دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

هرس می کنم

             




هرس می کنم پیچک نگاهت را از
شاخه های مزاحم
خشک و آلــــــــوده
قظع خواهـم کرد مژه ای را که
نگاهت را بر من خواب کنــد...



نظرات 5 + ارسال نظر
النا. این منم...زنی چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:28 ب.ظ

خیلی قشنگ بود. عزیزم.
.........
مر۳۰ که میای و بهم سر میزنی

فدای تو ،منم ممنونم نازنینم

فاطی سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:55 ب.ظ

هر پریشان نظری قابل حیرانی نیست
همه تن چشم شدم تا نگرانم کردند.
خیلی خیلی متن قشنگی بود با اینکه امروز خیلی نارا حت بودم ولی با خوندن مطلبت جون گرفتم امیدوارم هر روز مطالب قشنگتری بذاری ......

من فدای تو عزیزِ دلم بشم ،ناراحتیت و نبینم هیچوقت ،می دونی که ناراحتی تو ناراحتی منه گلم
دوست دارم کرووووووووووووووور کروووووووووووووووووووووووور

tanha سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ب.ظ http://www.tanha26.blogsky.com

سلام شادی جان
مادامی که تلخی زندگی دیگران را شیرین میکنی بدان که زنده ای
متن زیبایی بود
پیروز باشی

من زنده بودن و دوست دارم عزیزم
قربونت بشم ممنون

م سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ

ممنون که مطالبم می خوانی

خواهش میکنم منم ممنونم بابت حضورت

E.P.M سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ب.ظ

ولی من نمی توانم نگاه زیبایش را که روی قلبم حک شده پاک کنم
چگونه زنگ صدایش را از ذهنم پاک کنم . صدای خنده هایش ... که مدام درگوشم طنین می اندازد .. سخت است نه غیر ممکن است چون باید جانم را بگیرند زیرا اینها با جانم عجین شده است ..

آخییییییییییییییییییی خوشا بحالش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد