دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

درکنار تو






 

دارم پیر میشوم


انگار جوانی فقط


درکنار تو معنـــا داشت




نظرات 86 + ارسال نظر
فرشته سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:04 ب.ظ

من که گفته بودم اکسیر جوانی هستم عزیز

اوه صد در صد

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

کوچه های قدیمی را باریک میساختند تا آدمهـــــا بهم نزدیکتــــر شوند

حـتی در یک گــــــــذر...

اکنـون چقدر آواره ایـم

در ایـــــن همه اتوبان!!!!!!!

هـــــــــــــــــــــــــــی

علی شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:58 ب.ظ http://shirkooh1316.blogfa.com/

شادی جون وبلاگ جونی داری مرحبا

قربانِ شما
شکـــــــــــرآ

علی شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:56 ب.ظ http://pelak1136.blogsky.com/

به صد یلدا الهی زنده باشی / انار وسیب وانگورخورده باشی
اگریلدای دیگرمن نباشم، تو باشی وتو باشی وتو باشی
پیشاپیش یلدات مبارک


ممنــــــــونم علــــی جان
انشالله سالیانِ سال زنده باشیو سلامت دوستِ من
یلدایِ شما هم مبارک پیـــــش پیــــــــش

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:41 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

شادی جونم من یه روز میام محکم محکم می پرم بغلت !!!
برم شیمی بخونم فردا امتحان داریم
عاشختم خدافز !!!

جـــــــــــــــون منم ولت نمیکنم

برو عزیزکم
خدا به همــــــــــرات خانومم

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:39 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

راستی امروز داشتم شیمی میخوندم یهو دلم هوای پیتزا کرد
بعدش مامانمو مجبور کردم داره میاد خونه سر راه برام بخره !!!
عجب بچه ایم منا !!!

ای جــــــــــــــــــــــــان
اینجاست که میگن دل به دل راه داره
چون ماهم دیشب خوردیم
تنها فرقش این بود تو مامانیو مجبور کردی ما شوو جونو

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

یه نفر هست ، توی وبلاگ سارا هم میاد کامنت میذاره
اسمشم تارا ست
خب؟
بعدش این تارا خانوم اومدن تو وبلاگ من کامنت گذاشتن که:
ببخشید شما با شادی جان همکلاسی هستید؟!!
وااااااااااای شادی منو میگی اینجوری بودما :
الهـــــــــــــــــــــــی بمیرم چه سوالی به ذهنشون رسیده...!!!

خـــــــــــــــــــــــــــــــوب

خوب همکلاسیم دیگــــــــــــــــــه
فقط من یه چند سالی زودتر تموم کردم
مگــــــــــــــــه نه؟

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:33 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

راستی یه چیزی بگم هم از تعجب هم از خنده دق کنیم؟؟؟!!!
تعجب :
خنده :

اون چیــــه که هم تعجب داره هم خنده؟؟؟!!!

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

سلام شادی جان !!!!
کلـــــــــــــــــی از جواب هایی که دادی خوشم اومد !!!
جیــــــــــــــــــــــــــغ !!!

سلام عزیزِ دلــــــــــــــــم
قربونت برم خانومـــــــــــــم
جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ بنفــــــــــــــــش
چقده دلم میخواست الان میومدم یاهوو باهات میحرفیدم
کلی حرف دارم واست که بزنم
حیف که ناهار دعوتم
دادِ همشون درومده دیگه زنگ پشتِ زنگ
ولی گفتم حتمـــــا باید نظراتِ قشنگتو تایید کنم بعد برم
میدونستم میای سر میزنی
شب یا فردا میام پیشت با کلی نظرِ تـــــــــــــــوپ
وای امروز نرسیدم به بقیه دوستایِ گلمم سر بزنم شرمندشونم حتمآ فردا میام
با گوشیم میام نظراتی که دادیو میخونم از تو مهمونی گلکم حتمـــــآ
دوسِت دارم خیلی زیاد ببینم لجِ کی در میاد
ووووووی واسه مامانِ مهربونم سلامِ ویژه منو برسون
این بوس مخصوصِ تــــــــــو (بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس)
این بوسم جا من از مامامن گلیت بکن(بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس)بکنیا یادت نره همین الان

فریبا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:20 ب.ظ

قابلی نداشت گلم

قـــــــــــربـــــــــــونت عــــــزیــــــزم

آقای م جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:33 ق.ظ http://shookoolat.blogsky.com

سلام شادی خانوم...
شما دلت جونه...
مرسی بابت تبریک تولدم...
خوش و شاد و پر شادی باشی...

سلام جنابِ آقایِ م
ممنونــــــــــم
خواهش میکنم شرمنده دیگه دیر رسیدم
تشکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر

ـآـرـزـوـ :'( جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ق.ظ http://foryoum2.blogfa.com

عکسـ تو ... برعکســــــ تو ...
مدآمـ در آغوش من است .

وای چه خوشگل بود عزیزِ دلم
کوتاه دلنشین و پر از مفهـــــــــــوم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

پر حرفیامو ببخش ...
شب بخیر ....

عاشقتـــــــــــــــــــــــــــم عسل بانو
شبت پرستاره عزیزکم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:08 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

خیلی دوستت دارم...
کاش منم مثل تو باشم که درونم همیشه لباس بچگونه تنش کنه و موهاشو خرگوشی ببنده و جیغ بنفش بکشه که من شادم ...
دنیا هر چی میخواد باشه ...

من مطمئنم تو از من خیلی بهتری زهرا جان
دختری به شادی و سرزندگی تو تا آخر شاده شاده گلم شک نکن
در ضمن این جیغِ بنفشو خیلی خوب اومدیـــــــــا
من عاشقِ رنگِ بنفشم
مخصوصآ رنگِ بلوزی که تو پستِ چند وجب در چند وجبم تنشه خانومه
وای این رنگو میبینم دلم قیلی ویلی میره همچین ضعــــــــــــــف میرم که نگــــــو

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

شادی صورتم پف کرده از گریه های امروز
چشمامم قرمز شده و پف کرده
خوابمم میاد ...
فقط یه چیزی ...

گریه کردن بجاش خیلی خوبه عزیزم باعث تخلیه نیروهایِ منفی وآرامش دل وسبک شدنت میشه

برو بخواب عزیزِ دلم دوست دارم دیگه فقط به چیزایِ خوب فکر کنی
جــــــانم؟

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

به نظرت آخرین پستمو حذف کنم ؟
یا بذارم به عنوان یادگار روزای دلشکستگی و یه پست جدید بذارم؟
نظرت خیلی برام مهمه ...

به نظرم بزاری بمونه بهتره
دوست دارم هر وقت میبینیش یادت بیاد که چقدر خوب ومنطقی فکر کردی و خودتو جموجور کردیو رو پاهایِ خودت با تصمیم درست و با اراده یِ قوی ایستادی عزیزِ دلم
خیلی خوشم اومد مثلِ بعضی از این دخترایِ لوسو نازک نارنجی که زانویِ غم بغل میکننو کاسه یِ چه کنم چه کنم دستشون میگیرن وفکر میکنن دنیا به انتها رسیده دیگــــه؛ نبودی گلم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:03 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

این چند روز یکم از اسم وبلاگم خجالت کشیدم ...
رفتم کتابا رو دوباره خوندم ...
عاشق امیررضا آرمیونم با این حرفا و قصه هاش ...
سرشارم کرد از امید ...!!!!

چــــــــــرا؟؟؟
لازم شد کتابشو تهیه کنم دیگه
خیلی عالیــــــــــه

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:02 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

راستی تو تا حالا کتابای توتویی رو خوندی؟
می دونی چرا اسم وبلاگمو گذاشتم توتویی؟

نه نخوندم
قشنگه برم بخونمش؟
نه چرا گذاشتی؟
حتمــــآ از شخصیتِ داستانش خوشت اومده بوده ؛آره؟

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:01 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

ازاین که سرتو درد آوردم معذرت میخوام....

دختــــــــرمی عزیزکم
دیگـــــــه از این حرفا نزنیــــــــا

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

از این که تو رو دوست دارمم خوشحالم!!
خیلی خوشحال !!!

منم از داشتــــــــــنت خوشحالم
خیلـــــــــــی عزیزی خانومـــی

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

امروز همش تو فکر این بودم که بیامو همه اینا رو بهت بگم ...

جــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــون

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:59 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

از این که همه چیو واست تعریف کردم خوشحالم !!!

منــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم خـــــــــــوشحـــــــــــــــــالــــــــــــم عزیزِ دلم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

یه درس بزرگم گرفتم ...
هیچ عشقی واقعی نیست ...
دنبالش می دوی و میرسی به تنهایی ...
به گریه ...
اما
تنها عشقی که واقعیه...
و همیشه کنارته ...
و وقتی با پای شکسته هم دنبالش بری ،
خودش میاد به استقبالت ،
خداست ...
خدایی که وقتی تنهای تنهاییم هم خیالمون راحته که هست تا باهاش دردودل کنیم ...
مگه نه ...؟

دقیـقـــــــــــــــــــآ


فدات خانومم با این نتیجه گیریت

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:54 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

بعد پاشدم نمازمو خوندم ...
زندگی کردمو نفس کشیدم ...

ای قربونِ دختــــــــــرِ مومن و بااِرادم برم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

این که با پر حرفیام سرتو درد نیارم ولی مثل این که این قولم عملی نشد !!!!

ووووی خـــــــــدارو شکـــــــــر

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:53 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

بعد کلی با خودم عهد بستم که دیگه امیدوار باشم به زندگی و به این چیزا فکر نکنم و بیشتر به درسم توجه کنم !!!
به خودم قول دادم که شاد باشم و از دنیای کودکانه ام لذت ببرم
و هیچ غمی رو راه ندم
به خودم قول دادم بیام وبلاگت و همه چیو برات بنویسم
به خودم یه قول دیگه هم دادم که زدم زیرش ...
این که...

جـــــــــــــــــــــونم عـــــــــــــزیــــــــــــزم
حالا شدی زهرایِ دوست داشتنیِ خودم
زهرایِ شادِ و شنگــــولم

چــــــــــه قولـــــی؟؟؟

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

بعدش کلی با خدا درد و دل کردم...
( خیلی آروم شدم ...)

این بهترین کارِ ممکن بود قربونت

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

خب ...
بعدش به خاطر این خیال پردازیام کلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی گریه کردم !!!
وای شادی نبودی ببینی همه ی آب بدنمو تبدیل به اشک کردم...!!!!

الهــــــــــــــــــی نباشم

ولـــــــــــــی زهرا جان نویسنده یِ خوبی میشیــــــــــا
باور کن اگه رمان بنویسی کتابات جزوِ پرفروش ترین کتابها میشه

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:40 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

ولی کاش فکر نکرده بودم ....
فکرای بدی اومد تو ذهنم !!!
یه قصه ساختم واسه خودم ...
یه قصه غم انگیز دردناک ...!!!!

چـــه قصــــــه ای گلم؟؟؟

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:38 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

چراغو خاموش کردمو نقاشی رو هم ول کردم ،
رفتم روی تخت و شروع کردم به فکر کردن درمورد این که چی میشه!!!!
خیلی احمقانه اس مگه نه ؟!!!

نه عزیزم کاملآ طبیعیه

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:37 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

دیدم هر کاری می کنم اعصابم آروم نمی شه ...
فکر این مامان مهربونه و دسته گلشون ، دلمو می سوزوند ...
یه چیزی تو دلم درد می گرفت ...

الهــــــــــــــی قربونِ دلت

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

تو خونه خالم اینا هم ناهار خوردیمو بعدش که همه خوابیدن من رفتم توی اتاق پسر خالم ، ( یه سالشه )
بعد اونجا مداد و کاغذ برداشتمو تخلیه اعصاب کردم !!!
اما ...

نـــــــوشِ جونت
ای جـــــــــــــان عزیزم
اما چی گلم؟

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:34 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

خاله ام و شوهرش و بچه هاش ، اتفاقی اومدن دم خونمون و منو بردن خونه خودشون !!!
البته تو راه کلـــــــــــــــی خرید کردیم !!!!
( همش یاد تو بودم !!!)

جانم چه خوش موقع اومدن

ووووووووووووووووی واقعــــــــــآ

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

وقتی رسیدیم خونه ...
حالم ...
اون طور که فکر می کردم ...
خوب نبود ...

خوب میشه عزیزم
زمان میبره

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

عابر بانک هم شلوغ بود !!!!

کجا که شلوغ نیست بگـــــو!!!!

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

نمی دونم چرا ولی بوی نونواییه خیـــــــــــــــــــلی حالمو عوض کرد ...
مردم میومدن و نون می خریدن و می رفتن ، منم گفتم بریم نون بخریم !!!
درست مثل همه ی مردمای دیگه ...
( چه احساساتی !!!)

قشنگـنــــــــــــــو پاک عزیزم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

رسیدیم دم یه نونوایی ...
بـــــــــــه ...
عاشق بوی نون تازه ام !!!!
اونم توی هوای سرررررررررد !!!!!!

وووووووی چـــه اشتها آور

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

بعدش راه افتادیم و تو پیاده رو قدم زدیم...
من بازم به مردم نگاه کردم ...
به آدمایی که توی پالتو هاشون قایم شده بودن
یا توی چکمه هاشون غرق شده بودن ...

جــــــــــــــا من خالی بوده پس

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:26 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

من این حس رو دوست داشتم ...
البته فکر کنم چون حالم گرفته بود ، این قدر به این حس نیاز داشتم !!!
یعنی ،
چیزه ...
ووووی نمیتونم درست توصیف کنم !!!

میفهمم چی میگی گلم
دقیقـــــــــــــآ همینه که میگی
به خاطر اون حسو حالت بوده که اینطور دقتت زیاد شده بودو زووم کرده بودی به اطرافت والا قبلا هم بیرون میومدی مگه نه؟

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

این حس ،
که مردم رو نگاه کنی ،
شلوغی خیابونا رو نگاه کنی ،
رفت و آمد مردم تو پیاده رو ها رو ببینی ،
سر و صدای بوق ماشینا رو بشنوی ،
خوووووووووووووب به همشون نگاه کنی ،
و احساس زنده بودن بهت دست بده...
حس کنی که آره ...
هنوز زنده ای ...
نفس می کشی ...
وقتی آدما رو ببینی حس کنی تو هم یکی از اونایی...
چه فرقی می کنه ...
بعد نفس بکشی ...
حتی توی آلودگی هوا ...
یه نفس عمیـــــــــــــــــــق بکشی و
خدا رو شکر کنی ...
که هنووووووووووووووز زنده ای ...

ای جــــــــــــــــــــــــان
دوسِت دارم عزیزم
خوشحالم از داشتنِ این حسِِ زیبات

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

توی راه ،
من یه حس عجیب داشتم ...
نمیدونم تا حالا این حس برای شما هم به وجود اومده یا نه...؟
الان میگم ...

چـــــــه حســــی؟؟؟

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:19 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

با مامانم رفتیم یه گوشواره همینطوری خریدیم واسه من !!!
...

واااااااااااااااااااااااای چـــــه خـــــــــــوب

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

بیرون هوا سرد بود...

آخـــــــــــــی
اینجا هوا عـــــــــالی بود

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:18 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

تو پرانتز بگم :
هنوز حالم گرفته بود ...
یعنی یکم سبک بودم اما هنوز بغض داشتم ...

حق داشتی عزیزکم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:17 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

بعدش حوصلم سر رفت با مامانم رفتیم بیرون از خونه یه چیزی بخریم ...

وَوووو جایِ من خـــــــــــــالی

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

داشتم می گفتم ...

بگــــــــــــــــــــــــــــو عزیزِ دلم
ای قربونِ مامانت

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:15 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

راستی ، تو کلامم کارخونه شکر ،
مامان سلام میرسونه !!1
مامان:
ــ سلام شادی جان !!!

ای جــــــــــــــــــــــــــان
شکر عســـــــــــل قنـــــــــد و نبـــــــــــات


وااااااااااااااااااای فــــــــــــــدایِ مامانِ مهربون
سلامت باشه الهـــــــــــــــــــــــــــــی
جـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــونم


سلام مامان خانوم
حالِ شما ؟خوبین؟
وای حالا که حودتون تشریف اوردین یه اعترافی میخوام بکنم جلوتون
مَنـــــــــا خیلی زهراییو دوسش دارم یه حسِ عجیبی بهش دارم
بالاخره میام میدزدمش گفتم که در جریان باشین
آخه من دزدِ خوبیم نمیخوام وجدان درد بگیرم
در ضمن مامانشو هم دوست دارم
قربونتون برم از آشنایی با شما خیلی خوشحالم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:14 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

به وب همتون سر زدم ولی کامنت نذاشتم ...
آخه تحقیق دینی داشتم !!!
بعدش ...

مهم نیست همین که اومدی کافیه ملوسم

دخترک تنها پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://loveafterdie.blogfa.com

برای خیانت ،

هــــزار راه هــســــت اما هـیــچ کــــدام

به انـــدازه تــــظـــاهـــر

به دوست داشتن کــثـیــف نـیـســـت ...

اوهـــــــــــــوم

زهرا پنج‌شنبه 23 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

داداشام کلاس داشتن رفتن ...
من و مامانم صبحونه خوردیمو من اومدم اینترنت ...
بعدش ...

به من سر زدی دیدی چه دلتنگتــــــــــــــــم
متوجه شدی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد