دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

چه مرگم است






دست میکشم
به موهایم
بلند تر شده اند

زنان
وقتی از پیر شدن می ترسند
موهایشان را
بلند می کنند
و اهمیت می دهند
به آنچه که عمر
با خط بریل
زیر چشمهایشان می نویسد

اهمیت ی ندارد دیگر
اینکه زیر پایم 
چقدر سست است
زیر پای زندگیمان 
سست تر

من یک کوه یخی بزرگم 
که دیگر مهم نیست
به کدام کشتی باری
برخورد میکنم
جهان من روزی
بند 
شکستن یک قوری چینی بود 
دلم برای اهمیت های کوچکم تنگ است 

و دیگر 
حتی مهم نیست
دوستم داری
یا نه
آدم روزی به جایی می رسد 
که می تواند 
از خودش هم
بکند 
مثل کندن پوست از کف دستش
و کشیدن ناخنها.....


زن جای لکه های بی ربط روغن را 
روی اجاق گاز 
از بر است.
و لکه های دستمالهای آشپزخانه را اما
این لکه ی بغض 
کجای روح من است؟

امشب نمی دانم 
چه مرگم است
چیزی توی دلم هست
میشویم نمی رود
میسابم 
عمیقتر می شود 
دست میکشم به موهایم
بلند تر شده اند
دست میکشم به رویاهایم
کوتاهتر
دست 
به دستم
سردتر.



نظرات 108 + ارسال نظر
محمد چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1394 ساعت 06:31 ب.ظ http://sibezendegii.mihanblog.com

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

لیلی سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:38 ب.ظ http://lovelyrain91.mihanblog.com

خوشبختی ما در سه جمله است :

تجربه از دیروز، استفاده از امروز، امید به فردا

ولی ما با سه جمله دیگر زندگی مان را تباه می کنیم:

حسرت دیروز، اتلاف امروز، ترس از فردا

لیلی سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:37 ب.ظ http://lovelyrain91.mihanblog.com

وقتی از خدا خواهشی داریم سر به آسمان بلند می کنیم
اما هنگامی که از آدم ها خواهش می کنیم سر به خاک می گذاریم
گویی گوش آدم ها زیر پایشان است
بنا بر این عجیب نیست که حرفهایمان را نمی شنوند

لیلی سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:37 ب.ظ http://lovelyrain91.mihanblog.com

دلگیر مباش



دلت که گیر باشد ،



رها نمی شوی !



خداوند بندگان خود را



با آنچه به آن « دل » بسته اند ، می آزماید.

لیلی سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:36 ب.ظ http://lovelyrain91.mihanblog.com

شاید نشود به گذشته برگشت و یک آغاز زیبا ساخت


ولی میشود هم اکنون آغاز کرد و یک پایان زیبا ساخت

لیلی سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:35 ب.ظ http://lovelyrain91.mihanblog.com

در عجبم ،... که در هیاهوی این عمر فانی ،.... همچون وزغ ابی ،..

منتظر در آبگیر ،... که در کمین حشرات است ،.... در پی‌ فرصتهاایم ،....

مادیات ،... ما را از راه بدر کرده ،..... معنویت گم شده ،...

پایان این ر‌ه به ناکجا آباد است ،.... تو خودت مقصد شو ،....

کهکشانها در درونت در گردشند ،.... و تو از آنها غافلی ،....

بدنبال چه می‌‌گردی ؟ ،.... به خود ای‌،...

خدا را در ژرفای درونت لمس کن ،... عشق را نفس خواهی کشید.

لحظه هایت سر شار از بوی خدا ...

لیلی سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:34 ب.ظ http://lovelyrain91.mihanblog.com

قـــــدر لحـــــظـه ها را بـدان …

زمـانــــــی می رسد که تـو دیگــــــــر قادر نیستـــــی بگـویـــــی :

جبــــــران مـــــی کـنم …

هنرمند سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1394 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.honar94.blogfa.com

اغلب فکر می کنیم؛
اینکه به یاد کسی هستیم؛
منتی است بر گردن آن شخص؛
غافل از اینکه اگر به یاد کسی هستیم؛
این هنر اوست نه ما؛
به یاد ماندنی بودن؛
بسیار مهم تر از به یاد بودن است ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد