دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

بین خودمان باشد...






بین خودمان باشد 

من یک زن نیستم 

من ، سه زنم !!


یکیشان شش ساله است 

پرشر و شور و سرخوش و بازیگوش 

دلش دویدن میخواهد 

تاب خوردن 

بلند خندیدن 

لی لی و آبنبات !!


یکیشان سی و اندی ساله 

باوقار 

آرام و متین 

همسر و مادر و کدبانو 

دلش عشق میخواهد و

شعر و 

شمعدانی 


و آن یکیشان شصت و پنج ساله است 

تنها  

دلمرده و بی حوصله 

دلش رفتن میخواهد و 

تمام شدن ...


از من اگر می پرسی 

هر سه را دوست دارم 


زیرا این منم

سه زن 

در

یک زن !!!




نظرات 107 + ارسال نظر
ریحانه یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 09:44 ب.ظ http://reyhanehbolory.blogfa.com

سلام بایه پست یلدایی اپم[گل]

سلام چشم

محمد یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 03:51 ب.ظ http://sibezendegii.mihanblog.com

شب یلداست؛ شبى که در آن انار محبت دانه مى شود و سرخى عشق و عاطفه،
نثار کاسه هاى لبریز از شوق ما؛
شبى که داغى نگاه هاى زیباى بزرگ ترها در چشمان کودکان اوج مى گیرد و بالا مى رود.

پریسا یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 02:10 ب.ظ http://eshgohavas.avablog.ir/

سلام شادی خانوم

میشه با این دوتا وبلاگمم تبادل لینک کنیم

یه سوال

تو چیکار کری ک وبلاگت رتبه 1 داره ؟



http://donyayehaks.avablog.ir/

http://gamgin.avablog.ir/

سلام پریسا جان
باهر کدوم از وبلاگات بهم نظر بدی عزیزم به همون جواب میدم
رتبه ی یک ؟منظورت چیه گلم؟

پریسا یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 02:08 ب.ظ http://eshgohavas.avablog.ir/

خدایا ...


عریان آمدم عریان میروم ...


از تاریکی آمدم به تاریکی میروم ...


گریان آمدم ...


گریانم مبر ...

پریسا یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:37 ب.ظ http://eshgohavas.avablog.ir/

" عفیف بمان بانو ..."

در را ببند و عاقلانه بیندیش

هرڪه عشقت را با اندامت سنجید،،

بدان اندام های دیگران هم عاشقش میڪند ...

پس،،

عاشقانه و عفیفانه زندگی ڪن ...

ڪسی ڪه لیاقت قلب عاشقت را داشته باشد،،

صداقت عشقت را با چرتکه ی " لذت " نمیسنجـــــد...

پریسا یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:35 ب.ظ http://eshgohavas.avablog.ir/

خدایـــــــــــــــا

فانوست را کمی پایین تر بگیر

جاده ای که در آن قدم نهاده ام تاریک است،

انتهایش را نمی دانم چیست. میترسم انتهایش بن بست باشد

تو را به مهربانیت سوگند،

فانوست را کمی پایین تر بگیر تا روشنی بخش راه نامشخصم باشد.

نمی خواهم بی فانوس تو به جایی برسم که برگشتنم دشوار گردد و پشیمان شوم.

ای مهربانترینم ، من اکنون سخت به نور فانوست محتاجم

آرشید یکشنبه 29 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 12:06 ب.ظ http://arshidart.blog.ir/

در من ...

هزاران مرد است ...

که هر روز

یکی برای تو می میرد .







سلام ... بسیار زیبا

سلام
ممنونم دوست من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد