دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

خدای همیشگی من






خدایا…

یادم بده آن قدر مشغول عیب‌های خودم باشم که عیب های دیگران رانبینم…

یادم بده اگر کسی را بد دیدم قضاوتش نکنم، درکش کنم…

یادم بده بدی دیدم “ببخشم” ولی بدی نکنم! چرا که نمی دانم بخشیده می شوم یا نه…

یادم بده اگر دلم شکست نفرین نکنم، دعا کنم، نتوانستم سکوت کنم…

یادم بده اگر سخت بگیرم “سخت می بینم”…

یادم بده به قضاوت کسی ننشینم چرا که در تاریکی همه ی شبیه هم هستیم…

یادم بده چشمانم را روی بدی‌ها و تلخی‌ها ببندم چرا که چشمان خوشگل، بی‌شک جذاب می‌بینند…

خدای همیشگی من!!

نمی‌دانم امروز هستم یا فردا…

تو از ازل مرا یافته ای و من هنوز در جستجوی توام…

یاریم کن لبخند خود را نثار تمام کسانی کنم که دلم را شکستند،

قضاوتم کردند،

نادیده‌ام گرفتند…

یادم بده از آدمها خرده نگیرم… اگر بد شدند بدی دیدند! من مفید هستم و مفید می مانم…

چرا که مفید بودن هنر نیست، مفید ماندن هنر هست..

آمین یا رب العالمین


نظرات 70 + ارسال نظر
محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:58 ق.ظ

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:56 ق.ظ

آورده است چشم سیاهت یقین به من
هم آفرین به چشم تـو هم آفرین به من

من ناگزیر سوختنم چون که زل زده ست
خورشید تیــــز چشم تـو با ذره بین به من

ای قبله گـــاه نـــــاز ! نمـــــازت دراز باد !
سجاده ات شدم که بسایی جبین به من

بـــــر سینه ام گذار سرت را کــــه حس کنم
نازل شده ست سوره ای از کفر و دین به من

یاران راستین مرا می دهد نشـــان
این مارهای سرزده از آستین به من

تا دست من به حلقه ی زلفت مزین است
انگار داده است سلیمان نگیـــن بــــه من

محدوده ی قلمرو من چیـــــن زلف توست
از عرش تا به فرش رسیده ست این به من

جغـــرافیــــای کوچک من بازوان تــــوست
ای کاش تنگ تر شود این سرزمین به من ...



من تنهای قبل از تو ، من تنهای بعد از تو

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:52 ق.ظ

حتی اگر تا ابد سکوت کنی
تمام فصل ها سهم چشمهای تو خواهد بود

الهی آمین

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:49 ق.ظ

کجای قصه خوابیدی
که من تو گریه بیدارم.....

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:48 ق.ظ

کاش همیشه اونایی که عاشقانه دوستشون داریم ، از خودمون ،از خانوادمون بیشتر دوستشون داریم پیشمون باشن ...

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:46 ق.ظ

به روزه دار آب باید رساند و

به عاشقان آغوش . . .

روزه دار که باشی

امیدت به لحظه ی افطارست.

و سالهاست که آغوشم

روزه دار بی افطار توست ،


سالهاست که سر چشمانم را با باران و انتظار گرم کرده ام

سر زبانم را شیره

مالیده ام با شهد غزل های

غمگین .

تو بگو

با عطش آغوش خالی و

تشنه ام چه کنم ؟

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:45 ق.ظ

میبینی!؟
در و دیوار غریب افتاده
چه تماشا دارد؟!

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:44 ق.ظ

+می‌خواهم حکم کنم سرت را
ببرند، چه وصیت داری؟
- هیچ.
+ کسانت اینجا هستند،
پسرت را می‌خواهی ببینی؟ - نه.
+ زنت را چه؟ - نه.
+ مادرت؟ - نه.
+ چرا؟ قلب در سینه نداری؟
گل‌محمد لبخندی زد.
+ از چه می‌خندی؟
گل محمد پلک‌ها را فرو بست و گفت:

"از پا افتادنِ مرد، دیدنی نیست".

گل محمد

محمد شنبه 8 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 12:42 ق.ظ

با من بی کس تنها شده ، یارا تو بمان
همه رفتند ازین خانه ، خدا را تو بمان

من بی برگ خزان دیده ، دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری ، تازه بهارا تو بمان

داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش به خون شسته ، نگارا تو بمان

زین بیابان گذری نیست سواران را ، لیک
دل ما خوش به فریبی است ، غبارا تو بمان

هر دم از حلقه ی عشاق ، پریشانی رفت
به سر زلف بتان ، سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا ، یارا ، اندوهگسارا تو بمان

سایه در پای تو چون موج چه خوش زار گریست
که سر سبز تو خوش باشد ، کنارا تو بمان

گل سرخ جمعه 7 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 05:07 ب.ظ http://javad3535.blogfa.com

سلام [گل]

لبخند را بر لبت حفظ کن

محمد پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 11:29 ب.ظ

در این عمری که میداﻧﻲ
فقط چندی تو مهماﻧﻲ!
به جان و دل
تو عاشق باش......
رفیقان را.......مراقب باش......
مراقب باش ﺗﻮ به آﻧﻲ،
دل موری نرنجاﻧﻲ...
که در آخر تو میمانـﻲ و
مشتی خاک که از آﻧﻲ...
دلا یاران سه قسمند گر بدانی.
زبانی اند و نانی اند و جانی.
به نانی نان بده از در برانش.
محبت کن به یاران زبانی.
ولیکن یار جانی را نگه دار.
به پایش جان بده تا میتوانی

گل سرخ پنج‌شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 10:05 ق.ظ http://javad3535.blogfa.com

سلام [گل]

ممنون از حضور گرم و صمیمی تون[گل]

من
از میان واژه‌های زلال
« دوستی » را برگزیده‌ام ،
آن‌جا که
برف‌های تنهایی
آب می‌شوند
در صدای تابستانی یک دوست....[گل]

محمد چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:05 ق.ظ

میدونی فرقمون چی بود؟
تو منو تجربه کردی
من تو رو زندگی...

محمد چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 01:03 ق.ظ

می خواستم بگویم

چـه اندازه دوستت دارم

اما برای بیانش

واژه‌های مناسبی پیدا نمی کنم

محمد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 03:10 ق.ظ

فاصله برای عشق همانند باد برای آتش است
عشق های ضعیف را خاموش می کند و عشق های قوی را بیشتر تحریک می کند
عشق تو قدرت من است
دوست دارم.....

محمد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 03:07 ق.ظ

دلتنگی احساس قشنگیه
وقتی بدونی اونی که دوسش داری
هیچ وقت فراموشت نمی کنه

محمد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 03:05 ق.ظ

وظیفه ما نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم و دیگران را قضاوت کنیم.

تمام نیروی خویش را باید برای قضاوت در کار خودمان صرف کنیم

و سعی کنیم تمامی خصوصیات و صفات بدمان را تغییر دهیم

محمد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 03:03 ق.ظ

بچه که بودیم

قضاوت نمی کردیم

و همه یکسان بودیم

بزرگ که شدیم

قضاوت های درست و غلط

باعث شد که اندازه

دوست داشتنمون تغییر کنه...

کاش هنوز همه رو

به اندازه بچگی دوست داشتیم

محمد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:55 ق.ظ

ســاز دنیــــا از برایم
دائــــما بد میزند

ساز تنهایی و غمها
را چه ممتد میزند

با دلم سازش ندارد
هیچ این دنیای سرد

ضربه های سخت و کاری
را چه بی حد میزند

محمد سه‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1400 ساعت 02:55 ق.ظ

آمین یا رب العالمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد