بین خودمان باشد
من یک زن نیستم
من ، سه زنم !!
یکیشان شش ساله است
پرشر و شور و سرخوش و بازیگوش
دلش دویدن میخواهد
تاب خوردن
بلند خندیدن
لی لی و آبنبات !!
یکیشان سی و اندی ساله
باوقار
آرام و متین
همسر و مادر و کدبانو
دلش عشق میخواهد و
شعر و
شمعدانی
و آن یکیشان شصت و پنج ساله است
تنها
دلمرده و بی حوصله
دلش رفتن میخواهد و
تمام شدن ...
از من اگر می پرسی
هر سه را دوست دارم
زیرا این منم
سه زن
در
یک زن !!!
عاشقی ممنوع در شهر شما با هیچ کس
حرف عاشق را نمی فهمد درینجا هیچ کس
موج گیسوی تو باشد مال نالایق تران
فرصت منت ندارد بر سر ما هیچکس
خانه ات مهمان کشی را خوب تمرین کرده است
قهوه با سم مثل من مینوشد آیا هیچکس؟
شعرهایم را خودم آخر به آتش میکشم
نامه هایی که نکرد از عشق امضا هیچکس
اندکی تغییر در ضرب المثل ها لازم است
قدر زر زرگر شناسد قدر دل را هیچکس
سلام ... ایام به کام ... آپم و منتظر حضور گرمتون [گل]
سلام اپم[گل]
سلام دوست عزیز
اگر مایل به تبادل لینک هستید به وبسایت بیایین و به بنده اعلام کنین
خوشحال میشم تبادل لینک کنیم
سلام
باعث خوشحالیه
نه گل باش تا اسیر خاک شوی
نه باران باش تا در خاک فرو روی
بلکه
خاک باش تا گل از تو روید و باران به خاطرتوببارد
پر کن پیاله را
کاین آب آتشین
دیریست ره به حال خرابم نمی برد
این جامها
که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های ژرف
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلود دور دست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا
که شرابم نمی برد
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد
در راه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با اینکه ناله می کشم از دل که:
آب... آب...
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را...
بوی بهار می شنوم از صدای تو
نازکتر از گل است گل گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینه خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشان ستاره و هفت آسمان حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تو
رنگین کمانی از نخ باران تنیده ام
تا تاب هفت رنگ ببندم برای تو
چیزی عزیزتر ز تمام دلم نبود
ای پاره دلم که بریزم به پای تو
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو
همبازیان خواب تو خیل فرشتگان
آواز آسمانیشان لای لای تو
بگذار با تو عالم خود را عوض کنم
یک لحظه تو به جای من و من به جای تو
این حال و عالمی که تو داری برای من
دار و ندار و جان و دل من برای تو
دو سال است که می دانم بی قراری چیست
درد چیست
مهربانی چیست
دو سال است که می دانم آواز چیست
راز چیست
چشمهای تو شناسنامه مرا عوض کردند
امروز من دو ساله می شوم...
در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست
می نشینی رو به رویم خستگی در می کنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز می خندی و می پرسی که حالت بهتر است؟
باز می خندم که: خیلی... گرچه می دانی که نیست
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت، می شود آیا کمی
دستهایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
می روی و خانه لبریز از نبودت می شود
باز تنها می شوم با یاد مهمانی که نیست
.
.
.
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
قهوه را بردار و یک قاشق شکر... سم بیشتر
پیش رویم هم بزن آن را دمادم بیشتر
قهوه قاجاری ام همرنگ چشمانت شده ست
می شوم هر آن به نوشیدن مصمم بیشتر
صتدلی بگذار و بنشین روبرویم، وقت نیست
حرفها داریم، صدها راز مبهم بیشتر
... راستش من مرد رویایت نبودم هیچوقت
هرچه شادی دیدی از این زندگی، غم بیشتر
ما دو مرغ عشق اما تا همیشه در قفس
ما جدا از هم غم انگیزیم، با هم بیشتر
عمق فنجان هرچه کمتر می شود حس می کنم
عرض میز بینمان انگار کم کم بیشتر
خاطرت باشد کسی را خواستی مجنون کنی
زخم قدری بر دلش بگذار، مرهم بیشتر
حیف، باید شاعری خوشنام بودم در بهشت
مادرم حوا مقصر بود، آدم بیشتر
سوخت نصف حرفهایم در گلو، اما تو را
هرچه می سوزد گلویم دوست دارم بیشتر
سلام اپم[زبان]
دُنبـــآل یکـ کلمه میگردم
یکـ کلمــه خامـوش
مانند یکـ بوس ـه
که جمع کند همــه کلمات را
روی لب هــآے تو
به اینکه راحت دروغ میگویی عادت کرده ام
ولی .... دلم میسوزه
وقتی برای اثبات دروغت ...
میگی ....
به جون تو که دوستت دارم !!!
حالا همین تنهایی بى رحم
با من رفیقى دل وفاداره
نون و نمک خوردیم، یه جورى که
دست از سر من بر نمى داره
دستای من سرده یعنی که من تنهام
یعنی ازت دورم , یعنی تو رو میخوام …
با عشقت که قدم میزنی...
با عشق و آرامش، قدم بردار...
نفسهایت را عمیق تر بکش...
عجله ات برای چیست...؟؟
تمام دنیا اینجاست...
در دستهای تو...
سلام شادی جونم
میتونم بهت ایمیل بزنم ؟
سلام
ایمیلمو نمیتونم باز کنم لپ تابم ویروسی شده گمونم باید ویندوز عوض کنم
اینجا همه خوبند ، خیالت راحت !
مـن مـانده ام و چهار تا هـم صحبت
ایـن گـوشه نشسته ایم و دلتنگ تـوایـم
مـن ، عشـق ، خــدا ، عقـربـه هـای سـاعـت …
وقتی دست فشردیم و قول دادیم
فقط دست تـو مردانه بود و قول مـن …
آسمان مثل من است
دردش را کسی نفهمید
بغض کرد، اشک ریخت
و مردم خندیدند …
سلام شادی جووووووووووووووووووووونم
قربوووووووووووووووووونت بررررررررررررررررم عزیزم
بوس
سلام از ماست
باسلام
[گل][گل]
جز دوری نام تو
که بلند تر از خیال کاغذ های من است
این روزها هر چه می نویسم
خط میزنم
چرا همیشه در شعر های بی چرک نویس من
جا برای تو این همه تنگ است ؟
می گذارمت برای وسعت آیینه
در تاریکی اتاقم[گل]
سلام از ماست
انگار خدا در " صدایت " کدئین تزریق کرده..
با من که حرف میزنی
دردهایم را تسکین می دهی...!
سلام شادی جونم
خوبی عزیزم/
قربونت برم آبجی جوووووووووووووووووووووونم
فدات
خیلی دلم تنگ بود برات عزیزدلم
سلام
قربونت ممنونم خوبم
شما چطوری؟
مرسی محببت داری
اوج دلتنگی وقتیه
که نه می تونی صداشو بشنوی نه می تونی ببینیش
فقط باید به عکسی که تو پروفایلش گذاشته نگاه کنی
دچار مرگ عاطفی شده ام...
متقاضی باشد. زندگی ام را اهدا میکنم!!!
دلـتنگی یعنــی :
دقیقـه به دقیقـه گوشیتـو چـک کنــی
و وانمـود کنــی داری ساعتتــو می بینـی
"آرامش"
محصول تفکر نیست !
آرامش هنر نیندیشیدن به انبوه مسایلیست که ارزش فکر کردن ندارند...
"لحظه هایتان ارام"
شعــــر مــــن در وصف تــــــــــو از درک مـــردم خارج است!!!
همچـــــو قرآنی به تفسیر "جـــوادیآمــلی". . .
لب خـــود باز بفرما و مـــرا مستم کن!!!
بوسهای از لب تــــــو "أشرف مشروبات" است. . ..
مــــرگها دو دستهاند:
مـــردی که قـــدم میزند. . .
زنـــــی که حرف نمیزند!!!
هر وقت برای آشتی آمدی
گلویت را صاف کن!
جملهات را با یک "دوستت دارم" شروع کن
یا مثـــلا: " چقـــدر دلم برایت تنگ شده"!
زنها
قـــــرار نیست سرداران جنگ باشند!!!!
یک دروغ کوچک کافی است. ...
"دوستـــــم داری؟" میـان کـــوه نعــره میزنم
دلخـوش پژواک "آری.. آری.. آری" میشوم. . .
بوســــه و چشــــم و دل و عشق تماماً ممنــــوع!
چند وقتیست که در فکر "مکـــــــــارم" شدنم!
یلدا
دختر سیاه موی بلند بالا
یادگار نام وطن
میوه پائیز ایران و عروس زمستان
در راه است ...
او را بر سفره مهر بنشانیم
و با نسل فردا پیوندش دهیم
ایرانی بودن را فراموش نکنیم ...
""" یلدا مبارک باد """
چه سخاوتمند است پاییز
که شکوه بلندترین شبش را
عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد
زمستانتان سفید و سلامت . . .
یلدا مبارک
وبت برام باز نمیشه علی آقا
http://8pic.ir/images/zini1axg7iubd55ldfel.jpg
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[ماچ]بوس[قلب]
بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم
و خودم را به غم انگیز ترین درد سپردم
تو که رفتی و رمیدی و گذشتی و رسیدی
من به جز حسرت و اندوه ولی سهم نبردم
و دلت بود از این هجرت پر درد خبردار
مرگ بادم که فریب تو و لبخند تو خوردم
وعده کردی که مرا خسته و تنها نرهانی
من ولی تا صدمین روز به یاد تو شمردم
باز میگویم و میگویمت ای مرغ مهاجر
بی تو مهتاب شبی در بغل پنجره مُردم
وقتی نبضِ مهتاب در گوشم لالایی می شود …
سر بر پایش می گذارم
و …
آن گاه است که …
گُل بوسه های ماه بر گونه ی رویایم می نشیند …
ستاره چینی تـــــــو
و …
خواب های نقره ای مـــن آغاز می شود …!
می دونی خدا وقتی آدم را خَلقْ کرد و داشت بَدرَقه اش می کرد بهش چی گفت ؟!
گفت: جایی که می ری مردمی داره که می شکونَنِتْ ......!!
نکنه غُصّه بخوری ؟!
همه جا باهاتم !!
تو تنها نیستی !!
تو کوله بارت عشق گذاشتم که بگذری ...
♥♥قـــلــــــــ♥ـــبـــــ♥♥ گذاشتم که جا بدی ...
اَشکْ گذاشتم که همراهیت کنه ...
و
مرگ که برگردی ...!!
(( خدایا می خوام برگردم ! ))
یلدایتان پیشاپیش مبارک
مـــدتیـــــست دلـــــم شکســـــــــــــــــــــته
از همــان جــــای قبلــــی ...!
کــــــاش میــــــشد آخــرِ اسمـــت نقطه گذاشــت
تا دیگـــــر شــــــــــــــــروع نشــــوی ...!
کــــــاش میـــــشد فریــــــــــــــــــــــــــــاد بزنــم:
" پـــــــــــایـــــــــان "
دلـــــــم خیلـــــــــــــــــــــــی گرفتـــــــه اســـت .........
اینجـــا نمیـــــــــــتوان به کسی نزدیــــــــــــــــــک شــد ......
آدمـــــها از دور دوســــت داشـــــــــــــتنی ترنـــــد .......!!
بر خاک بخواب، نازنین تختی نیست
آواره شدن حکایتِ سختی نیست
از پاکی اشک های خود فهمیدم
لبخند، همیشه رازِ خوشبختی نیست
سلام و احترام//[گل]//
زندگی یعنی امروز
یعنی همین لحظه که نفس می کشی [
فردا را ندیده هیچکس
احساس طراوت کن موسیقی ناب گوش کن
فردا معلوم نیست
برای زنده موندن متولد شدی
نه غم خوردن
عاقلانه اندیشه کن
[گل] [گل] [گل] [گل]
سلام//[گل]//
قطار می رود
تو می روی
تمام ایستگاه می رود
و من چقدر ساده ام
که سالهای سال
در انتظارِ تو
کنار این قطار ایستاده ام
و همچنان
به نرده های ایستگاه رفته
تکیه داده ام.
قیصر امین پور
[گل] [گل] [گل]
خانه ی دوست کجاست
درفلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری وگفت
نرسیده به درخت،کوچه باغی ست که ازخواب خدا سبز ترست
ودر آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی ست
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ،سربه در می آرد
پس به سمت گل تنهایی میپیچی
دوقدم مانده به گل
پای فواره ی جاویداساطیرزمین می مانی
وتوراترسی شفاف فرامیگیرد
درصمیمیت سیال فضا
خش خشی می شنوی
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه برداردوازلانه ی نور
و از او میپرسی
خانه ی دوست کجاست
به نام بغض….”
عشق گم شده من …
نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند،وآدمهائی که هرگز
تکرارنمی شوند….
وتو آنگونه ای…
فقط همین…
هیچکس را در زندگی مان ملامت نکنیم!
آدمهای خوب برایمان شادی می آورند.
آدمهای بد،تجربه.
بدترین ها،درس عبرت می شوند.
بهترین ها،خاطره!
از براى غــم من عـرصه دنیا تنگ است
بهراین عشق جنون سینه صحرا تنگ است
ساقیا چند بکوشى که کنى سر مستم
جای لب هاى دلم در خم مینا تنگ است
آنقـــدر راز دل خـویش به نجــوا گفــتم
گوش بیمار خـرد از تب نجـوا تنگ است
شـاخه بخـت من از بیـخ ازل بشکسته
بخت مسکین مرا چشم مدارا تنگ است
با همه غصّـه عـالم شده ام هم قصّـه
بینوا غصه دلش در طلب ما تنگ است
دفتر عمر من از خاطره وصل تهی است
شرح هجران تو را عالم معنا تنگ است
قصــه تلخ مـن آن قصه مجنون وفاست
دل افسانه ام از حسرت لیلا تنگ است
خاطــرات خوش من گشت اسیر اوهام
فکـــر آزرده از این کثــرت رؤیا تنگ است
کشت بی حاصل من حسرت بارانی شد
حاصل سن زده را محفل طوبی تنگ است
لحظه هایم همه با واژه ای کاش گذشت
جــای حـرف دل من بین الفــبا تنگ است
گفتم این حال مگــر شاد به فردایی شد
شوق تکــرار مـرا فــرصت فردا تنگ است
آشــیان دل مـن کلــبه ویــرانی گشت
بس که درصحن حریم حرمت جا تنگ است
محـرم راز نکـــردی دل ســرگشته ما
توى ویرانه دل جای معمـــا تنگ است
سـوز آواز من از حنجــره بیــداد است
لیک در زخمه تو نغمه سودا تنگ است
منت و طعــنه اغیــار دلم را خون کرد
گو خدا را که دلت بر دلم آیا تنگ است
یک نگــاهی گــذرا سوى گـدایان افکن
که به درهاى دگر جاى گداها تنگ است
فکــرم آشفته ز بس شاید و امـا گفتم
ای خدا سینه ام از این همه اما تنگ است
بس که با وعـده دیــدار شکستم دل را
دیگرازجان من عاصی شده زیرا تنگ است
لنگــر صبر زدم تا که رسم ســاحل انس
زورق غـــم زده را پهــنه دریـا تنگ است
گلشن عمــر فنــا گشت به پاس یاسى
سادگی بین که بازاین دل تنها تنگ است
لم به اندازه تمام روزهای پاییزی? گرفته است...
آسمان چشمانم به اندازه تمام ابرهای بهاری? بارانی است...
قلبم انگار به اندازه سردترین روزهای زمستانی، یخ زده است...
اما وجودم در کوره داغ تابستانی می سوزد...
چه چهار فصلی است سرزمین دقایق من......!!!!
ﺩِﻟـَﻢ ﮔِﺮِﻓﺘـِـﻪ ﺍَﺳـﺖ...!
ﯾــﺎ ﺩِﻟـﮕﯿــﺮَﻡ...!
ﯾـﺎ ﺷﺎﯾَـﺪ ﻫَـﻢ ﺩِﻟَـﻢ ﮔﯿـﺮ ﺍَست...!
ﻧِﻤــی ﺩﺍﻧَــﻢ...!
ﺍًﺻـﻼًًً ﻫﯿـچﻭَﻗـﺖ ﻓَــﺮﻕِ ﺑِﯿــﻦِ ﺍﯾﻨــﻬﺎ ﺭﺍ ﻧَﻔَﻬـﻤﯿــﺪَﻡ...!
ﻓِﻘَـﻂ ﻣـی ﺩﺍﻧَـﻢ ﺩِﻟَـﻢ ﯾِـﮏ ﺟـﻮﺭی ﻣـی ﺷَـﻮَﺩ...!
درود ... بیگ لایک داره نوشته تون شادی جون ...
قربونت لیلی جون ممنونم از لایکت