
اع از اول میگفتین ،دیدم حالا
«کنار من که قدم میزنی هوا خوب است
پر از پریدنــــم و جای زخــمها خوب است
برای حک شدن عشق در خیابانهــا
به جا گذاشتن چند رد پا خوب است
قدم بزن پُـــرم از حس «درکنـــــار تویــــــی»
قدم بزن پُرم از حس اینکه «ما» خوب است
نخند حرف دلــــم را نمـیشــــــود بزنـــــم
خیال میکنم اینجور جملهها خوب است
بگیــــر دست مـــــرا بشکنام بپیچانام
دو تکهام کن و آتش بزن، بلا خوب است
به هر کجا کــــه مرا میبری نمــیگویم
کجا بد است کجا دور یا کجا خوب است
بـــه من بگو تو، بگو هــی، بـه من بگــــو صالـــــح
نگو: «تو» بیادبی میشود «شما» خوب است!»
تـــو تکیه کلام منی و شاعــــر تـــــو
همیشه نام تورا ثبت کرده با خوب است
و بیت بیت سفر کرده از هرآنچه بد است
بــه اتفاق تو او هم رسیده تا خوب است
قدم بزن صحـــرا فکــــر مـــی کند باران
دوباره یاد زمین کرده و خدا خوب است
امیدوارم این بار نشانی درست باشه
http://shabhayetanhayi.ir/wp-content/uploads/2015/09/sticker_shabhayetanhayi__8___1442487781_49571.png
این وبلاگ مال. کیه عمو؟
http://shabhayetanhayi.ir/wp-content/uploads/%D9%85%DA%A9%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7-%D8%A8%D8%A7-%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B4.jpg
چرا باز نمیشه پس
http://shabhayetanhayi.ir/wp-content/uploads/2015/11/BARON.gif
آپیدم عزیزم
الان میام عمو
http://shabhayetanhayi.ir/wp-content/uploads/2015/09/sticker_shabhayetanhayi__8___1442487781_49571.png
این چی بود عمو؟
سلام آبجی جونم خوبی؟
آبجی اپ نمیکنی عایا؟
سلام پری جان سه چهار روز دیگه حتما پست جدید میزارم عزیزم
این جمله را گذاشته ام جلوی خود
با خود سوال می کنم
تمام تلاشت را کرده ای
چرا می خواهی یک نفر را از خانواده اش دور کنی
چرا می خواهی او هم مثل تو تحمل خیلی مشکلات را کند
اگر او بخواهد بی نهایت همین فرداست
و گرنه ...
باید از خدا بخواهیم؟!
نمی دانم
شاید هم نباید از خدا بخواهیم
و بپذیریم آنچه او خواسته
چه سخت است نخواستن!
ﺩﻟﻢ
ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ؛
ﺗﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺐ ﻫﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﻣﯽ
ﺩﺯﺩﺩ ...
ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ
ﺭﻭﺯﻫﺎ
ﻣﯿﺎﻥ ﺍﻧﺒﻮﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﭘﯽ ﺗﻮ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ ...
ﺑﻬﺎﻧﻪ
ﻫﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮﯼ ﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﻟﺒﺎﻧﻢ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﺗﺎ ﮔﻼﯾﻪ ﻧﮑﻨﻢ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ [گل]
فتوکپی برابر اصل است
علیک سلام
شکر خدا نفس می کشم
شما چطورید اهل و عیال همه خوبند؟
زنده باشین.خوبند همه خداروشکر
❤مــن❤
اخـــم کردن تـــو رو
به خنـــدیدن با کســی دیــگه عوض نمیکــنم…
❤مــن؛❤
روزای سخــت با تـــو رو
با روزای خــوب کنار کســی دیگه عــوض نمیکــنم…
❤مــن؛❤
حـتی نداشــته هایــت را
با داشتــه های کسـی دیگه عــوض نمیکنــم…
❤مــن؛❤
حتــی اگه نباشــی هم
جاتـــو با کســی عوض نمیکنــم… [گل] [گل][گل]
سلام
بر همشهری عزیز و گرامی ام
سلام عمو
خوبید ؟
عشق است بر آسمان پریدن
صد پرده به هر نفس دریدن
اول نفس از نفس گسستن
اول قدم از قدم بریدن
نادیده گرفتن این جهان را
مر دیده خویش را بدیدن
گفتم که دلا مبارکت باد
در حلقه عاشقان رسیدن
ز آن سوی نظر نظاره کردن
در کوچه سینهها دویدن
ای دل ز کجا رسید این دم؟
ای دل ز کجاست این طپیدن؟
ای مرغ بگو زبان مرغان
من دانم رمز تو شنیدن
دل گفت به کار خانه بودم
تا خانه آب و گل پریدن
از خانه صنع می پریدم
تا خانه صنع آفریدن
چون پای نماند می کشیدند
چون گویم صورت کشیدن ... [گل]
آمـــد امـــا در نگاهــش آن نوازش ها “نبــــــود… چشــم خواب آلـودش را مســتى و رویــا “نـــبود … لـب همــان لـب بود اما بوسـه اش گرمــى “نـداشـت …. دل همــان دل بود اما مســت و بى پـروا “نبــــود
رفتن که بهانه نمیخواهد ،
یک چمدان میخواهد از دلخوریهاى تلنبار شده و گاهى حتى دلخوشیهاى انکار شده ...
رفتن که بهانه نمیخواهد وقتى نخواهى بمانى ، با چمدان که هیچ بى چمدان هم میروى !
"ماندن" !
ماندن اما بهانه مى خواهد ،
دستى گرم، نگاهى مهربان، دروغهاى دوست داشتنى،
دوستت دارمهایى که مى شنوى اما باور نمى کنى،
یک فنجان چاى، بوى عود، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین ...
وقتى بخواهى بمانى ،
حتى اگر چمدانت پر از دلخورى باشد خالى اش مى کنى و باز هم میمانى ...
میمانى و وقتى بخواهى بمانى ، نم باران را رگبار مى بینى و بهانه اش مى کنى براى نرفتنت !
آرى ،
آمدن دلیل مى خواهد
ماندن بهانه
و رفتن هیچکدام ... !!!
آپم عزیزم و منتظر حضور نازنینت[گل][گل][گل]
[گل]عشق، پیوسته نو کردن خواستنی هاست که خود پیوسته
خواهان نو شدن است و دگرگون شدن است...
[گل]
☜بَعضیـــــــــــــــــــــــــــام☞
اِنــقَدْ ↜شــــــاخ↝ شُــدَن..
آدَم میـــتَرسِه جُلـــوشون ⇊
☜قِرمـزْ☞
بپوشه!!!!
⇦ مـَـــــــــــــن ⇨
کَــــــســـیَــــــم ﮐـــــــــﻪ !!!!
ﻭﻗﺘــــــــﯽ ۱ نَــــــفَــــــــرو ﺩﻭﺳــــــــــﺖ داشتـــه بــــاشَـــــــــــــم . . .
ﻭﺍﺳــــــﻪ ﺑــقــیــــه ﻧﻤــــــــﺎﺯ "مِـــــــــــیِـّــــــتــــــــ"
مــــــی خــــونَـــــــــــــم ....????????
????
تـو مَـرامِـمـوּن ??خــ✖ـــیــانـَـت?? نیـســت??
رِفـــــیقـامـونּ خــِـ✖ــیــلــے فروخـتـنـمـون..↻??
وּَلـــــ...ــــــے بــــ×ــــــازَم⇩
تـوو دوســتــیـــــمــون✖ سیـاســـــَت ✖ نیـســت!??
بِـــــهـــــتَر اَز مـآ هَـم خِـیـلی هَـســت میـدوּنَـم..??
وּَلــــــ⇨ـــــے بـــــ∝ـــــازَم✘
تو ذآتِـــــمـوּن ツ حِــســـــادَت ツ نــیـســت!??❌?? ↭ ?? ↭??
♣خــاص...مــالــه اُسْــکُــلاسُ...مَــشْــتــی بــاش...♣
ﺩﻟــــــﻢ ﮔﺮﻓــــﺖ... ✘✘
✔✔ﻭﺍﺳــــــﻪ ﺍﯾـــــﻨﮑﻪ ﺩﻧــــــﯿــــﺎ ﺗــــــﻮﺵ ﺁﺩﻡ ﻧـــــﺪﺍﺭﻩ...✔✔
✔✔ﺑــــــﺎ ﻫـــــﺮﮐﺲ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻡ... ﺟــــــﻮﺭﻩ ﺩﯾــــــﮕﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷــــــت کرد...✔✔
✔✔ﻭ ﯾــــــﻪ ﭼــــﯿﺰ ﻓـــــﻬﻤــــﯿﺪﻡ... ﺗـــــــَـــــﻨــــــﻬﺎﯾـــــــﯽ ﺷـــــﺮﻑ داره... .ﺑﻪ ﻫـــــﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﺷﺪﻥ
ﺑﺎ ﮐﺴﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓـــــﻘﻂ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ...⇘⇘✔✔
در خاطرات آستینم مار دیدم
بذر قناری کاشتم تمساح چیدم
این دوستان از دشمنان افعی ترند آه
من طعم زهر نیش هر یک را چشیدم
وقتی که حقم را به زور از من گرفتند...
وقتی برای گرگ ها بز می خریدم
.
.
تا اینکه سقف زندگی روی سرم
ریخت
دیدم که آجر های کج را گیج چیدم
باید بگویم قسمتم این بود ؟؟نه...نه
یعنی خودم این وضعیت را آفریدم؟؟
آخر خدا هم سهمی از این وضع دارد
او در گل آدم دمیده ... من دمیدم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هردم که سهمم از هوا را می شمردم
دیدم هزاران بازدم دارم، یکی دم
دروازه های شهر خوشبختی ببینید؟
من بی کلیدم ، بی کلیدم ، بی کلیدم
.
چایِ من لبریز و لب دوز است و لب سوز است، آااای!
می خوری با من تو چای؟
گرچه کامم تلخ و چایم تلخ و روزگارم نیز تلخ
امّا دلبرم
گر تو آیی
لب گُشایی
لب بریزی
لب بسوزی
لب بدوزی
واااای!
بَه چه محشر می شود
اندازه ی یک چای خوردن
کامِ من شیرین نمایی
دلبرم
ماهِ آبان است و چایی
با تو می چسبد فقط...
خواب هایم بوی تن تـــو را می دهـــد
نکنـــد آن دور تــر هــا نیمــه شب
در آغوشم می گیـــری
مردم عوض شدن،
زمونه عوض شده،
میدونی؟ این روزها،
وقتی با یه نفر دست میدی،
بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و
ببینی که هر ۵ تارو پس گرفتی یا نه
چه چیز در این جهان،
غریبانه تر از زنی ست
که خودش را
و تنهایی اش را بغل می کند
و می پوسد
اما حاضر نیست دیگر کسی را دوست بدارد؟ سلام [گل]خسته نباشی [گل]
سلام آق بهمن گل
ممنونم دوست من