مرا جرات نگریستن به چشمانت نیست
چشمان تو مرا افسون میکند
افسونی افسانه ای
نمیدانم در برق نگاهت چیست
که اینگونه مرا مسخ میکند
چه عاشقانه مرا مسخ میکنی!
کاش میدانستم در تبسم نگاه تو چیست
که غمناک ترین دل دنیا را اینگونه شاد میکند
چه مهربانانه تبسم میکنی!
.
.
.
.
.
.
نگاهم کن نگاهم با نگاهت قصه ها دارد
آنان ک با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را
هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا ک جاودانند
دلم خوش نیست . . .
غمگینم . . .
کسی شاید نمیفهمد . . .
کسی شاید نمیداند . . .
کسی شاید نمیگیرد مرا از دست تنهایی . . .
تو میخوانی فقط شعری و زیر لب آهسته میگویی :
عجب احساس زیبایی . . . !
تو هم شاید نمیدانی . . . !.....
قول داده اَم…
گاهـــی
هَر اَز گاهـــی
فانـــوس یادَت را
میان ایـن کوچه ها بـی چراغ و بـی چلچلـه، روشَـن کنَم
خیالـت راحـَــت! مَـن هَمان منـــَــم؛
هَنوز هَم دَر این شَبهای بـی خواب و بـی خاطـــِره
میان این کوچـه های تاریک پَرسـه میزَنـَم
اَما بـه هیچ سِتارهی دیگـَری سَلام نَخواهــَـم کَرد…
یک روز مادرم گفت: درد بی درمان بگیری !
نفرینش گرفت ... عاشق شدم !!
محبت زیادی همیشه آدمها را خراب می کند، گاهی آدمها می روند نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند، بلکه آنقدر کوچکند که تحمل حجم بالای محبت تو را.....ندارند.
درخت دلتنگ تبرشد
وقتیکه پرنده ها،سیمهاى برق رابه شاخه هایش ترجیح دادند
'چه دوستی پاکی دارند کفشها...
هرکدام که گم شوند..
آن یکی را آواره خودش میکند...
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند#
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند#
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند#
گرگ هایی که لباس پدری می پوشند#
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند#
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند#
خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد#
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد#
ساکت که می مانی می گذارند به حساب جواب نداشتن
عمرا اگه بفهمند داری جان میکنی تا حرمتها رو نگه داری
گاهی لب های خندان ، بیشتر از
چشم های گریان”درد”می کشند!
دلم عجیب گرفته…
دلگیرم از آدمکهایی
که تنها سایهای هستند
از تمام آنی که مینمایند
دلگیرم از نقابهایی که بر چهره میکشند
دلگیر از صورتکها…
مترسک را دار زدند ب جرم دوستی با پرنده!!!
که مبادا مزرعه را به بوسه ای فروخته باشد...
راست میگفت سهراب اینجا قحطی عاطفه هاست!!!
در زندگی
یک روز هایی میشود
که دوست داری بزنی به بیابان
بیابان پیدا نمی کنی می زنی به خیابان
با دنیا که هیچ
با خودت هم قهر می کنی...
[گل][گل][گل][گل][گل]
سلام وقت به خیر
[گل][گل][گل][گل][گل]
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.
به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند ...[گل][گل][گل]
سلام برشما عموی مهربان
اگر هدفی برای زندگی ...دلی برای دوست داشتن
و خدایی بزرگ برای پرستش داری...خوشبختی
من سرشار از خدا بودم
و چه زیبا و اعجاب انگیز است
ان لحظه که چشم در چشم خدا
خالی می شوی از می دانم های حقیر خویش!
برخورد ما
بر حسب اتفاق
تماشایی ست...
در "او " تلاش و کوشش مغرور ماندن است
در "من
-"گریز ِ گم شدن و
اغتشاش گام!-
زندگی بی تو
زهر تلخی ست برای مردن بی آغاز ...
و تو
جام شرابی برای مستی بی پایان ...
بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود
ما خدا را با خود سر دعوا بردیم
و قسم ها خوردیم
ما به هم بد کردیم
ما به هم بد گفتیم
ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم
و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم
روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم
از شما می پرسم
ما که را گول زدیم ؟
خدایا کودکیم را گرفتی جوانی ام را دادی . . . .
عقلم را گرفتی عشق را دادی . . .
عشق را گرفتی و تنهایی را دادی . . .
خنده هایم را گرفتی و غم را دادی . . .
آرزوهایم را گرفتی و حسرت ها را دادای .. . .
خدایا برگرد . . .
من هنوز نفس میکشم . . .یادت رفت نفسم را بگیری . . .
میان این همه تاریکی بسیار و نفس گیر
تیرک چراغ برقی بلند و بی دریغ
زیر بارانی نرم و ریز چه شاعرانه می چسبد برای تکیه دادن
چه سکــــــــوتی دنیـــــــــــا را فـــــــــــرا می گرفت !!!➹
➹اگــــــــر هرکســــــــــــی ➹
➹تنهــــا به انــــــــــدازه ی صــــــــــداقتش➹
➹سخـــــن میگــــــفت ..... ➹
برای هر کسی که ادعای رفاقت میکند در را باز نکن .خیلی ها مثل بچه ها در را میزنند و فرار میکنید
دُختـَریـ نیسـتـَم کـه هـَرزگـــیـ کـُنـَم!
زنـانگــیـ وَ مـُـحَـبـَتم را بـا هـَر مــردیـ تقسـیم نمـیـ کنم
عـشـقَم تنها خــاصـ یکـــ نـفر اَســتـ
غـَرقـ عـــــشــــــقـ خواهــم کرد آنکه خاصـ منـ باشـد
طــوریـ کـه بـــیـ نیاز شـود از عـشقـ، ســیرابــ شـود از زندگـــیـ
تا جــانـ به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتـــ[رضایت][نیشخند]
دُختـَریـ نیسـتـَم کـه هـَرزگـــیـ کـُنـَم!
زنـانگــیـ وَ مـُـحَـبـَتم را بـا هـَر مــردیـ تقسـیم نمـیـ کنم
عـشـقَم تنها خــاصـ یکـــ نـفر اَســتـ
غـَرقـ عـــــشــــــقـ خواهــم کرد آنکه خاصـ منـ باشـد
طــوریـ کـه بـــیـ نیاز شـود از عـشقـ، ســیرابــ شـود از زندگـــیـ
تا جــانـ به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتـــ[رضایت][نیشخند]
دُختـَریـ نیسـتـَم کـه هـَرزگـــیـ کـُنـَم!
زنـانگــیـ وَ مـُـحَـبـَتم را بـا هـَر مــردیـ تقسـیم نمـیـ کنم
عـشـقَم تنها خــاصـ یکـــ نـفر اَســتـ
غـَرقـ عـــــشــــــقـ خواهــم کرد آنکه خاصـ منـ باشـد
طــوریـ کـه بـــیـ نیاز شـود از عـشقـ، ســیرابــ شـود از زندگـــیـ
تا جــانـ به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتـــ[رضایت][نیشخند]
دُختـَریـ نیسـتـَم کـه هـَرزگـــیـ کـُنـَم!
زنـانگــیـ وَ مـُـحَـبـَتم را بـا هـَر مــردیـ تقسـیم نمـیـ کنم
عـشـقَم تنها خــاصـ یکـــ نـفر اَســتـ
غـَرقـ عـــــشــــــقـ خواهــم کرد آنکه خاصـ منـ باشـد
طــوریـ کـه بـــیـ نیاز شـود از عـشقـ، ســیرابــ شـود از زندگـــیـ
تا جــانـ به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتـــ[رضایت][نیشخند]
دُختـَریـ نیسـتـَم کـه هـَرزگـــیـ کـُنـَم!
زنـانگــیـ وَ مـُـحَـبـَتم را بـا هـَر مــردیـ تقسـیم نمـیـ کنم
عـشـقَم تنها خــاصـ یکـــ نـفر اَســتـ
غـَرقـ عـــــشــــــقـ خواهــم کرد آنکه خاصـ منـ باشـد
طــوریـ کـه بـــیـ نیاز شـود از عـشقـ، ســیرابــ شـود از زندگـــیـ
تا جــانـ به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتـــ[رضایت][نیشخند]
دُختـَریـ نیسـتـَم کـه هـَرزگـــیـ کـُنـَم!
زنـانگــیـ وَ مـُـحَـبـَتم را بـا هـَر مــردیـ تقسـیم نمـیـ کنم
عـشـقَم تنها خــاصـ یکـــ نـفر اَســتـ
غـَرقـ عـــــشــــــقـ خواهــم کرد آنکه خاصـ منـ باشـد
طــوریـ کـه بـــیـ نیاز شـود از عـشقـ، ســیرابــ شـود از زندگـــیـ
تا جــانـ به در بـَرَم، آغوشـَم تنها سـَهم اوسـتـــ[رضایت][نیشخند]
بیــ منــ سردهــ..
الانــ داغیــ..
نمیـــفهمیــ..
الهی آسمانت آفتابی، الهی رنگ قلبت رنگ شادی،
الهی درهمه دوران عمرت، به هرچه دوست داری دست یابی
وای…!
عجب غوغا میکنند
در من…،
واژه هایی که
به وزن “تو”
شعر میشوند..!
پلک دلم می پرد
نشانه چیست ؟!
شنیده ام که می آید کسی به مهمانی !
وقتی مرا بغل کنی
چنان جاذبه ی آغوشت به
جاذبه ی زمین غلبه میکند
که روحم به پرواز درمی آید…
در خواب هم راحتم نمی گذاری ،
بی خبر می آیی ، صدایم می کنی …
تا چشم باز میکنم ، باز نیستی !
هیچ وقت
اگه تو رو با کس دیگه ببینم حسودی نمی کنم
آخه مامانم یادم داده اسباب بازی هامو بدم به بدبخت بیچاره ها
تاوان حرفهایی که نمی تونی بگی. تارهای سفیدیه که لابه لای موهات به وجود میاد...
سلام عزیزم.خیلی خیلی قشنگ بود درست مثه خودت مهربووووووووونــــــــــــــــــ♥
سلام عزیزکم
ممنونم خانومــــــی
اینجازمین است
قیمت یک عشق ، تا عشق دیګر فقط یک قهرساده است
بسیار بسیار زیبا درست مثه خودت مهربوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
مــــــــــــــرسی عزیزم
بعضــی دردها مثــل " چایــی میــمونن با گــذشت " زمان " سـرد " میشن ...
ولی " تلخیـش " از بین نمیره...
سلااااااااااااام آجی شادی جوووووووووونم خوبی همه کسم دل منم واست تنگ شده بود
سلام به روی ماهت عزیزکم
فدات خانومی
منم همینطور
فکر کردن به گذشته ،
مانند دویدن به دنبال باد است . . .
پای نتی ؟
آره عزیزم
نخواهی دید جز من در کسی این سر به راهی را
برای بردن دریا بیاور تنگ ماهی را
جدا کردی مسیر خویش را از من ولی دستی
به هم پیوند داده انتهای این دوراهی را
مرا می خواهی اما در مقابل شرط هم داری
دوباره زنده کردی دوره ی مشروطه خواهی را
برای دیدنت فرقی ندارد راه و بی راهه
به مقصد می رسانم هر مسیر اشتباهی را
به عشقت هر کسی شاعر شد از میدان به در کردم
زمانی "مولوی" و این اواخر هم "پناهی" را
دلت را خانه ما کن
مصفا کردنش با من
سلام عزیز
چرا نظرات منو تأیید نمیکنی و نمیبینم
سلام عزیزم هرچی بوده تآیید کردم
خدا...
شونه هامون رو ...
فقط واسه اینکه کوله بار غمهامونو روش بذاریم نیافرید...!!
آفرید...
تا بعضی وقتا بندازیمش بالا و بگیم...
"بیخیــــــــــــال...!"
به دنبال بهانه نباش....
چشم که گذاشتــــــــــــم برو...
هر وقت دلت خواست برگــــــــــــرد....
من تا بی نهایت شمـــــــــــردن را بلدم...
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم!
با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر سادهای
خوش خیال کاغذی!