یک نخ آرامش دود میکنم به یاد ناآرامی هایی
که از سر و کول دیروزم بالا رفته اند …
یک نخ تنهایی به یاد تمام دل مشغولی هایم …
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام …
یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته …
کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه …
یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده.
:-?
دلتنگ ک میشوی دیگر انتظار معنا ندارد
یک نگاه کمی نامهربان
یک واژه کمی دور از انتظار
میشکند بغضت برا ......
فقط غروبهانیست که دلگیراست...
دلت که گیرکسی باشدهمیشه میگیرد...
ای خدا
یک نگاه بکن آخه این درسته ؟
من نمیتونم با تو حرف بزنم این نفسم به من اجازه نمیده
ای خدا
یک نگاه بکن آخه این درسته ؟
من نمیتونم با تو حرف بزنم این نفسم به من اجازه نمیده
هر چقدر عینکم را تمیز می کنم دنیا کثیف تر می شود..!
سلام آمید.وارم کسالتت برطرف شده باشه آبجی مرسی که اومدی
سلام حدیث جان
مرسی عزیزم
برطرف میشه انشالله
* * * * *
تو که رفتی دلم برایت تنگ شد
حال که آمده ای در دلم جا نمیشوی
ممنون از حضور گرمت
خواهش
من که مسافرت بودم شماهم نبودی نمیدونستم شما نیستی که وگرنه قبل مسافرت واست کامنت میزاشتم ببخشید
قربونت برم عزیزم
دقایقی در زندگی هستندکه دلت برای کسی آنقدر تنگ میشود که میخواهی اورا از رؤیاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی بغلش کنی. «گابریل گارسیا»
اشکهایم که سرازیر میشوند……
دیری نمی پایدکه قندیل می بندد…
عجیب سرد است هوای نبودنت
واژه هایم رنگ باران دارد وقتی از تو مینوسم
قلبم خیس دلتنگی است وچشمانم طوفانی
دل است دیگر
یا شور میزند
یا تنگ میشود
یا میشکند
آخر هم مهر سنگ بودن
…میخورد روی پیشانیاش
قلبی داری به وسعت دریا و به بینهایت آسمانها
باید منطقی باشم , حق داری اگه دلت برام تنگ نمیشه
اشک از دوریست
سکوت از تنهایی
لبخند از مهربانی
پیام دادن از دلتنگی
از ساعت متنفرم ، از این اختراع عجیب بشر که جای خالی حضور تو را به رخ دلتنگی هایم میکشد .
کوچکتر که بودیم دل بزرگتری داشتیم ، امروز که بزرگیم چقدر دلتنگیم .
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی ، افسرده و دلتنگ چرا مثل منی ، من عاشق اویم که رنگم شده زرد ، تو عاشق کیستی که هم رنگ منی .
هروقت می بینمت اروم آرومم ، وقتی نمی بینمت قلبم می لرزه ، وقتی صداتو نمیشنوم دلم تنگ تنگ تنگ ، ولی چون دلتنگ توام برام شیرینه .
دلتنگیش را دوست دارم اما از جداییش می ترسم ، نگاهش را دوست دارم اما از اندیشه اش می ترسم ، نامه هایش را دوست دارم اما از پشت نامه هایش می ترسم ، من او را دوست دارم اما از ابرازش می ترسم چون که از غرورش می ترسم
از پشت شیشه های بزرگ دلتنگی گریه میکنم و آرزو میکنم که کاش برای یک لحظه فقط یک لحظه آغوش گرمت را احساس کنم ، میخواهم سر روی شانه های مهربانت بگذارم تا دیگر از گریه کم نشوم.
سهیل..
سهیــــــــل....
ببخشید این حرفارو دارم میزنم بانو..
ولی نمیشه نگفت..
سهیل قصه ی ما :
کارش شده بود خیال بافی
هیچ گاه عشقی را درآغوش نگرفته بود
هیچ تصوری از دوست داشتن برهنه ی یک زن نداشت
همه چیزش شده بود رؤیا و خیال بافی در شعرهایش
و مرور خاطرات لحظه های نداشته ای که گذشت
یا حسرت شبهایی که نشد
انگار تمام عمرش صرف این شده بود که خودش را اثبات کند
به کی و برای چی را نمی دانست
عادت کرده بود که همیشه انکار شود
آدمی موجود عجیبی ست به همه چیز زود عادت می کند
حتی به تحقیرهای مکرر
انگار گاهی باید از همه چیز و همه کس فاصله گرفت
تا جای خالی ات را ببینند
___$$$$$$$$______$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______$$$$$$$$$$$$$$$$$
________$$$$$$$$$$$$$
___________$$$$$$$
_____________$$$
______________$
سلام آپم زود بیا
چشم عزیزم
نمیدانم چه هیزم تری به دنیافروخته ام
که دیگران به آرزوهایم میرسند جز خودم
شاید به دنیا آمده ام!تا نقضی باشم برای ضرب المثل ها
شاید به دنیا آمده ام تا مجسمه ای باشم از نرسیدن
به مدت دلتنگی هایم به من بدهکاری............
وعده ما باشد روزی که .............
........دلتنگم شدی
به مدت دلتنگی هایم به من بدهکاری............
وعده ما باشد روزی که .............
........دلتنگم شدی
خیلی حرفه ها
اون روزی یه بارم بهت فکر نکنه . . . ولی تو . . .
هرشب تا صبح،به یادش اَشک بریزی . . .
قبﻻ از دس کسایى که حالمو نمیپرسیدن ناراحت میشدم ...
اما اﻻن خوشحال ...
اونا میدونن حالم پرسیدن نداره که نمیپرسن ..
یکی ازبهترین جمله هاییه که توزندگیم خوندم:
ازاستادپرسیدندقلبی که شکسته بازهم میتواندعاشق شود؟
استادگفت:بله میتواند.
پرسیدند:ایاشماتاکنون ازلیوان شکسته اب خورده اید؟
استادپاسخ داد:ایاشمابه خاطرلیوان شکسته ازاب خوردن دست کشیده اید؟!
دلتنگی ام، حقیقت داشت..
این خط ____ این نشون ×
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
هیچ کس نمیداند که من
با تمام درختان کوچه رفیقم
و شاپرک های این باغ کوچک و مصنوعی که پشت خانه امان ساخته اند
صمیمی ترین دوستان منند
هیچ کس نمیداند که من باگیاه معاشقه می کنم
با آسمان حرف می ز نم
و سر مردم با خدا دعوایم می شود
من برای او آواز می خوانم
و هرگاه که دلم از کسی می گیرد به خودم نزدیک تر می شوم
و برای دختر کوچک همسایه امان که تازه گی ها فکر می کند عاشق شده
شعر می گویم
من هر روز
با تمام خستگی های ناشی از نامهربانی این روزهای مردم
برای یاد گرفتن چند جمله ی ناب بی تکلف از رفته گر شاعر کوچه امان
وقت می گذارم
و برای اینکه دوستت دارم را از یاد نبرم به همه ی عابران کوچه سلام می دهم
و تمام دختران معصوم شهر را به یک نگاه پدرانه دعوت می کنم
هیچ کس این ها را نمیداند
♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦♦
+ ماما شادی ؟ دوسست دارم
" در سایهات هرآنکه نشست آفتاب شد "
منم دوست دارم پسرکم
بـــا زیر مخالفی بگـــو بـم بشوم
لبخند بزن مقـــــابلت خم بشـوم
تو یک کلمه بگـــو که حـوّای منی
من هم به تو امضا دهم آدم بشوم
سلام عزیزم خوبی؟
من اپم بیا زود بیای ها دیر نکنی
سلام محمد جان
میام حتما دوست من
تنت به ناز طبیبان نیازمن مباد
وجود نازکت آزردهی گزند مباد
حماقت چیست…؟
این که من…
تو را…
با تمام بدی هایی که در حقم میکنی…!!
هنوز…
دوست دارم
به سلامتیه همه اونایی که ما رو
همینجوری که هستیم دوست دارن
وگرنه بهتر از مارو همه دوست دارن.
ساده لباس بپوش، ساده راه برو،
اما در برخورد با دیگران ساده نباش.
زیرا سادگی ات را نشانه میگیرند برای درهم شکستن غرورت …
به سلامتی :این دخترایی که وقتی باهات میان بیرون خودشونن...
همونایی که یه خروار آرایش نمیکنن چون خودشونو قبول دارن...
اونایی که مدل ماشینت یا داشتن یا نداشتن ماشینت براشون مهم نیست...چون خودتو میخوان نه هیچ چیز دیگه ای.....
اینکه کتونی میپوشن چون براشون اختلاف قدشون باهات مهم نیست...
همونایی ک انقدر شعورشون میرسه که mis نندازنو گدایی شارژ نکنن...
...
...همونایی ک میگن میخندن..کلاس الکی نمیزارن...رکن...
نقش نمیخوان بازی کنن...احساسشون تو لحظه میگن...
قدم زدنو دوست دارن...بلند خندیدنو شوخی کردنو دوست دارن...
چون نمیترسن ازینکه خودشون باشن....
همیشه هستی…
رسم دوستــــی مان ، مثل نان نیست
که گرمش در سفره باشد
و ســــرد و بیاتش سهم نمــــکی
چــــه در گـــرمای حضورت ؛
و چـــــه در سرمای نبــــودت ،
همیشه هستــــی
همــــین حــــوالی…
نـمی دانـم آخر ایـن دلتـنگـی ها . .
بـه کجـا خواهـد رسیـد !
دنیـا پر شـده از قاصـدک هایـی
که راهشـان را گم مـی کنـند . .
نـه می تــوانی خـبری دهـی . .
و نـه خبـری بگـیری
کی گفته بعد تو نابود میشم؟؟؟ پله های ترقی رو طی میکنم و از قله به تو نگاه میکنم ....
میتــــرسم…
میترســم کســـی بــویِ تنـــت را بگیـــرد،
نغمـــــه دلـــت را بشنـــــود،
و تــــــو، خـــو بگیــــری بــه مانــدنــــش!
چــــه احســـاس ِ خــط خطـــی و مبــهمی ست،
ایــــن عاشقـــــانـــه های ِحســـــودیِ مـــن!
اگه مَردی ... ؟!!
مَرد بمون ... اگه نیستی ... نامَردی نکن ... !!
اگه تنهایی ... ؟!!
تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!
نجابت کُن ... اگه نیستی ... هرزگی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!
... عاشق بمون ... اگه نیستی ... حُرمتِ عشقو نَشکَن
روی کارت برایش نوشتم “به امید فردای بهتر” …
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرده ؛ تازه فهمیدم آن روز “الف” فردا را یادم رفته بود …
سلامــــــــ
خوبیـــــــــــــــ؟
وبت قشنــــــــــــــــگه
سلام مهدیه جان مرسی عزیزم
سلام شادی جوون خدا بد نده
سلام
مرسی عزیزم
بهترم الان
- در قلــــــــــــب کوچکم
فرمانروایــــــــــــی میکنی
بدون هیچ نائب السلطنه ای
کسی نمیداند چه لذتـــــــــــــــــــــــــــــــی دارد
بهترین پادشاه تاریخ را در
دل داشــــــــــتن....!
.گل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
چـــــــــقدر
دوست داشتنی هستند
کســـــــانی که ...
شـــــــبیه حرف هایشان هستند ...
و مهم این که
چــــــــقدر نایابند !!
دیوانه امـ میخـوانیـد
گاهــــی که از سـر بغـضـــ
گریـــه میکنمــــ
مجنـونـمـــ میخوانیــد
ای جـــماعـــــــت!
سازهایـــتــــان را کــــوکـــــ کنـــــید
تا به هر سـازی که شــما میخواهــید برقصمــــــ…
با پول می شود
خانه خرید ولی آشیانه نه ،
رختخواب خرید ولی خواب نه ،
ساعت خرید ولی زمان نه ،
می توان مقام خرید ولی احترام نه ،
می توان کتاب خرید ولی دانش نه ،
دارو خرید ولی سلامتی نه ،
خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ،
می توان قلب خرید، ولی عشق را نه
از تـــــمام دنیـــــــــا
شانــه ای مــی خواهـم برای ســـرم ،
و ســــری بـــــــرای شــــــــــانــ ـــه ام !
کســی خستــــه نیسـت از این بالــش هــای سنگی ؟!
ایـــن لحظه هــا
تنــــم یــه آغــوش گرم می خواهــــد با طـــعم عشــق نه هوس.
ایــن لحظـــه هــا
لبــانم رطوبــت لبــهایی را می خواهـــد با طعم محبت نه شهوت
این لحظــه ها
گیسوانـــم نوازش دستی را می خواهــد با طعم ناز نه نیـــاز
این لحظـــه ها
تنی می خواهم که روحــــم را ارضـــا کند نه جســـمم را
دلکـــــم ...
گـــاه خبـــــر میدهد از سِــــر درون
گــــاه قفسی میســــازم
تا بداند زندگی زنـــــــدان است
زندگـــی اجباریست
نفـــــس نیمه بریده ... نیمـــــه جان...
میدهــــد آزارم لینکت کردم توهم منو بلینک نفسم
چشــــــــــــــــــــــــــــــــم