دعای باران چرا؟
دعای عشق بخوان!!!
این روزها دلها تشنه ترند از زمین...
خدایا کمی عشق ببار...
فراموش کردنت به معجره می ماند؛
وقتی دیوار های خانه هم تو را به یادم می آورند..
من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد, پس چرا عاشق نباشم ...?
کاش میدانستم چیست ، آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری ست . . .
برای من که دلم از سکوت لبریز است
صدای پای تو از دور هم دل انگیز است
سکوت میکنم چون دیگر نمیدانم چه کنم با این دنیا....
بهترین لحظه برایم زمانیست که چشمانم را می بندم و به تو فکر می کنم.
ادامه...
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] سلام دوست خوب من! دعوت به چی؟ با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!! [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
پشت کاجستان برف برف، یک دسته کلاغ جاده یعنی غربت باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب شاخ پیچک و رسیدن و حیاط. من، و دلتنگ، و این شیشه ی خیس. مینویسم، و فضا مینویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک. یک نفر دلتنگ است یک نفر میبافد یک نفر میشمرد یک نفر میخواند
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل] با چه اسمی لینک میشی؟؟؟!!! با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!! [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
اشک عشق قطره؛ دلش دریا می خواست خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست! قطره عبور کرد و گذشت قطره پشت سر گذاشت قطره ایستاد و منجمد شد قطره روان شد و راه افتاد
خسته ام ازت... بر نمیرگردم به آغوشت... حتی اگه از سرما یخ ببندم... چون وقتی رفتم... آغوشت را برای من گرم نگه نداشتی.. کس دیگه ای آغوشت را گرم کرد.. خسته ام از تو و این همه خیانت
روزی مردی , عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند . او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد , اما عقرب انگشت او را نیش زد. مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد , اما عقرب بار دیگر او را نیش زد . رهگذری او را دید و پرسید:"برای چه عقربی را که نیش می زند , نجات می دهی" . مرد پاسخ داد:"این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم
فهیمه
سهشنبه 27 فروردینماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ
سلام و عرض ادب ؛ شادى جان و دوستان محترم آدرس سایت همسریابى شرعى تغییر یافته
***بـــــــی تعـــــــارفـــــــــــ**** خــــــــیلی خــــــری اگه فکــــــــ میکنـــــــی با پاکــــــ کــــــــردن شمــــــاره و اس ام اس هاش میتونــــــــی، گنـــــــــدی کـــــــه به احساستــــــــ زد رو فرامـــــــوش کنــــــی………
تل متل جدایی .... عروسکم کجایی؟ گاو حسن پریشون یه دل داره پر از خون... عشقم که رفت هندستون ...خونم شده قبرستون... یه عشق دیگه بردار ... یه دنیا غصه بردار... اسمشو بزار بچگی ...تا آخر زندگی... هاچین و واچین تموم شد... عمر منم حروم شد...
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
خالی از هرچه فراق...
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام دوست خوب من!
دعوت به چی؟
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
سلام دوستِ عزیز
با هم وهمراه هم باشیم ؟؟؟
یه زمانی قشنگترین اتفاق ،
افتادنِ اسمت رو گوشیم بود
ای مــتــرسڪ!
آنقدر دستهایت را باز نکـــטּ ، کســـے تو را در آغوش
نمیگیرد ، ایــســتــادگــےهــمــیــشـــﮧ تــنــهــایــےمــیــاورد
کــآش روزهــآے زنــدگــے اَم کــوتـآه بود . . .
بــه تـِعدآد نــَפֿــ هـآے یــک پـآکــَت ســیگــآر . .
کــَم اَســت ، مـے دآنــَم . .
اَمـآ بـآ عـِشــق تـو בوב مــے شـُבَنـב وَ بــَر بـآב مــے رَفـتـَنـב . . .
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
نگفتی چرا دلخسته؟؟؟!!!
همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
خوب حتمآ خستست دیگه از اسمش پیدا نیست؟
الان این یه دعوته ؟
پشت کاجستان برف
برف، یک دسته کلاغ
جاده یعنی غربت
باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب
شاخ پیچک و رسیدن و حیاط.
من، و دلتنگ، و این شیشه ی خیس.
مینویسم، و فضا
مینویسم، و دو دیوار، و چندین گنجشک.
یک نفر دلتنگ است
یک نفر میبافد
یک نفر میشمرد
یک نفر میخواند
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
با چه اسمی لینک میشی؟؟؟!!!
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
دلخسته
من هر روز تلاش می کنم که در خاطرم بماند
و تو هر روز تلاش می کنی که فراموش کنی
چه بلا تکلیفند خاطراتمان !!!
اشک عشق
قطره؛ دلش دریا می خواست
خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
هر بار خدا می گفت : از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!
قطره عبور کرد و گذشت
قطره پشت سر گذاشت
قطره ایستاد و منجمد شد
قطره روان شد و راه افتاد
میدانی!دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است.
گاهی میشود فکر میکنی تمام شده، اما یک دفعه همهات را آتش میزند
دلتنگتم
دوره ای شده که اگه کسی اشتباه کرد باید بگی : من معذرت میخوام که شما اشتباه کردی …
آره والا
خسته ام ازت...
بر نمیرگردم به آغوشت...
حتی اگه از سرما یخ ببندم...
چون وقتی رفتم...
آغوشت را برای من گرم نگه نداشتی..
کس دیگه ای آغوشت را گرم کرد..
خسته ام از تو و این همه خیانت
این روزها با تنهایی رفیقم ، با اینکه تنهایی پر از درد است اما من برایش عزیزم!
این روزها نه دیگر دردی در این قلب تنهایم است و نه دلتنگ تنهایی میشوم
زیرا تنهایی همیشه با من است ، و رفیق لحظه های زندگی ام است !
می دانستم روزی فرا می رسد که باید بگویم:
ای کاش که عاشق نمی شدم
و می دانم روزی فرا می رسد که تو میگویی:
ای کاش که قدرش را می دانستم !
روزی مردی , عقربی را دید که درون آب دست و پا می زند . او تصمیم گرفت عقرب را نجات دهد , اما عقرب انگشت او را نیش زد. مرد باز هم سعی کرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد , اما عقرب بار دیگر او را نیش زد . رهگذری او را دید و پرسید:"برای چه عقربی را که نیش می زند , نجات می دهی" . مرد پاسخ داد:"این طبیعت عقرب است که نیش بزند ولی طبیعت من این است که عشق بورزم
سلام و عرض ادب ؛ شادى جان و دوستان محترم آدرس سایت همسریابى شرعى تغییر یافته
سلام فهیمه جان
مرسی عزیزم ولی کو آدرست؟
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
چرا دل خسته؟
با هـــــــــم و همـــــــــراه هـــــــــم باشیم!!!
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]//////[گل][گل][گل][گل][گل]
من بودم;
تو
و یک عالمه حرف…
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد!!!
کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]//////[گل][گل][گل][گل][گل]
פֿـیــلـــے سـפֿـتـﮧ
بـگـﮧ :مےترسـَمـ بـَعـבا فـڪر ڪنے
عـشـقـ مـَטּ بـچـﮧ گـونـﮧ بـوבه
و چـَنـב سـالـ بـَعـב
تـو چـشــآتـ زُلـ بـزنـﮧ و بـگـﮧ
"تـو عـشـقـ بـچـگــے ـهـامـ بـوבے"
روزگاری مـــــــــــردم دنیا دلشان درد نداشت
هر کس غصـــــــه ی اینکه چه میکرد نداشت
چشمه ی سـادگی از لطف زمین می جوشید
خودمانیم زمیـــن این همه نامرد نداشت.....
سخته...
نبودن کنارکسایی که
کنارشون هم که باشی دلت واسشون
تنگ میشه!
مرد نیستم اگر مردانه پای عشـــــــــــــــقم نایستم!
من از قبیله ی فرهاد ها آمده ام...
آنقدر عشــــــــــقت را جار می زنم تا خدا برایم کَف بزند!
فرقی نمی کند فرشـــــــــــــــــته باشی یا آدم
شیرین باشی یا زلیخا
قالیچه ی دل من بدون اسم رمـــــــــز ِ نام ِ "تو" پـــــــرواز نمی کند...
مردانه پای این عشــــــــــــق می ایستم...
***بـــــــی تعـــــــارفـــــــــــ****
خــــــــیلی خــــــری اگه فکــــــــ میکنـــــــی با پاکــــــ کــــــــردن
شمــــــاره و اس ام اس هاش میتونــــــــی،
گنـــــــــدی کـــــــه به احساستــــــــ زد رو فرامـــــــوش کنــــــی………
چه فرقی دارد پشت میله ها باشی یا در خیابان های شهر در حال قدم زدن؟وقتی که آرزوهایت حبس باشند...
تــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..
چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ــ
اون که انشالله
شادی
ولی اخه چجوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شادی جون
نمیدونم
یه فکری براش میکنیم دیگه
امروز عکس تنهاییم را قاب گرفتم
عکسی در ابعاد
سه در بی نهایت…!
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالــی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…
خدایا! دستم به آسمانت نمی رسد، اما تو که دستت به زمین می رسد، "بلندم کن"
گل اگر چشم خودش باز کند خواهد مرد
ماه در اوج غرورش به زمین خواهد خورد
چون به زیبایی تو حسرت عالم خوردند
برق چشمان تو روح از تنشان خواهد برد
تل متل جدایی .... عروسکم کجایی؟
گاو حسن پریشون یه دل داره پر از خون...
عشقم که رفت هندستون ...خونم شده قبرستون...
یه عشق دیگه بردار ... یه دنیا غصه بردار...
اسمشو بزار بچگی ...تا آخر زندگی...
هاچین و واچین تموم شد... عمر منم حروم شد...
ز انتهای خیالت تا هر کجا که بروی ، بازهم بهم میرسیم ، زمین بیهوده گرد نیست
زیبای خفته ی غزل! عزیز تن داده به خواب
از این ظلام بی زوال، بر سر واژه ها بتاب
بزن به سیم عربده در این طلوع غمزده
که مه لقای قصه ها به خواب مانیامده
یغما گلرویی
خنده را معنا زسرمستى نکن، انکه میخندد غمش بی انتهاست
دمــها کنــارت هستند . .
تا کـــی؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند !
از پیشــت میروند یک روز . .
کدام روز ؟
وقتی کســی جایت آمد !
دوستــت دارند . .
تا چه موقع ؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند !
میگویــند عاشــقت هســتند برای همیشه !
نه . . . !
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام شود. .
و این است بازی باهــم بودن . .
حــرفــی نیست فقــط مـی نــویسـم ای کاش میرفـت . . .حســی کــه تــو رو دوست داره.........
از بـس کـه غـم تـو قـصه در گـوشم کــرد
غـم هـای زمانـه را فـرامـوشم کــرد
یـک سیـنه سخن بـه درگـهت آوردم
چـشمان سخـنگـوی تـو خـاموشم کـرد.
وقتی خداحافظی میکنی...
چه انرژی عظیمی میخواهد
کنترل اولین قطره اشک...
برای نچکیدن!
دیدی آخر من را لمس کردی ؟
ولی حیف
که سنگ قبر من احساس ندارد !
وب سایت ایمیل
کلافه شدن یعنی :
دلتنگ کسی باشی ؛ که نیست
حوصله کسی را نداشته باشی؛ که هست !
ای از نیمه شبی که
بیدارشوم
تو را خواهم و ...
خود را در آغوش دیگری یابم !
“غم”
دانه دانه بر صورتم میریزد…
شور است طعم نبودنت…
ترسانده مرا نبودنت
دلم می تپد
تند
عین دل گنجشکی که
سنگ پسر بچه ای همین حالا
از بیخ گوشش رد شده باشد
مرا در دستانت بگیر
تا آرام شوم
آرام
آرام
آرام
شب بود
چشمهای ساکتم را بستم
به این امید که وقتی چشم باز میکنم
تو باشی....
نگـــران نبــــاش...!
صـــد ســال دیگــــر سنـــی نیســت
قول داده ام
گاهـــــــی
هر از گاهـــــی
فانـــــوس یادت را
میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم
خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛
هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره
میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم
اما به هیچ ستارهی دیگری سلام نخواهــــــم کرد
کاش می دانستم چه کسی این سرنوشت را برایم بافت؟
آنوقت به او می گفتم که آنقدر یقه را تنگ بافته ای
که بغض هایم را نمی توانم فرو دهم...
عــادت نـکرده ام هنــــــوز
خیــال مـی کنــــــم
روزی بــــاز مـی گــــــــردی
آرام ازپشت ســـــر مـــی آیی
مــــرا که به انتهــــــای خیابان خیره
شــــــده ام
دوباره به نــــام کوچک صدامـی زنــــــی
نشستم پای مشروب گفتن: بخور به سلامتی اونی
که دوستش داری
پیک رو به لبم نزدیک کردم نخوردم
ولی گفتم :
به سلامتی اونی که از وجودش نفس میکشم
گفتند: نخوردی؟!
گفتم :سلامتیش رو تو پاکی میخوام نه تو مستی....
بسترم صدف خالی یک تنهاییست
و
تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری…
قتـﮯ مرا بغل مـﮯکنـﮯ
چنان جاذبهﮮ آغوشت
به جاذبهﮮ زمین غلبـه مـﮯکنـد
کـه روحـم بـه پـرواز درمــﮯآیـد …
شب بــرایِ چیــدنِ ستــاره هـــایِ
قلبت خـــواهــــم آمــــــد
بیـــدار بــاش
مـــن بــا سبــدی پُـر از بـوســه مـیآیـــم
و آن را قبــل از چیــدن
رویِ گــونــه هــایت میــکـارم
تــا بـدانی
ای خــوبــــــم دوستت دارم