دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

ســرنــوشت








کاش می دانستم چه کسی این سرنوشت را برایم بافت؟  



آنوقت به او می گفتم که آنقدر یقه را تنگ بافته ای



که بغض هایم را نمی توانم فرو دهم...






نظرات 18 + ارسال نظر
هستی پنج‌شنبه 2 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 05:26 ب.ظ http://www.hasti-banoo.blogfa.com

به اندازه ی تمنای قلبم برای آغوش تو
به حجم لمس تن تو
به گرمی بوسه های تو
من گناه کار شدم.
به جرم تپش های دیوانه وارم
نگاه نیاز آلوده ام
من،
به تاوان عاشقی ام، گناه کار شدم....

سلام عزیزم یه سر بزن

mamno0nam hasti jan.
Sheret khili delneshin bod khanumi.
Hatman azizam.

یوسف یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:30 ق.ظ

https://www.facebook.com/tavakoli.jewelery?ref=tn_tnmn

مرسی از آدرست دوستِ عزیز
متاسفانه من فیس بوک نمیتونم بیام
ممنونم از وقتی که گذاشتی ونظر دادی

یوسف یکشنبه 1 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:25 ق.ظ

ببار باران

که دلتنگم....مثال مرده بی رنگم

ببار باران

کمی آرام....که پاییز هم صدایم شد

که دلتنگی و تنهایی رفیق با وفایم شد

ببار باران

بزن بر شیشه قلبم....بکوب این شیشه را بشکن

که درد کمتری دارد اگر با دست تو باشد

ببار باران

که تا اوج نخفتن ها مدام باریدم از یادش

ببار باران

درخت و برگ خوابیدن

اقاقی....یاس وحشی....

کوچه ها روزهاست خشکیدن

ببار باران

جماعت عشق را کشتن

کلاغا بوته ی سبز وفا را بی صدا خوردن

ولی باران ، تو با من بی وفایی

توهم تا خانه ی همسایه می باری

و تا من

میشوی یک ابر تو خالی

ببار باران

ببار باران.......که تنهایم

ممنــونــم دوستِ من شعر زیبــایی بود
مرســــی از حضــــورت

امیر فراموش شده دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:38 ق.ظ

بر خال لبت طواف کردم ای دوست
بر جرم خود اعتراف کردم ای دوست
مردم همه در مسجد شهرند و من
در چشم تو اعتکاف کردم ای دوست
ظلم نیست ادم اینهم ای دوست ای
دوست کنه بعد طرف بش بگه ببخشید
من شما جایی ندیدم ویا اینکه شما نبودید
که برق منزلمون درست کردید بعد طرف
از تعجب برق 3فاز میگرتش واز شانسش
فیوز میپره ..........بعد از خواب بیدار میشه.

چــــــــرا واقعـــــــــــآ ظلمه ؛ولی خوبیش میدونین کجاست اینکه همه ی ظلمها رو تو خواب دیده

مرضیه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:12 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

بعضی وقت ها دوست دارم وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پایین اشکامو پاک کنه !

دستمو بگیره بگه : آدما اذیتت می کنن .؟!

بیا بریم پیش خودم . . .


ممنونم خانومی از حضور قشنگت

مرضیه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

خدایا…!

اندکی نفهمی عطا کن

که راحت زندگی کنیم!

مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم…!آپم

الان میــــــــام عزیزم

مرضیه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…

نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…

برای اینکه نگذارم آنها بیایند…

اهــــــــــــــوم

مرضیه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

مــوجــودات ِ غــریبـی هـستیـم !

نـه طاقــت ِ دروغ را داریـــم …

و نــه تحــمّل ِ حـقــیــقت را !!!

آره والا

مرضیه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:38 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

دنیای عجیبی شده است . . .

برای دروغ هایمان ،

خدا را قسم میخوریم ،

و به حرف راست که میرسیم ؛

می شود جان ِ تــو…

مرضیه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:37 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

کـــــــــــم بــاش

از کم بودنت نتــــــــرس

اونی که اگـه کم باشی ولــــــــت میکنه،

همونه که اگه زیـــاد باشی حیفو میلت میکنه. . .!

واقعــــــآ ها

مرضیه یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:37 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

بی تفاوت باش…

به جهنم !

مگر دریا مُرد از بی بارانی ؟!

پژمان شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ب.ظ http://pejman132.blogsky.com

نیا باران...زمین جای قشنگی نیست-من از اهل زمینم..خوب میدانم که گل در عقد زنبور است ولی پروانه را هم دوست دارد

مرسی دوستِ ِعزیز از حضور گرم و متنِ زیباتون

حسین شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:09 ب.ظ

گلویم با بغض درگیر است همیشه
نمی بینمت بغض میکنم
می بینمت بغض میکنم
دلتنگ میشوم بغض میکنم
یادت میکنم بغض میکنم

تورا با بغض عشقت یک جا به من داده اند
نامت را هم که میشنوم بغض میکنم


بسیار زیبا بود این پست هم
اصلا کل دلنوشته های شما زیباست و
ارزش چندین بار خواند رو داره

بقیه رو نمیدونم ولی من وقتی میخونم
یه مکث میکنم
بعد سریع برمیگردم از اول میخونم


ممنونم استاد
لطف دارین

مرضیه شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

کسی که نمیشنود حرفهای مرا در این لحظه ، حالا آن کسی که میخواند حرفهایم را در این لحظه نمیبیند اشکهای مرا ، حس نمیکند درد این دل تنهای مرا

چــــــــــــرا نمی شِنَون؟

مرضیه شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:57 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست،
اشکهای روی گونه ام دیدنی نیست.
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست،
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست.
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست ،
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست .

ببــــــــــــــار

مرضیه شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 08:56 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

جرعه ای از آب چشمه ی زلال دلت را نوشیدم
همانجا ، در کنار همان چشمه ی زلال
غرق شدم در احساسات یک عشق ماندگار
.

مرسی عزیزم

امیر فراموش شده شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:55 ب.ظ

تکیه به شونه‌هام نکن من از خودت خسته ترم

مـا که بـه هم نمی‌رسیم بسه دیگه بـذار بـرم.


امیــر فراموش شده؟

فاطی شنبه 17 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام عزیزم
چه مطلب قشنگی گذاشتی اگه بافتنی بود خوب بود یکم می تونستی شلش کنیم ولی صد حیف که بافتنی نیست .

سلام گلـــم
فــــــــــدات
آره؛صد حیــــف

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد