دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

شک ندارم









هیچ گرسنه ای باقی نمی ماند 


شک ندارم همین روزها


همه سیر میشوند, از زندگی....





نظرات 47 + ارسال نظر
تولیدی سنا پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 ساعت 06:21 ب.ظ http://khayatisana.blogfa.com

سلام وبلاگ خیلی زیبایی دارین خوشحال میشم به کلبه کوچیک منم سر بزنین[گل]

سلام
ممنونم دوستِ من
با کمالِ میل دوستِ عزیز

زهراکریمی پنج‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1391 ساعت 03:31 ب.ظ http://zarijongole.blogfa.com

وبت عالیه اگه دوست داشتی به وبم سربزن

ممنونم زهــــــرا جون
با کمالِ میل

فرشته سه‌شنبه 5 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:03 ب.ظ

منتظرتم منوهم همیشه تورو اینطوری صدامی زنم

سحر شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:30 ب.ظ http://www.dutamun.mihanblog.com

شادی جون خیلی منتظر شدم ولی نیودی؟

الهــــــــــــــــی نباشم بخدا باز نشد تا دیگه بچه ها اومدن

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

ببینمتـــــــ. . .
گونه هایت خیس اســـتـــــ . . .
باز با این رفیق نابابـــــتـــــــــ . . نامش چه بود؟
هان! باران. . .
باز با "باران " قدم زدی ؟
هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . .
همدم خوبی نیست برای درد ها . . .
فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکنــــــد

ممنونم فرزانه جان
نظراتت یکی از یکی زیباتر و دلنشینتر بودن خانومم
لذت بردم از خوندنشون

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:24 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

سردرد های مدام
دست باید بردارند
که نمی دارند
از سرم

تنهایی های مدام هم
همینطور

و تو باید بیایی
که نمی آیی
از راه

باید خدایی داشته باشد دنیا
باید کسی بوده باشد
که پازلی را
به این اشتباهی
چیده باشد!

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

سردرد های مدام
دست باید بردارند
که نمی دارند
از سرم

تنهایی های مدام هم
همینطور

و تو باید بیایی
که نمی آیی
از راه

باید خدایی داشته باشد دنیا
باید کسی بوده باشد
که پازلی را
به این اشتباهی
چیده باشد!

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

چه احساس عجیبیست شب های بی تو را سر کردن... آخر به هوای اتاقت هم حسودی می کنم...عطر خیالت را به دوش کشیدن سنگین است آنوقت من باید با حسادت بوییدنت تا صبح خیال پردازی به جان بخرم

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:22 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

وَقــتــی غَـمْـگـیـن و نـاراحَـتـیْ

وَقــتــی صِـداتْ دَرنـِمـیـادْ

وَقــتــی از هَـمـه اَطـرافـیـاتْ مـیـخُـوریْ

وَقــتــی دیـگِـه کـَسـی نـیـسـتْ کـِه اَزشْ نَـخـورده بـاشـی

دیـگـه دَلـیـلـی بَـرای اِدامَـشْ نَـداریْ

مـیـگـی پــُـــــرَمْ

بَـسِّـه دیـگـِـهْ

تَـمـوم شـو خـواهِـشــاَ . . .

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:03 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

وقــتــــی چتـــــرت
خــــــــــــــــــــــــــداســــــــــــت
بـــگــــــــذار ابــــر ســــرنـــوشــــــــــــت
هــــــــر چــــــــه مــــی خــــــواهـــــد بــبــــــارد....

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:02 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

مـهـربـانـی تـا کـــــــی ؟؟

بـگـذار سـخـت باشم و سـرد !!

بـاران کـه بـاریــد... چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه!!!

خـورشـیـد کـه تـابـیـد... پـنـجـره ببـندم و تـاریـک !!!

اشـک کـه آمـد... دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک !!!


او کـه رفـت،

نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت...

جادوگر شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:50 ب.ظ http://genius-girl-72.blogfa.com/http://

مرسی مرسی
تو هم لینک شدی

خواهــــش خواهـــــش
قربــــــــــــــــــانــــــــــت

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:35 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

از کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی ؟؟؟

گفت : از حماقت انسان ها تکه نانی در می آورم !

این ها از منی که در امروز خودم مانده ام ٬ فردایشان را میخواهند ....!!!

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:30 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.

عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.

دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند

و بخند که خدا هنوز آن بالا با توست

کسی که بهشت را بر زمین نیافته است

آن را در آسمان نیز نخواهد یافت

خانه ی خدا نزدیک ماست

و تنها اثاث آن ، عشق است…......

منم اثاث میخــــــــــوام

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

در سکوت سرد او
عاشقی زمزمه کرد:
غم تو بی معناست...
مطمئن باش هم اکنون میشود
از عشق به یک غنچه سرخ،
پشت دیوار محبت جا شد...
میتوان از ترنم وَ عروج گل ها
زیر باران، تا ته عشق دوید...
از نگاهی سرد و کهنه
خوشه گرم محبت را چید

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:28 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

دیگــر قـــاصـدک هــا
بـه دست مـــا نمیرسنــد! چـــون شــرم دارنــد
پِیغــــام چنــد نفــــر را
بـِــه یـــک مقصـــد بِبــــرنـــد ..

چــــــــــــه باحال

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟



کدام لحظه های ناب را اندیشه می کردیم؟



چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟



آری...



بی گمان پیشتر از اینها مرده بودیم اگر عشق نبود !

آره والا

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:12 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

بـــه د لــــــم مــی گـــویـــــم. . .

آن یـــوســـفی هـــم کــه بــازگـــشـت

بـــه کنـــعانـــش

اســـــتثــنا بـــــود. . .

تـــو غمـــــت را بخـــــور...

آخــــــــــــــــــــــــی

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:12 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

دلــخــور ڪـﮧ میشَـوَم
بُــغــض میڪُنَـم
مے آیَـم پُــشــت صَفــحـﮧ ے مــآنـیتــورَم
ڪآمنــت میـنــویسَــم وَ صــورَتَــڪ میــگُذآرَم
صـورَتَڪے ڪـﮧ میـخَنـدَد D:
وَ پُــشــتَـش قــآیــم میـشَـوَم
وَ فڪر میڪُنے ڪـﮧ میــخَـنـدَم
وَ بــخـَـندے
اشڪهــآیَم مے آیـَـند وَ مـَטּ
مُدآم بــآ صورَتـَک مَــجــآزے مـیخــَندَم
تــو ڪـﮧ میــخــَندے
بــآوَرَم مــیشـَوَد
شــآد میشَوَم
اشـڪهــآیَـم روے گــونــﮧ ام مــیخـُشڪَــند

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

قطار می رود .... تو می روی ..... تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام که سالهای سال ، در انتظار تو
کنار این قطار رفته ایستاده ام
و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!!

فرزانه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:08 ب.ظ http://ruzhayeabri.blogfa.com

حکـــــــــــــــــــــایت من…
حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…
دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…
حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…
زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…
گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…
حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…
پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…

سحر شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:07 ب.ظ http://www.dutamun.mihanblog.com

زن جنس عجیبی ست !
چشم هایش را که می بندی ،
دید دلش بیشتر میشود...
دلش را که میشکنی ،
باران لطافت از چشم هایش سرازیر...
انگار درست شده تا . . .
روی عشــــق را کــــــم کند

مرسی سحر جان
خیلی لطیف بود شعرت

رضا شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:42 ب.ظ http://www.ghm99.blogfa.com

سلام.ممنون از حضورت[گل]

سلام
خواهش میشه دوستِ من

هانیه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:12 ب.ظ http://shineline1.persianblog.ir

روی دوچرخه ی مردانه ی
توی حیاط
برف نشسته
به جای تو
چــــــرا ؟

به نظر شما چرا شادی جون؟

معلـــــــــــوم نیست آب زیریکاه کجا رفته
نکنه با ماشینش رفته الللـــــــــــــی تلللـــــــــــــی

فراموش شده شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ

ای خانم اولا"که خدا حفظش کنه ثانیا" اگه ان همه چیزت پس ما حتما" زپاس ماشینتیم واگه اینجور باشه دعامیکنیم که هر چه زودتر لاستیک ماشینتون پنچره شه که به ما هم نیاز پیدا کنید درضمن دوباره به این زهرا جان سلام برسانید واز قول ما بش بگید منظور خاصی نداشتم اما از باب مزاح بود انشالله که در درس شیمیش نمره خوب بیگیره چون مشخص که اینقدر دست نوشته هاش خوبه پس حتما" هم خیلی زرنگتشکراز شما

انشاللـــــــــــه
ای وایِ من شما استادِ مایین بزرگوارید این چه حرفیــــــه شرمندم نکنین
شماهم عزیزین جنابِ فراموش شده

بلـــــــــــــــــــــــــــه بچــــــــــــــم خیلـــــــی باهوشه
دوست داشتنیو شیرین زبونه
حتمآ بهش میگم
ممنونم از حضور ودقتِ نظرتون

لاله شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:45 ب.ظ

نه بابا چالوس بودم 2سال اونجا درس خوندیم تا ابد زیر دینشون موندم رفته بودم لباسو رو تحویل بدم آخه زیاد بود پیش شکوه درحد سر زدن

خوب به سلامتی
خوش گذشت ؟
همه خوب بودن؟
جیگــــرِمن چطـــــور بود؟

جادوگر شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:45 ب.ظ http://genius-girl-72.blogfa.com/

سلامــ سلامــ
مر15+15 شادی جون که بهم سرزدی
چقدر بااحساس واسم نظر گذاشتی
کلیا کیف کردم
تبادل کنیم؟

سلام به رویِ ماهت ثنا جون
خواهش میکنم وظیفه بود خانومی
قربونت برم عزیزم
با کمــــــــــــــــــــــــــــال میــــــــــل

لاله شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:26 ب.ظ

مسافرت بودم

واااااااااااااااااااااااااا
مسافرت بودی با این شکل؟؟؟
کجا بوی حالاپیشِ شکوه؟

لاله شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ب.ظ

ای بابا کجای کاری تو من خیلی وقته از زندگی سیر شدم ولی این تلاشمون واسه چی نمی دونم
میگم از روی عادت نیست گلم
عادت کردن به روز مرگی اینطور نیست ؟

شـــــــــــــاید
کجایی تو دختــــــــر کم پیدایی

هانیه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:24 ب.ظ http://shineline1.persianblog.ir


احساسم را به دار آویختم، منطقم را به گلوله بستم...
لعنت به هر دو که عمری بازی ام دادند...
دگر بس است، می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم...

زیبا بود عزیزکم

حسین شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:43 ق.ظ http://www.myimmortalbeloved@yahoo.com

سلام قشنگ بود شادی خانم
مثل بقیه کارهاتون
ولی من سیر نمیشم
تا نبینمش
بعدش مهم نیست ولی
تا نبینمش سیر نمیشم
از زندگی

سلام استاد
ممنونم لطف دارین
آرزو میکنم ببینیدش هر چه زودتر
فکر نمیکنم بعدِ اینکه دیدینشم سیر بشین از زندگی تازه اشتهاتون وا میشه

هنگامه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:49 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

زندگی باوری می خواهد ان هم از جنس امید ،که اگر سختی راه ،به تو یک سیلی زد،یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست هنوز،...ان خدایی که همان نزدیکی ست.


دقیقـــــــــــــــآ
ممنونم عزیزکم

هنگامه شنبه 25 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ق.ظ http://hengameharjomand.blogsky.com

خدا گوید:تو ای زیباتر از خورشیدزیبایم ،تو ای والا ترین مهمان دنیایم،بدان آغوش من باز است ،شروع کن ،یک قدم با تو ،تمام گامهای مانده اش با من.


خیلی قشنگ بود هنگامه جون
ممنونم گلـــــــــــــــــــــــــــم

رضا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.ghm99.blogfa.com

سلام.آپم زود بیا

سلام
الان میــــــــــــــــــــام

مریم جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:05 ب.ظ http://www.sooskesiah.blogsky.com

ســــــــــــــــلام شادی جونم
خـــــــــــــــــوبی؟!
نوشته ات خیلی بانمک بود

سلام به رویِ ماهت
خوبم به خوبیت عسلم
جانــــــــــــــم گــــوله یِ نمکم

دخترک تنها جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://loveafterdie.blogfa.com

مردی مـُـرد...!!
هنگامی که زنش را ، در حال زنا دید...!!
متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، اما بچه دار شد...!!
...
متاسف شدم وقتی ، زنی ، شوهرش را دوست نداشت ، ولی به خاطر بچه هایش ماند...!!
متاسف شدم وقتی ،پسری، معشوقش را به خاطر پول ، از دست داد...!!
متاسف شدم وقتی ،دختر ، به خاطر شهوت نامردان باکره گیش را ، از دست داد...!!
متاسف شدم وقتی ، مردی ، ناموسش را ، به خاطر مواد، به حراج گذاشت...!!
متاسف شدم وقتی ، جوانی ، ایمانش را بخاطره پول ، از دست داد...!!

ووووی منم متآسف شدم

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

اگه من دهن این هیدروکلریک اسید و سرویس نکردم!!!!

میخوای اسید بریزیم روش؟

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

امیدوارم خوش بگذره !!!
به یادتم...
وووووووووی فردا امتحان شیمی دارم
برم بخونم...

ای قربونـــــــــــت
اگــــه بدونی امروز اونجا چه تعریفستانی بود زهــــــرایی

جادوگر جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 03:49 ب.ظ http://genius-girl-72.blogfa.com/

سلامـــ سلامــــ
وقت کردی یه سری هم به من بزن
فقط خواهشا با سر بزن با پا نزنیا [نیشخند]

علیکِ سلام ثنــــا جون
بزار من بیام وبلاگت اونشو باهم کنار میائیم
نظرت چیـــــــــــــه؟

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

وایسا یه مطلب جدید بذارم تو وبم ...

الان نظرامو تایید کنم دوییدم اومدم پیشت

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

ووووووووی چقدر این عکسه باحاله !!!!

چشمایِ قشنگته که باحال میبینه

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:21 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

بعدا اگه دوست داشتی بهم بگو ناهارتون چی بود !!!
اگه
اگه
اگه
اگه
دوس داشتی !!!

حتمــــــــآ عزیزم
میدونی گلم ما بچه ها شبهایِ جمعه همه جمع میشیم خونه مامانم
یعنی شامو اونجا تلپیـــــــــــــم الان دو هفتست انداختیم به روزِ جمعه
جات خالی خوش میگذره خواهر برادری جمعیم دورِ هم
بقیشو میام تو وبت میگم واست عزیزم
ناهارم امروز پلو با خورشِ لوبیا بود جات خیلی خالی دلبرکم

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:20 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

امیدوارم مهمونی ای که دعوتی خوش بگذره !!!

ممنـــــــــــــونم عزیزکم
جات واقعــــــــــــــآ خالیـــه

زهرا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ب.ظ http://newhearts.blogsky.com

چه پست باحالـــــــــــــــــــــــی !!!

مرسی عزیزم
خوشحالم تاییدم کردی

سارینا جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:12 ب.ظ http://sarinahp.blogsky.com

غرق دردیم، ولی می خندیم

خنده ای زهرآلود،

بدتر از ناله شب

عمق شب پیدا نیست،

زندگی زیبا نیست

ممنونم سارینایِ عزیز

فراموش شده جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 02:00 ب.ظ

انصافا" ادم از بعضی برخوردهای سرد از زندگی سیر میشه خانم جان
دردم این نیست که او عاشق نیست


دردم این نیست که معشوق من از عشق تهی است


دردم این است که با دیدن این سردیها من چرا دل بستم.!
راستی ازقول ما به این دوستتون زاهرا خانم سلام برسانیدوازش تشکر کنیدکه داره جای همه ما برات مینوسیه.(خبرنگارنیست)؟

درسته موافقم باهاتون صددرصد

چشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم حتمـــــــــــــآ
نه خبرنگار نیست
ولی برایِ من همه چیزِ
دختـــــــــــــــــــــــــــــــــرمه البته با اجازه مامانِ گلش
تو آسمونا دنبالش میگشتم تو زمین پیداش کردم

علی جمعه 24 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ب.ظ http://pelak1136.blogsky.com/

سلام.وبلاگ جاب وپرمحتوایی دارید موفق باشید

سلام
ممنونم دوستِ من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد