دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

مرد خوشبخت






جایى براى خودت پیدا کن


که گنجایشِ همه ى غمها


و شادى هایت را داشته باشد


جایى که ، وقتى از خودت گم میشوى


در آنجا خودت را پیدا کنى...



جایى پیدا کن


که شبها مکان آرامشت


و روزها تسلى خاطرت باشد


جایى که هوایش همیشه معتدل


و فصلهایش فصل دلخواهت باشد...



جایى را پیدا کن


که وقت دلتنگى ستاره براى شمردن


و باران براى باریدن داشته باشد...



جایى را پیدا کن


که در تنهایى و در جمع


امنیت و شادىِ خاطر داشته باشى


میدانى ؟ پیدا کردنِ چنین جایى محال


 نیست...!



اگر دلِ زنى را با عشق به دست آورى


دیگر نیازى به پیدا کردن


خوشبختى در هیچ جاى دنیا ندارى


مرد خوشبخت مردیست


که در دل زنى خانه دارد...





#آرزو_پارسى


نظرات 145 + ارسال نظر
. خسرو فیضی شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:35 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. تنها نشسته ای بمن اندیشه می کنی !!
. تنها نشسته ام بتو اندیشه می کنم .
. ای برترین سروده من در توصیف زیبایی چشمانت ، کمترین !!
. آنگاه که چشم هایمان تلاقی می کند ذوب می شوم !!
. آن گوشه های چشم ها چگونه رو به بالا کشیده اند ؟؟
. گویی خداوند هم از خلق تو خشنود بود
. و این کشیده گوشه را نثار تو کرد !!
. آئینه هم محو زیبایی چشمانت ، بتو می خندد
. ای سراپا غرور از این همه زیبایی
. اگر تو را رب النوع زیبایی میدانم بر من خرده مگیر.
. که یادت را زندگی می کنم و نام ات را نفس می کشم .
. ای برترین سروده ام ، بر این شکسته دل و نارسا قلم ببخش
.
.. خسرو فیضی ..
................................

. خسرو فیضی جمعه 9 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:03 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. از آن شب فراقش تا غم شد همسر من
. گرید بسان باران چشمان مضطر من
. با کاروان عشاق شد در سفر هم آهنگ
. در خاطرش بماند آن یاد و خاطر من
.
. وقت سفر چه گفتم در گریه ات خندیدی
. دیگر کجا بخندی ای رفته از بر من
. هر شب در آسمان ها استارگان گواهند
. کان ماه آسمانیست پا بوس دلبر من
.
. با یک نظر توان دید کان عاشق جانانه
. داند همی که عشق است آئین برتر من
. ( لعل لبش روان بخش در حسرتش بسوزم ) . حافظ
. ترسم نباشد قسمت آید چه بر سر من !!
.
. آن عاشقم که مستیم این جام و آن جانانه
. یارب نباشد جز تو کس یار و یاور من
. خسرو به مستی هم شعری خوش آهنگ گو
. چون طبع دلکش توست این شعر خوشتر من
.
.. خسرو فیضی ..
..............................

مامیترا پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:26 ب.ظ http://mamitra.blogfa.com/







هرگاه در جامعه، رعایت عدالت بیشتر از جور و ستم باشد؛ بد گمانی به مردم حرام است، مگر آن که از راه یقین محرز باشد؛ و، امّا اگر در برهه‌ای از زمان، ظلم و جور بر عدالت غلبه پیدا کند، خوش گمانی به همگان شایسته نیست جز آنجا که آدمی به نیک بودن شخصی علم و یقین دارد.
(مستدرک الوسائل، ج. ۹ ص. ۱۴۶)

امام هادی علیه السلام

شهادت امام هادی علیه السلام تسلیت باد





رد پا پنج‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:00 ب.ظ http://radepa91

سلام
چرا پست جدید نمیزارید؟

. خسرو فیضی سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:36 ب.ظ

. با درودی مهربانه .
.
. ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمی‌شنوند
. ساکنان کویر بعد از مدتی زیبایی ستاره‌ها را نمی‌بینند
.
. تازگی ، هر چیزی چه زود کهنه می‌شود و روزمرّگی چه
. سرعت پرشتاب و نامحدودی دارد در لحظه لحظه‌های ما
. چه تلخ است قصه عادت . . [ناراحت]
.
.. خسرو فیضی ..
............................

خسرو سه‌شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:12 ب.ظ

. . با درودی مهربانانه .
.
. میدانم تو مسافری خواهی شد و به باغ های روشن و بکر سرزمین
. قلبم خواهی آمد و زیر سایه درختانی که خوشحالند مرا تماشا
.
. خواهی کرد . در زیر آسمانی شادهمراه با پرندگانی که تمام
. آواز های عاشقانه‌شان را برای من و تو می‌خوانند . [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
..............................

. من اگر مستحق خشم و عتابم تو ببخش !! دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:09 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. می خواهم کتابی بنویسم که تک‌تک درخت های جهان
. را خوشحال کند...
. ازتک‌تک صفحاتش واژه باران ببارد
.
. و تو می‌دانی که اگر باران ببارد ، سرزمین کتاب من سبز خواهد
. شد و در هر صفحه‌اش صدها گل خواهد روئید؟!!.
. و درخت ها سرو را آزاده ترین نام می گذارند!!
.
.. خسرو فیضی ..
.............................

. من اگر مستحق خشم و عتابم تو ببخش !! دوشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:51 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. با سطر سطر دفترم که حضور مهربان تو
. التماس چشمانشان بود چه کردی؟
.
. مهربانی‌ات را در میان خاطره‌هایم جا گذاشتی
. و بی‌صدا رفتی !!
.
. بی آن که بدانی ابرهای آسمان چشمانم
. همان ابر های پائیزیست
.
.. خسرو فیضی ..
............................

. خسرو فیضی یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:00 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .

. بی اراده قلمم را به دست می‌گیرم تا بنویسم اما
. این ذهن خسته‌ام توان ذره‌ای کمک هم ندارد

. قلمم را زمین می‌گذارم اما می‌دانم سرانجام زیباترین
. متن را تقدیم نگاهت خواهم کرد !! . [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
............................

. دلی که خاموشه دگر نمی جوشه . . . یکشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:44 ب.ظ

. با درودی مهربانانه

. هیچ دشمنی خطرناکتر از جهل و تعصب نیست .
. تا وقتی جهل حاکم بر اندیشه آدمیان است .

. بت ها تغییر می کنند . اما . بت پرستی همچنان ادامه دارد .
. و ما اسیر بت هایی هستیم که خود خالق شان بوده ایم !!
.
. آیت الله مکارم شیرازی فرمودند دعا کنید تا کرونا نگیرید [عصبانی][عصبانی]
. بسکه این ملت ( . ر ) است
.
.. خسرو فیضی ..
............................

مامیترا شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:18 ب.ظ http://mamitra.blogfa.com/

از زندگی آموختم

تا با کفش کسی راه نرفتم

راه رفتنش را قضاوت نکنم....

[مامیترا]





بلفاعتنخ پنج‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:59 ق.ظ

رای دادن قبول بندگی است . . رای دادن امضاء سند بردگی ملت ایران است
رای دادن خیانت به خون جوانانی است که برای آزادی شما جان بر کف
فریاد آزادی سر دادند و سرب های داغ سینه های پُر مهرشان را از هم دَرید
لحظه ای اندیشه کنید . اگر رای ندهید چگونه می فهمند که رای نداده اید ؟؟
حرف مفت است که از مُهر روی شناسنامه می فهمند . این یک تهدید تو
خالی است . رای دادن یعنی برای کشورهای فلسطین . لبنان . سوریه و افریقایی ها مدرسه . بیمارستان و مجتمع های ساختمانی و دانشگاه بسازنند با ثروت ایران
زمین که متعلق بشماست . . رای ندهید اینان همه غارتگر و دروغگو هستند
.............. برای همه بفرستید بدون نام . ایرانی بپا خیز . . [گل] ............
..........................................

دنیا غلامی پنج‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 05:12 ق.ظ

درود دعوتی گلم

. خسرو فیضی چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 06:31 ب.ظ

. . با بهترین درودهایم .
.
. امشب خواهم گریست
. در سکوتی تلخ همچون مرگ
. برای غربت خودم در بیکرانه عشق
. برای غربت قلبم
. برای باورها و اعتمادهای زخمی ام
. امشب ، من
. با نیت پاکم گریه می کنم
. جایی که شب حصار حسادتش
. بندی به پای آهوی خورشید می شود
. امشب
. خواهم گریست
. برای وسعت تنهایی دلم
. جایی که عشق مرده و شور و نشاط هم
. امشب
. اشک هایم با تو سخن خواهند گفت
. و تو میدانی
. چقدر دوستت داشته ام .
. یادت هست ؟
. هرگاه باران می آمد چترم را می بستم
. و در پناه چترو آغوش تو
. چون یک پرنده خیس از ترنم باران
. و چه زود گذشت و گذشتی !!
. امشب
. خواهم گریست
. بیاد شبی که خسته از این کوچه
. می گذشتی
. و من تنها شاهد تو و باران بودم
. مثل هر شبم تنها به دیدار کوچه بن بست
. دلم آمده بودم که تو را دیدم
. خسته می رفتی . و من
. من نگاهت می کردم !!
. باور کن به سادگی نگاه یک پرنده
. خیس از باران !
. مثل همیشه بی چتر. . بی پناه
. مثل پرنده های این شهر سکوت
. و یاد تو زیر درخت اقاقیای همسایه
. نزد من جا ماند !!
. و تو نمیدانی از آن روز چه بر سر دلم آوردی !!
. وقتی که بار، از این کوچه بارانی
. بر بستی و رفتی
. از این کوچه خالی از فریادهای من
. خود را گم کرده ام !!
. دیگر سال هاست بخاطر تو
. به این کوچه میآیم
. وامشب مانند همیشه
. بیاد تو
. خواهم گریست
......
.. خسرو فیضی ..
................................. تقدیم مهر بانوی فرهیخته . . [گل][گل]
............

. خسرو فیضی چهارشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 06:30 ب.ظ

. . با بهترین درودهایم .
.
. امشب خواهم گریست
. در سکوتی تلخ همچون مرگ
. برای غربت خودم در بیکرانه عشق
. برای غربت قلبم
. برای باورها و اعتمادهای زخمی ام
. امشب ، من
. با نیت پاکم گریه می کنم
. جایی که شب حصار حسادتش
. بندی به پای آهوی خورشید می شود
. امشب
. خواهم گریست
. برای وسعت تنهایی دلم
. جایی که عشق مرده و شور و نشاط هم
. امشب
. اشک هایم با تو سخن خواهند گفت
. و تو میدانی
. چقدر دوستت داشته ام .
. یادت هست ؟
. هرگاه باران می آمد چترم را می بستم
. و در پناه چترو آغوش تو
. چون یک پرنده خیس از ترنم باران
. و چه زود گذشت و گذشتی !!
. امشب
. خواهم گریست
. بیاد شبی که خسته از این کوچه
. می گذشتی
. و من تنها شاهد تو و باران بودم
. مثل هر شبم تنها به دیدار کوچه بن بست
. دلم آمده بودم که تو را دیدم
. خسته می رفتی . و من
. من نگاهت می کردم !!
. باور کن به سادگی نگاه یک پرنده
. خیس از باران !
. مثل همیشه بی چتر. . بی پناه
. مثل پرنده های این شهر سکوت
. و یاد تو زیر درخت اقاقیای همسایه
. نزد من جا ماند !!
. و تو نمیدانی از آن روز چه بر سر دلم آوردی !!
. وقتی که بار، از این کوچه بارانی
. بر بستی و رفتی
. از این کوچه خالی از فریادهای من
. خود را گم کرده ام !!
. دیگر سال هاست بخاطر تو
. به این کوچه میآیم
. وامشب مانند همیشه
. بیاد تو
. خواهم گریست
......
.. خسرو فیضی ..
................................. تقدیم مهر بانوی فرهیخته . . [گل][گل]
............

. بخدا که من ندانم غم و درد این جدایی !! سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:24 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. مهربانی هایت همه ی غم هایم را از بین خواهد بُرد
. و دلی سرشار از صفا و یکرنگی به من هدیه خواهد داد .
. تا باور کنم سختی ها تمام شدنی‌ست .
می‌دانم لبخندهایم زیباترین تصویر را برایم خلق خواهد کرد [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
............................

. دلم یک شوق بی اندازه می خواهد !! سه‌شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:29 ق.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. نمیدانم با طلوع کدامین لبخند متولد شده ام !!
. اما . میدانم دلم می خواهد دست فرشتگان را بگیرم
. و بخانه تو بیایم و بخواهم نام مرا در دفتر خاطراتت بنویسی !!
. و من نام تو را در قلبم حک خواهم کرد [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
.............................

. دل من هوای بانک عاشقانه دارد !! دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:52 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. پروانه‌های رنگارنگ احساسم این روزها ، سیاه و سفید شده‌اند...
.
. مرا از یاد مبر ، نه به خاطر پروانه‌ها ، نه به خاطر غنچه‌ها
.
. نه به خاطر خاطرات ، به خاطر چشمان همیشه منتظرم که در
. جست‌ و جوی نگاه توست . بیا و مثل همیشه نگو
. یکی بود و یکی نبود
.
. بگذار باور کنم آن که نبود ، تو نیستی [قلب][گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
........................

. مرغ دلم هوای آشیان دارد !! دوشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:40 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. رنگ قلم هایم کبود شده !! گرمای نوشتنم به سردی گراییده !!
. چشمان قلمم کم‌کم بسته می‌شود به نفس نفس افتاده !!
.
. و بیصدا گریه می‌کند !! نمی‌خواهد بمیرد !! اما گویی مجالی برایش
. نمانده نفس های آخرش را می‌کشد دوستانم نمی‌دانند حال قلمم
. خوب نیست مدام شکوه می‌کنند چرا نمی نویسی ؟؟
. آخر دل شکسته که صدا ندارد !! [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
...........................

. سینه ات در هر طپش نام او را میدهد آواز !! یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:17 ق.ظ

. با بهترین درودهایم .
.
. می خواهم از مقام شامخ زن بنویسم. . از گذشته های دور .
. از تاریخ . . از افسانه هایی که حقیقت بودند .
. از گفتارهایی که سینه به سینه نقل شده اند
. از جوامعه اروپایی . امریکایی و دیگر جوامعه ها . . حتی افریقایی ها !!!!
. زنان در هر کجای گیتی مورد تکریم و احترام هستند .
. از مادام کوری تا ژاندارک . از مادام پیچر استو . تا فلورانس نانتینگل
. از رودابه . تا . تهمینه . از . آرتیمس و بوتاب و . . و . .
. کسی که با تاریخ آشناست . خوب میداند
. تغییرات اجتماعی بدون قیام زنان ممکن نیست . زیرا پیشرفت جامعه
. با توجه به جایگاه اجتماعی آن ها سنجیده می شود
. انقلاب سال 57 در ایران را در حقیقت سیل جمعیت زنان در خیابان ها
. رقم زد . همان ها که امروزه . با شعار ( یا روسری . . یا . تو سری ) [گریه][گریه]
. با اسید و . . . و .. . در ایران . . زن برای بستر و آشپزخانه . . مفید است
. [عصبانی][عصبانی][عصبانی][عصبانی][عصبانی]
..............................................

. بغض من انقلابی بود که عشق خلق شد !! یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:44 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. دوست داشتم کسی بود که زخم دلم را مرهمی می‌نهاد
.
. دوست داشتم کسی بود که قفل دلم را با کلیدی
. از مهر و محبت باز می‌کرد.
.
. دوست داشتم کسی بود که مرا . عاشقانه دوست می داشت
.
. آآه . . . تا تو آمدی و من چه سعادتی . . . امان از
. دست مادرم که مرا از خواب بیدار کرد . . [تعجب][خنده][خنده]
.
.. خسرو فیضی ..
...........................

. مانده ام دیگر چه بنویسم بنام !! شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:04 ب.ظ

. در راستای شاد کردن هنر است !! شادمان باشد [خنده][گل][خنده][گل]
.
. رفتم آزمایش عدم‌ اعتیاد ، طرف یه ظرف بهم داد گفتم چیکارش کنم؟
. گفت بشاش توش [تعجب]
. رفتم پیش رییس آزمایشگاه گفتم ببخشید این ظرفو چیکارش کنم؟
. گفت بشاش توش [تعجب]
. دیدم همشون عصبی‌ان ول کردم اومدم خونه [خنده][خنده][خنده]
.
. اگه یه‌روز رفتی مکزیک و خواستی یکیو صدا بزنی بهش بگو "خوزه"
. اونجا "خوزه" مثل "ممد" میمونه
، از هشتا پسر هفتاشون اسمشون همینه [خنده][خنده][خنده]
...........................

. شرمنده می کنم به تحمل زمانه را !! شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:43 ق.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. دستم را که بگیری شکوفه می‌دهم با تو و تو آرام می‌شوی
. در من... زمان بهانه است . می‌خواهم نگاهت را زندگی کنم [گل]
.
. بهار و بوستان و آبشار وجود تو هستند برای من !! [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
..........................

آران جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:48 ب.ظ http://hghight-zandage.mihanblog.com/

جایی پیدا کن که فقط عشق باشد و عشق. . .

بسیار عالی و زیبا

. مگذار آتش بگیرد دلی که در انتظار هست !! جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:25 ب.ظ

. در راستای شاد کردن هنریست . شادمان باشید . [گل][خنده][گل][خنده]
.
. 22 بهمن پیشاپیش مبارک اینو به ۵ نفر بفرست ۵۰۰ تا فحش
. جدید یاد میگیری منم اولش باورم نمیشد [خنده][خنده][خنده][خنده]
.
. دقت کردید تو فیلمای ایرانی زنه بچه دار نمیشه ، عیب هم از شوهرشه.
. بعد میره امامزاده میاد، بچه دار ﻣﻴﺸﻪ! [نیشخند][عصبانی]
.
. من شخصأ به سرایدار امامزاده مشکوکم [خنده][خنده][خنده]
....

. من به امیدی که باز آیی . . جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:32 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. همیشه برایت سبزها را آرزومی کنم
. سبزی از جنس طراوت ، جنس یک جنگل [گل]
.
. همیشه کهکشانی از ستاره ها را گوشوار شب هایت
. و مخمل گونه هایت را جایگاه ناز و نوازش های دستانم
. گوش هایت بشنود نجوای دل عاشقانه ام را [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
...........................

الی جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:14 ب.ظ

یه دنیا عشق تقدیم به عزیزترینم
تو معنیه عشقو زیبا میکنی
ولنتاین مبارک

مررررررسی
عزییییییز دلمممممی

. ماه شب های من صورت زیبای توست !! پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:53 ب.ظ

. . . در راستای شاد کردن و لبخند بر لب ها جاری کردن . .
.
. خانوم معلم کلاس اول میخواست به بچه ها بفهمونه جای زبون کجاست
. گفت بچه ها اون چیه که همیشه تو دهن منه؟!
. یکی از بچه ها گفـت:
. خانوم اجازه انگشت بابای من!!! . . آخه همه اش میگه
. انگشتم تو دهن خانوم معلمتون با این درس دادنش [خنده][خنده][خنده]
.
. یه روز دوتا مگس نشسته بودن باهم صحبت میکردن:
. مگس اولی به دومی گفت:
. ویزززززززز
. مگس دومی به اولی گفت:
. ویزویزویییییز
. م.اولی گفت:
. ویزویزویزدیز
. م.دومی گفت:
. وییییزویزویزززززززززززز
. ینی عاشقتم که داری صحبتاشونو میخونی

. پاشو پاشو ببرمت روانپزشک [خنده][خنده][خنده]
...

. تو شدی سرنوشت من !! پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:30 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. من غنچه تنهایم . تو شبنم شفافی . من پهنه یک دشتم
. تو قله صد قافی . من شعله یک شمعم . تو پرتو خورشیدی
.
. من قطره یک رودم . تو وسعت دریایی... [گل][گل]
.
. بخدااا . . مخاطب خاص نداااارد [تعجب] . [خنده][خنده][خنده]
.
.. خسرو فیضی ..
............................

مامیترا پنج‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:12 ق.ظ http://mamitra.blogfa.com/

یک لیوان چای مهر

با دو حبه قند محبت

و یک دنیا عشق

تقدیم به شما



سلام صبحتون به خیر و شادی

جسم و روحتان پرنشاط



. دلی را شاد کردن هنر است . چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:45 ب.ظ

. . . در فضای کنونی سرزمین من . گویی خاک مُرده پاشیدند [گریه][گریه]
........... بنابراین دلی را شاد کردن هنر است . [گل]
.
. ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﻴﺮﻩ ﺑﺎﻍ ﻭﺣﺶ . . . ﺟﻠﻮ ﻗﻔﺲ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﻜﻨﻪ به ادا در آوردن
.
. ﻛﻪ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﻫﻢ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﻨﻪ !! ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ ﻣﻴﮕﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﻳﻦ مسخره بازیا
. ﺑﮕﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﯼ ﻣﻨﻢ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﻨﻢ [خنده][خنده][خنده]
. .............
. به جعفر بطور ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻡ ﻧﻮﺷﺘﻢ . . ﺧﻴﻠﻲ ﮔﺎﻭی
.
. ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ میگه
.
. ﺷﻤﺎ ﻛﻲ ﻫﺴﺘﻲ ؟ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﻛﺠﺎ میشناسی؟ [خنده][خنده][خنده]
............................

. عشق انقلابی هست در چشم و دل !! چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:21 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. تنهایم کنار پنجره می‌آیم نسیم تبسم تو جاری‌ست [گل]
. قاصدک ها آمده‌اند در رقص باد و یاد

. سبز . سپید . سرخ... و این آخرین قاصدک .
. چقدر شبیه لبخند توست . . [گل]
. بمن می گوید که تو داری میآیی
. و من باور می کنم . [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
.............................

مامیترا چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:36 ق.ظ

امروز در وزن صبح
شعری باید گفت پر از آفتاب
قصه ای باید نوشت پر از آغاز
و ترانه ای باید خواند پر از شبنم

صبح چهارشنبه شما بخیر

رد پا سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 04:02 ب.ظ http://radepa91.blogfa.com/

شب!

نه ماه در آسمان
نه خیال روشنی در ذهن
شب بویی کاش!

حسین‌نژاد:

. شاد کردن هنر است . سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:17 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. ملت ایران تقریباً همه افسرده هستند . زور هست و ستم . . ظلم هست
. بیداد و جور . . دروغ و اختلاس هست . بیکاری و گرسنگی هست و . . . و . .
. اگر مطلبی خنده ای به روی لب ها بیاورد . و نه خنده از تـه دل !!
. باعث شادی و نشاطی ظاهری شده و غم لحظه ای ما را ترک کرده
. بعضی از کامنت هایم را لطیفه مانند می نویسم . روزگارتان شاد و خرم باد [گل]
.
. یک روز یک آخوند تصمیم میگیره با اتوبوس بره حوزه :
. تو اتوبوس نشسته بود بوده که،
.
. یه داف خوشگل بیرون میبینه میگه لا الا الا الله...!
.
. جعفر کنارش نشسته بوده که از دیوثای روزگار بود میگه:

. حاج آقا اونو ول کن 2 تا آیت الکرسی ته اتوبوس نشستن! [خنده][خنده][خنده]
.............................

. از دوری تو دلم شکسته . تو بیا و چاره ساز کن !!! سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:59 ق.ظ

. با درودی مهربانانه

. سفید برفی من چقدر آشنایی . چقدر شبیه خاطرات منی
. رنجی تنیده شده در آرامشی غریب !! . این توصیف عشق است ؟؟!!
.
. یا تو ؟؟ . مثل بوی باران گره خورده در عطر گل . حس ساده یک
. نفس عمیق در یک عصر پائیزی . تو همه اینها هستی
.
. و افسوس که نیستی !! [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
..........................

. آآه . . ای رویای دل فریب بس کن بهانه را . . !! دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:15 ق.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. به جعفر میگن چرا بچه‌ت
. اینقدر زشته؟؟

. میگه:

. شو تاریک،
. زمین سرد،
. بدون تخت،
. دست تنها،
. با زنه قهر،
. قیافه زنه مث میمون،
. خونه پدر زن،
. قفل در خراب،
. با ترس و لرز..
. خو خاستی
. تام کروز بسازم !! [تعجب][چشمک][خنده][خنده][خنده]
.....
........ من که ادبی نوشتم !!![نیشخند][خنده][خنده]
..

. دلم هوس دیدن رد پایت در برف دارد !! دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:55 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. کاش می‌شد نور شب های کویر بر دل تیره من نقش دیدار
. دو اختر می‌زد ، تا پُر از روشنی و آگاهی
. دل به دنیای حیات گذران و خطر حادثه‌ها بسپارم
.
. عشق راهی خطر ساز و پر از حادثه هاست . [گل] [گل]
.
.. خسرو فیضی ..
.........................

دنیا غلامی یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 07:08 ب.ظ

درود باشعرجدیدم به روزهستم

دعوتی به نقدونظر گلم

. دهان غنچه تو داری و قلب من خون است !! یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:10 ق.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. ریزش بینی داشتم شربت گرفتم
.
. برای عوارضش نوشته بود . .
. سردرد ، سرگیجه ، حالت تهوع ، اختلال درخواب ، نارسایی کبد
. سکته قلبی ، مغزی ، مرگ ناگهانی و دردهای عضلانی و اسهال . [خنده][خنده]
. پشیمون شدم
. با آستین پاکش می کنم
. عوارضش کمتره . . .. . [چشمک][خنده][خنده][خنده]
.............

. سیلی نشسته در انتظار یک . . پلک من !! یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 10:42 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. وقتی بازوانی دارم برای در آغوش کشیدنت و چشمانی که
. در فراقت دریایی می شود
.
. روزی از این دریای بی مواج رها خواهم شد
. یک روز گم می شوم !! و این شهر ترک خورده از بی وفایی ها را
. ترک خواهم کرد
.
. میدانم . . میدانم . همه ی افسوس را برای تنهایی ات
. یادگار گذاشته ام
.
.. خسرو فیضی ..
...........................

. یک آسمان سخن دارد دلم برای تو !! شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:41 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. اصول دین را نام ببرید

1. - توحید.
2. - معاد
3. - نبوت
4. - عدل
5. - امامت
6. - اختلاس ............ [تعجب][چشمک][خنده][خنده][خنده]

. این آخری از کتابا حذف شده بود! . . [تعجب]
.
. به ما نگفته بودن نامرداااا . . [تعجب]

. ولی مسئولین با تقوا همچنان بهش عمل میکنن . . . [عصبانی][خنده][خنده]
.
.......................................

متاسفم که اصول دین رو هم مضحکه جوکاتون کردین

. من خواب دیده ام که تو هستی کنار من !! شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:14 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. به تنها گفتم یه نقاشی بکش . تنها شروع به کشیدن کرد.
.
. گفتم چی کشیدی؟ گفت تنهایی! گفتم نشانم بده
. بوم نقاشی سفیدی را نشانم داد !!
.
. گفتم تو که چیزی نکشیدی !!
. گفت . . چرا . . تنهایی را کشیده ام . تنهایی را تو نمی بینی
. تنهایی را من آه . . می کشم . . [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
.............................

. دل من اشکاتو پاک کن اون دیگه رفته از اینجا !! جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:33 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. با مامانم رفته بودیم شهر بازی . شروع کردم به جیغ زدن !!
. مادرم گفت بس کن دختر ما هنوز در پارکینک هستیم
. گفتم میدونم . درو باز کن انگشتم لای در مونده . . [خنده][خنده]
.
. این که دیگه ادبیه . . . [چشمک][خنده][خنده][خنده]

. دل من کجا نشستی که ندارد هیچ نگاهی !! جمعه 18 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:26 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. خانم معلم میگه سه تا پرنده داریم یکی را با تیر میزنیم چندتا پرنده داریم ؟؟
. دانش آموز . . هیچی !! . . معلم میگه چرا ؟؟ دانش آموز میگه اون دوتای دیگه
. پر میزنند میرن . معلم میگه دوتا داریم . . ولی از طرز فکر تو خوشم آمد
. دانش آموز میگه خانم معلم سه تا زن دارن بستنی می خورن یکی لیس میزنه
. یکی گاز میزنه یکی هی میکنه توی دهنش در میآره کدام یکی شوهر داره ؟؟
. خانم معلم سرخ میشه میگه اونی که می کنه توی دهنش . دانش آموز میگه . .
. نه اونی که حلقه در انگشت داره . ولی از طرز فکر تو خوشم اومد !!! [خنده][خنده]
. من که ادبی نوشتم [چشمک][خنده][خنده] آهای منحرفا . بمن چه !!![خنده]
...................

. عجب شعریست این رویا !! پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:10 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. تو از یک روزن کوچک چه می بینی ؟
. درین دهلیز . . درین زنجیر
. درین تاریکی از هر طرف دیوار
. حصاری آهنین نیزه
. وآن سوتر
. تو از پائین و آن روزن از بالا چه می بینی
. سیم ها و آنتن ها و دیش های ماهواره
. آآه . . ماهواره
. می شوی سرشار یک رویای دور
. گر چه درد تازیانه می کند فریاد !!
. آآه . . آن رویا چه شیرین بود !!
. آیا در یک سحرگاهی از فردا
. می کنند فریاد . نام ات را ؟؟
. تا پرستویی شوی آزاد !!
. کدامین مرد
. در جای تو در دهلیز
. در زنجیر ؟؟!!
. صف را بنگر بی شماره مرد
. مام ایران را بُود فرزند
. صلیب درد خویش می کشد بر دوش
. کدامین شیر ؟
. آن خورشید آن شمشیر
. سپید و سبز و قرمز را کند تزئین ؟
.
.. خسرو فیضی ..
............................

. ای تو که خواب و خیال و آرزویم هستی !! پنج‌شنبه 17 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:56 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. شخصیت ما از افکار و اندیشه های ما سرچشمه می گیرد .
. افکاری که اگر ژرف وعمیق باشد با تأمل بیشتری همراه خواهد بود
. و می‌تواند با موفقیت و کامیابی همراه باشد .

. می توانیم بر احساسات و عواطف خودمان کنترل کافی داشته باشیم
. و درست تصمیم‌گیری و انتخاب کنیم .
. این اندیشه‌های ناب ما هستند که ما را به مرز روشنفکری می‌رسانند
. تا درک و فهم خودمان را به همه چیز افزایش دهیم
. و آگاهانه دست به عمل بزنیم . اعمالی که شایسته شخصیت ما باشد
.
.. خسرو فیضی ..
............................

donya چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 05:45 ب.ظ

شعر از شهرزاد الخلیج

عندما یحب الرجل المرأة بصمت.../یخسر کل شیء حتی هی.../ و عندماتحب المرأة الرجل بصوت.../تخسر کل شیء حتی هو!/ففی الحب الصمت جریمة الرجل/ و الصوت جریمة المرأة( شهرزاد الخلیج، دیوان أود الاحتفاظ بک)

ترجمه: آنگاه که مردی به زبان نمی­آورد زنی رادوست دارد ، همه چیز را ازدست می­دهدحتی آن زن...و آنگاه که زنی به زبان می­آورد مردی را دوست دارد همه چیز را ازدست می­هد حتی آن مرد را...در عشق سکوت، جنایت مرداست و حرف زدن، جنایت زن.

. تو چه دانی که دلم بی تو چه حالی دارد !!! چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 01:08 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. خیلی وقت ها آدم ها کنار هم‌ و همراهند . اما یکدیگر را نمی‌بینند
.
. با هم هستند ولی در هم و غریبه‌اند و بدین خاطر .
. حوصله‌ام را کشتند . تنهایم کردند و نگاهم را دزدیدند
.
. فقط به خاطر این‌که زبان دلم را نمی‌دانستند و صدای محبت قلبم
. را نمی‌شنیدند . این است جرم تفاوت داشتن احساس !!
.
.. خسرو فیضی ..
..........................

. دوست داشتن را بگو کی یاد می گیری ؟؟!! چهارشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 12:38 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. نمی‌دانم با طلوع کدام لبخند متولد شده‌ام
. و تا غروب کدامین شادی خواهم رفت !!

. اما می‌دانم لبخندهایم زیباترین تصویر را برایم خلق خواهد کرد.
. همه غم هایم را از بین خواهد برد .

. و دلی سرشار از صفا و یکرنگی به من هدیه خواهد داد .
. تا باور کنم سختی ها تمام شدنی‌ست .
و تو در کنارم میمانی .
.
.. خسرو فیضی ..
..............................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد