دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

تقصیر تو نیست










تقصیر من نیست


به تــــــــــــــــــو که می رســــــــــــــــم


تب می کنــــــــم


به تــــــــــــــــو که می رســـــــــــــــم


هوس آغوشتـــــــــــــ میسوزاندم


به تــــــــــــــــو که می رســــــــــــــــم


لبــــــــــــــانم از عطش له له میزنند


به تــــــــــــــــو که میرســـــــــــــــــــم


نگاهم خمـــــــــــــار نگاهت میشود


به تـــــــــــــــــو که میرســـــــــــــم


..........


تقصیر تو نیست


نفسهــــــــــــــــایت دیوانه ام میکند...






نظرات 290 + ارسال نظر
elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:40 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

باران که میبارد
دلم برایت تنگ تر میشود

راه می افتم ...

بدون چتر...


فقط به یاده تو من بـغض می کنـم ..

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:40 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

من در میان مردمی هستم
که باورشان نمیشود تنهایــــم
میگویند خوش بحالت که خوشحالی
نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست
برای دوست داشتن مــــــــن

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:39 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

حکایت ما آدم ها …

حکایت کفشاییه که …

اگه جفت نباشند …

هر کدومشون …

هر چقدر شیک باشند …

هر چقدر هم نو باشند

تا همیشه …

لنگه به لنگه اند …

کاش …

خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …

جفت هر کس رو باهاش می آفرید …

تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …

به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

چـﮧ سَـפֿـﭞ اَسـﭞ

هَـم پـآییز بآشَـﬤ،

هَـم اَبر بآشَـﬤ،

هَـم بآرآטּ بآشَـﬤ،

هَـم פֿـیآبآטּ ِ פֿـیس بآشَـﬤ ...

اَمـــــآ...

نـﮧ تـ♥ـو بآشے ...

نـﮧﬤستے بَـرآے فِشُرﬤטּ بآشـﬤ،

نـﮧ پآیے بَـرآےقَـﬤم زَﬤטּ بآشَـﬤ وَ

نـﮧ نگآهـے بَـرآے زُل زَﬤטּ ...{!}

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

میگن سه موقع دعا برآورده میشه:

یکی وقت غروب

یکی زیر بارون

یکیم وقتی دلی میشکنه

من وقت غروب زیر بارون با دلی شکسته دعا کردم خدایا هیچ دلی نشکنه..

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:36 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

هوایِ مــُردن
بیــخِ گوش من اسـت
همــانجایی که روزی
رد نفس هایِ تو بود !

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:35 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

اگر از کسی بدت می آید
بدان معناست که تو از چیزی متنفر هستی که در اوست
و آن چیز جزئی از خودت هست
چیزی که از وجود ما نباشد نمی تواند سبب آزردگی و تشویش مان شود !

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:20 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

مــن از عــمق وجــود خــدآیــم را صــدآ کــردم ،
نــمیدآنــم چــه میــخــواهی !
ولــی امــشب..
بــرای تــو... بــرای رفــع غــمــهایت... بــرای قلب زیبــایــت...
بــرای آرزوهــایت..!
بــه درگاهــش دعــاکــردم
و میــدانــم
خــدا
از آرزوهــایت خبــردارد...

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

درچشمانم تنــهـــــــا یی ام را پنهان می کنم


در دلم ، دلتنــــــگی ام را

در سکوتم ، حرفهای نگفته ام را

در لبخندم ، غــــــصه هایم را

دل من چه پیراست


ساده می نگرد

ساده می خندد


ساده می پوشد

دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست


ساده می افتد...


ساده مــــی شکند...


ساده مـــــــی میرد


تنها سخت می گیرد ...

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:14 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

سکوتـــــــــــــ …
و دیگر هیچ نمی گویم …!
که این بزرگترین اعتراض دل من است
به تو …
سکوت را دوستـــــــــ دارم
به خاطر ابهت بی پایانشـــــــ

elham جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:11 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com/

✿ آنقدر بـہ این روزهــاے تلخ عادتــ کرבه امـ

✿ کـہ وقتے لبخنــ♥ـב مے زنمـ قلبمـ تیر مے کشـב

✿ بیچــآره בلـ♥ــمـ چقـבر زود عادتــ مے کنــב

✿ بــہ نبودن هر آنچہ کـہ مے خواستـــ

مرضیه جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:09 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

.
مثلِ همیشه برای تو می نویسم
تو
به نیت هر که دوست داری بخوان …
.

مرضیه جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

بعد از مـرگـم
قـلــبـم را جــدا از مـن خـــاک کنید
من و دلـــم هیچ گاه
آبـمـان توی یک جـوی نرفت…
.

مرضیه جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:04 ب.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

برآنچه گذشت ،

آنچه شکست ،

آنچه نشد ...

حسرت نخور ؛

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد ...

ـآـرـزـوـ :'( جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ق.ظ http://foryoum2.blogfa.com

هیچی به اندازه ی بی انصافی درد نداره
همین ...

______________________________________

فریبا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:27 ق.ظ

گذشته در چشمانم مانده است

عبور ثانیه ها ی رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است

چشمانت را با شقاوت تمام به روی حقایق بستی

صبور میمانم و بی تفاوت می گذرم

که نفهمی هنوز هم دوستت دارم

سعید جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:54 ق.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

دیرگاهیست که تنها شده ام ، قصه ی غربت صحرا شده ام ، من که بی تاب شقایق بودم ، همدم سردی یخ ها شده ام ، کاش چشمان مرا خاک کنید ، تا نبینم که چه تنها شده ام

سعید جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ق.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

شبی تاریک شبی بارانی و سرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
ب من گفت که تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد
تمام هستی ام بودو ندانست
ک در قلبم چه اشوبی به پاکرد

سعید جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ق.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

مدت هاست نه به امدن کسی دلخوشم ، نه از رفتن کسی دلگیر! بی کسی هم عالمى دارد!

سعید جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:53 ق.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

نمیدانم "فرهاد" ازچه می نالید...

او که تمام زندگی اش "شیرین" بود

سعید جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:52 ق.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

شـبــهـــا زیــــر دوش آب ســــــــرد
رهــــا میکـــنـم بـغـــــض زخـــمـهــایــم را
در حالی که هــــمــــه میگویند :
خــوش به حـــالــَــش …
چه زود فــــــرامــــــوش کـــرد..

سعید جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:52 ق.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

بغض هایم را نگه میدارم...!
بعضی وقتها سبک نشوم، سنگین ترم!!!

hamid پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ http://labkhand2.blogsky.com

بهش گفتم چون دوسم داری بهم نیاز داری یا چون بهم نیاز داری

دوسم داری؟ بعد از سکوتش خندید و گفت جمله ی قشنگیه! ولی

چرا هیچوقت به جمله ی قشنگم پاسخ نداد؟ اما اگه اون یه روزی این

سوال رو ازم می پرسید بهش می گفتم: چون دوست دارم بی نیازترین

آدم شهره زمینم...

Alireza پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ب.ظ http://www.taghdir18.blogfa.com

خـــــــــــدایـــــــا
قـــــــــربـــــــــونـــــــــه دســـــــــتـــــــــت
میـــــــــشه بگی دکمه کنـــــــــسلش کجاســـــــــت
به اندازه کافـــــــی بـــدبختـــــی دانـــلود کـــردیم بســـه دیـــگــه

sahar پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:04 ب.ظ http://www.dutamun.mihanblog.com

ایــنـجـــــــا ...
دســت هــر کـــس را کــه مـیـگـیــــری بــرای {بـلـنــــد شـــدن}
آمـــاده مــی شــــود بــرای {ســـوار شــــدن} ... !!

سعید پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:31 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

روزے بــہ تــَـمامــ ایــن " بے قــَـرارے ها " مے خــَـنـدے
و " ســاده " از کـــِنـارشــان مے گــُـذرے. . .
ایــטּ خــَـنـدار تــریــن " دروغے " استـــ
کہ دیـــگـران بــراے آرامــ کــردنـتـــ
بہ " تــــــُـــــــو " مے گـــویــنـد. . .

سعید پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:31 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

گفته بودی برایت چیزی بنویسم
چیزی نمی نویسم !
چشم هایم را که بخوانی
برای ســـــــــــال ها از تو نوشتن کافی است

سعید پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:31 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند.

بین راه سرموضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند.

یکی از آنها از سر خشم؛بر چهره دیگری سیلی زد.دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت: امروز… بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.

آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند.

تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد تا جایی که نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.

بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ یر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله راروی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟!

دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرابنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق مامیکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد

سعید پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:30 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

دیگر نمیتوانم متن های طولانی را
تا آخرش بخوانم
تقصیر خودت بود
آمدی
رفتی ...
به هر چه کوتاه
عادتم دادی ....

سعید پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:30 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

من که گذشتم از هر چه بر من گذشت
دلم را دفن کردم
نمی دانم می دانی چه دردی دارد عزیزی را زنده دفن کردن
بیچاره دلم ...

سعید پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:29 ب.ظ http://saeed1368113.blogfa.com

هییییس همه ی دنیا ساکت کردم بهت بگم دوست دارم

افسانه پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 06:27 ب.ظ http://gtale.blogsky.com


به دعانویس گفتم
جوری بنویس که حتما" بیاید .
نه او پرسید چه کسی ،
نه من گفتم
.
..
مرگ !!
گاهی به آخرین پیراهنم فکر می کنم ، که مرگ در آن رخ می دهد

ـآـرـزـوـ :'( پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:22 ب.ظ http://foryoum2.blogfa.com

دلتنگم....!
دلتنگ پوشیدن پیراهن مردانه ات.....
تو نگاهم کنی......بخندی.....عاشقم شوی !!!

ـآـرـزـوـ :'( پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 02:20 ب.ظ http://foryoum2.blogfa.com

ﺣﺘﻲ ﺁﺭﺯﻭﻱ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﻢ...

حسین پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:15 ب.ظ http://www.myimmortalbeloved.blogsky.com

تقصیر من است چون که تو را عاشق زارم
تقصیر تو بودی که بسوازنی ام از آتش چشمت

تقسیر من است جان به ره عشق تو دادم
تقصیر تو بودی که زآن لعل مرا آب چشاندی

تقدیم به شما خیلی زیبا بود
خیلی خیلی قشنگ
مثل همیشه

مرسی استاد

مرضیه پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:05 ق.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

رفتــه ای
و مــن هــر روز،
بــه مــوریــانــه هــایــی فکــر مــی کنــم
کــه آهستــه و آرام
گــوشه هــای خیــال ام را مــی جــونــد!
تــا بــی “خیــال” نشــده ام،
بــرگــرد . . .
.

مرضیه پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ق.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

دور که میشوم، نزدیکتر می آید…!
نزدیک که میشوم، دورتر میرود…!
انگار که این ” فاصله ”
همیشه باید به شکلی رعایت شود !

مرضیه پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ق.ظ http://eshghe91.persianblog.ir

زمستان است
و من شنیده ام روزها کوتاه تر میشوند
ولى . . .
نمیدانم چرا دارند این روزها
هى بلندتر میشوند، بى تو !

لاله پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:31 ق.ظ

جدی اگه تقصیر تو نیست پس تقصیر منه دیگه خوب به خدا همه این کارا رو تو می کنی بعد تقصیرا میشه از یکی دیگه

حالا تو چرا به خودت میگیری؟چیزی که زیاده مقصر

فریبا پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ق.ظ

بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد / مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد / تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند / سایه در سایه ی آن ثانیه ها خواهم مرد /شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند / موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد / گم شدم در قدم دوری چشمان بهار / بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد .

فریبا پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ق.ظ http://weststar0111.blogfa.com

در مرام ما نباشد جز وفاداری دوست / جان دهیم بهر رفیقی که وفاداری در اوست .

حدیث پنج‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:46 ق.ظ

مرسی گلم سر زدی آپت عالی بود ببخش یکی درمیون میام آپاتو می خونم گرفتاری کاری دارم

قربونت حدیث جان
خواهش میکنم خانومی

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

ازین پس تنـــها ادامه میدهـم"

درزیر باران"حتی به چتر هم جواب ردمیدهـم"میخواهم تنهاییم را

به رخ این هوای دو نفره بکشــــم...

باران نبار من نه چتر دارم نه یار

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:55 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار ازدنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم... یک بار از دیار … یک بار از یاد … یک بار از دل … و یک بار از دست!

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

نوشتم* قم حا*
همه به من خندیدند!!
گریستم
گفتم به *غم ها* یم نخندید
که هر جور بنویسم درد دارد!!!
از آخر به اول بخوان تا
من این روزها را بشناسی!!!

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:53 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

از دل برود هر آنکه از دیده برفت...
از دیده رفت و از دل هم همینطور..!!!
پس خدایا:
این "عذاب وجدان"چیست.........

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

این روزهــــــــــا از ” سنگــ شدنم” حرف می زننـــد… !!
سنگـــــــی که برای تو
از هـــر خــــاکی
خـــاکی تر بود !

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

تاریکی اتاقم شکسته می شود با نوری ضعیف …
لرزشی روی میز کنار تختم میفتد …
از این صدا متنفر بودم اما …
چشم هایم را میمالم …
new message …
تا لود شود آرزو می کنم … کاش تو باشی …
سکوت می کنم ، آرزوی بی جایی بود

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:50 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

بـه فـــقـرِ احــسـاس ”انـــسـانیـــت”دچــــار شـدیـــم !
نــسلی که دردش را ،
کیـبـورد ها
پیامـکـها
و ..
تلفنهــای پــی در پـی مـی فهمـــنـد

elham چهارشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:49 ب.ظ http://afsuneyeshgh.blogfa.com

فکــر می کــردم
در قلب تــ ـــ ـــو
محکومم به حبــس ابد !!
به یکبــاره جــا خــوردم …
وقـــتی
زندان بان برســـرم فریاد زد:
هــی..
تــو
آزادیـــــ!
.
و صـــدای گامهای غریبهـــ ای که به سلـــول من می آمـــد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد