روزى نبود که به سراغم بیاید و
قبل از سوار شدن به ماشین،
دسته گلى روى صندلى نباشد!
روزى نبود که از صبح که چشم باز میکرد،
قربان صدقه ام نرود!
روزى نبود که تمامِ بى حوصلگیم را به جان نخرد!
روزى نبود پشتم قرصش نباشد!
روزى نبود که خودم را،
خوشبخت ترین آدمِ روىِ زمین تصور نکنم!
فقط یک روز بود که میانِ یک بگو مگوى ساده،
منتِ تمامِ کارهایى که کرده بود را،
سرم گذاشت...
از آن روز به بعد
هر چه خواستم
هر چه جان کَندم،
دیگر نتوانستم دوستَش داشته باشم!
چون صاعقه، درکوره ی بی صبری ام امروز
از صبح که برخاسته ام، ابری ام امروز...!
"شفیعی کدکنی"
وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران...
"شفیعی کدکنی"
بازگشت همیشه آسان نیست
اما من خواب دیده ام که بر می گردی
ای مسافر غمگین!
تو از شهری که وجود ندارد
چگونه باز خواهی گشت؟
"رسول یونان"
باید از رود گذشت.
باید از رود _ اگر چند گل آلود _ گذشت.
بال افشانیِ آن جفتِ کبوتر را در افق، می بینی،
که چنان بالابال دشت ها را با ابر آشتی دادند؟
راستی
آیا می توان رفت وُ نماند
راستی آیا می توان شعری در مدحِ شقایق ها خواند؟
"شفیعی کدکنی"
[گل]
هربان و ملایم باش،
اجازه نده دنیا تو را زمخت و خشن نماید…
به درد و رنج اجازه نده تو را بیزار نماید…
به تلخی ها اجازه نده، شیرینی زندگیت را، از تو بربایند
سلام و تشکر از حضور پر مهرت
و شعرهای قشنگت
سلام عمو
خواهش وظیفست
یادمان باشد در این بهر دورنگی و ریا
دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست
دگر آنروز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم؟؟
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر زهر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
خود بسازیم به هر درد که از دوست رسد
بهر بهبود ولی فکر دوایی نکنیم
جای پرداخت به خود بر دگران اندیشیم
شکوه از غیر خطا هست،خطایی نکنیم
و به هنگاو عبادت سر سجاده عشق
جز برای دل محبوب دعایی نکنیم
یاور خویش بدانیم خدا یاران را
جز به یاران خدا دوست وفایی نکنیم
گله هرگز نبود شیوه دلسوختگان
با غم خویش بسازیم و شفایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پر پر شدنش ساز و نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
دوستداری نبود بندگی غیر خدا
بی سبب بندگی غیر خدایی نکنیم
مهربانی صفت بارز عشاق خداست
یادمان باشد از اینکار ابایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
ولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟؟؟
یاد من هست،طلب عشق ز هر کس نکنم
گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد
دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک؟؟؟؟
این همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار
به تو ای عشق،تو ای یار،تو ای بهر نیاز
یاد من هست که دیگر دل من تنها نیست
یاد من هست که دیگر دل تو مال من است
یاد من هست که باشم همه عمر بهر تو پاک
یاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیاز
یاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم
هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم
تو چقدر بایدی!
در تمام طول این سفر اگر
طول و عرض صفر را
طی نکرده ام
در عبور از این مسیر دور
از الف اگر گذشته ام
از اگر اگر به یا رسیده ام
از کجا به ناکجا...
یا اگر به وهم بودنم
احتمال داده ام
باز هم دویده ام
آنچنان که زندگی مرا
در هوای تو
نفس نفس
حدس می زند
هرچه می دوم
با گمان رد گام های تو
گم نمی شوم
راستی
در میان این همه اگر
تو چقدر بایدی!
قیصر امین پور
غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق
یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق
بی صـدا میشکنه بغضش روی سـنـگ قبـر دلدار
اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار
زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی
رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی
آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک
اون صـدای مهـربون ، نه سـکــوت ســرد خــاک
تویی که نگاه پاکت مـرهـم زخـم دلــــم بـود
دیدنـت حـتی یه لـحــظه راه حـل مشکـلـم بود
تو که ریـشه کردی بـا من، توی خـاک بی قراری
تو که گفتی با جـدایی هـیـچ مـیونه ای نداری
پس چـرا تنهام گذاشـتی توی این فـصل ســیاهی
تو عـزیـزترینی اما یه رفیـق نــیـمه راهــی
داغ رفتنـت عـزیـزم خط کـشـیـد رو بـودن مـن
رفتی و دیگـه چـه فایده ناله و ضـجـّه و شیـون
تو سـفر کردی به خـورشـید ،رفتی اونور دقایق
منـو جا گذاشتی اینجا با دلی خـســته و عاشـق
نمـیـخـوام بی تو بمـونم ، بی تـو زندگی حرومــه
تو که پیش من نبـاشـی ، هـمـه چـی برام تمـومه
عاشـق خـسـته و تنها سـر گـذاشـت رو خاک نمناک
گفت جگر گـوشـه ی عـشـقو دادمـش دسـت توای خاک
نزاری تنها بمونـه ، هــمـدم چـشـم سـیـاش باش
شونه کن موهاشو آروم ، شـبا قصـه گو بـراش باش
و غـروب با اون غـرورش نتونسـت دووم بـیـــاره
پاکشـیـداز آسـمـون و جاشـو داد به یـک سـتاره
اون جــوون داغ دیـده با دلـی شـکـسـته از غـم
بوسـه زد رو خـاک یار و دور شد آهسـته و کم کم
ولی چند قدم که دور شد دوباره گـریه رو سـر داد
روشــــو بــر گــردونـــد و داد زد
بـه خـدا نـمــیـری از یاد
سلاااااااااااااااام
تمام آنچه از زندگی می خواهم:
یک غروب پنجشنه پاییزیست...
با پنجره ای رو به درخت ها و کلاغ ها...
و هوای بهاری اردیبهشت...
با یک فنجان چای تازه دم...
با یک موسیقی دلخواه...
و خیالی از بابت همه چیز...
سخت...
آسوده است...
افسوس کــه ایّام جوانــــــی بگذشت
هنگام نـشاط و شادمانــــــی بگذشت
تا چشم گشودیم در ایــن باغ، چو گل
هفتاد و دو ســال زندگانــــی بگذشت
محتشم کاشانی
هرچه دادم به او حلالش باد
غیر از "دلم" که...
مفت بخشیدم
فروغ فرخزاد
برای قدم زدن با تو
هر از گاهی
از خودم
بیرون میزنم،
روحم هنوز،
به خانه بَرنگشته است!
کامران رسول زاده
سلام و درود بر همشهری عزیز و گرامی
سلام ما بر عموی مهربان
برای خوشبخت شدن با یک مرد
کافی ست او را باور کنی ،
حتی اگر دوستش هم نداشته باشی
و برای خوشبخت شدن با یک زن
کافی ست او را دوست داشته باشی
حتی اگر باورش نداشته باشی!
پائولو کوئیلو
هاردی:
معذرت میخوام که بهت گفتم احمق!
لورل:
اشکال نداره
خودم که میدونم احمق نیستم
مهم باور ما به خودمونه
من اگر دست زنانم نه من از دست زنانم
نـــه از اینم نــه از آنم مــن از آن شهر کـلانم
نـــه پـــی زمــــر و قمــارم نه پی خمر و عقارم
نـــه خمیـــرم نــــه خمـــارم نــه چنینم نه چنانم
مـــن اگـــر مست و خرابم نه چو تو مست شرابم
نه ز خاکم نه ز آبم نه از این اهــــل زمــــانم
خـــرد پـــوره آدم چـــه خبـــر دارد از ایــن دم
کــــه مــن از جمــله عالــم به دو صد پرده نهانم
مشنـو این سخن از من و نه زین خاطر روشن
که از این ظاهر و باطن نه پذیرم نه ستانم...
مولانا
بیا برام از خودت حرف بزن رفییییییییق
از دلت بگو
حرف دل زیاده امتحاناتت تموم شه انشالله برات میگم
دارم از خواب میمیرم
الهــــــــــــــــــــــــــــــی
فردا تولد زن داداشم هست و براش دوتا لباس بافتنی خیلی ناز خریدم. ایشالا بعد از سالن مطالعه میرم خونشون با خانواده خلاصه جات خالی
تولدش مبارک از طرف منم تبریک بگو گلم
دستت درد نکنه خانومی
خوش بگذره
سلام شادی.
اینقدر امتحان تغذیه مسخره بود که نگو!!!
ژنتیکم دادم خوب بود خداروشکر.
چطوری تا ۱۶ بهمن این وضعیت امتحانای پشت سرهم و سنگین رو تحمل کنم؟؟؟
سلام عزیزم
انشالله همشو باموفقیت تموم میکنی
ای جــــــــــــــــــــان
درود
درود برشماو تشکر بابت حضورتون
دیدن جن در خواب روبه روئی با فتنه و دشمنی است و چنانچه در خواب جن ببینید با دشمنی دست و پنجه نرم می کنید و علیه شما آتش فتنه ای بر افروخته می شود…
اگر در خواب از جنی بترسید و فرار کنید امنیت می یابید و سود می برید. اگر جنی در خانه خودتان دیدید او یک دشمن خانگی است و خواب شما می گوید که مراقب یکی از نزدیکان خویش باشید. چنانچه در خانه خود تعدادی جن دیدید نشان آن است که اهالی خانه علیه شما جبهه گرفته اند و مخالف هستند. اگر جن را در جائی ناآشنا دیدید دشمنی بیگانه است که با او روبه رو می شوید.اگر جن در خواب دیدید و آن جن خوشحال بود شما غمگین می شوید و اگر اندوهگین بود شما شادی و سرور می یابید. مشاهده شادی اجنه و جشن و سرور آن ها شادی دشمنان تلقی می گردد که مطلوب نیست چون شادی دشمن با غم و اندوه ما مرادف است. اگر در خواب قیافه آشنائی را دیدید و احساس کردید که او جن است تعبیر همان است که نوشته شدو اگر جن آشنا بود و چیزی به شما داد پولی عایدتان می شود و اگر چیزی از شما خواست یا گرفت مالی را از دست می دهید دوستی با جن در خواب مجاورت با دشمن و قبول فتنه بدون مبارزه است و اگر در خواب با جن دعوا کردید صلح و سلامت می یابید.
مثل هر شب هوس عشق خودت زد به سرم
چنــد ساعت شده از زندگیــــم بی خبرم
این همه فاصله ، ده جاده و صد ریل قطار
بال پــرواز دلـــم کــــو که به سویت بپرم؟
از همان لحظه که تو رفتی و من ماندم و من
بین این قافیــه ها گــم شده و در به درم
تا نشستم غزلی تازه سرودم که مگر
این همه فاصله کوتـــاه شود در نظرم
بسته بسته کدئین خوردم و عاقل نشدم
پدر عشـــق بسوزد کـــه درآمد پدرم
بی تو دنیا به درک، بی تو جهنم به درک
کفــر مطلق شده ام دایره ای بی وَتَرم
من خدای غزل ناب نگاهت شده ام
از رگ گردن تــو من به تو نزدیک ترم
امید صباغ نو
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
ز دوردست سواران دوباره میآیند
که بگذرند به اسبان خویش از رویش
کجاست یوسف مجروح پیرهنچاکم
که باد از دل صحرا میآورد بویش
کسی بزرگتر از امتحان ابراهیم
کسی چنان که به مذبح برید چاقویش
نشسته است کنارش کسی که میگرید
کسی که دست گرفته به روی پهلویش
هزار مرتبه پرسیدهام زخود او کیست
که این غریب نهاده است سر به زانویش
کسی در آن طرف دشتها نه معلوم است
کجای حادثه افتاده است بازویش
کسی که با لب خشک و ترکترک شدهاش
نشسته تیر به زیر کمان ابرویش
کسی است وارث این دردها که چون کوه است
عجب که کوه ز ماتم سپید شد مویش
عجب که کوه شده چون نسیم سرگردان
که عشق میکشد از هر طرف به هر سویش
طلوع میکند اکنون به روی نیزه سری
به روی شانه طوفان رهاست گیسویش
آه! زندگی را این قدر جدی نگیر!
چون جدیت مرض بزرگی است.
و نه تنها یک ناخوشی بلکه خودشی نیز، است.
در کل شوخ طبع و بذله گو باش.
زیرا شوخ طبعی تنها روش سرزنده ماندن است.
زندگی بازیچه است.
و زندگی را به اندازه مذهب و آیین بشناس.
اگر می توانی حرکت و زندگی کن گویی که در رویا زندگی و حرکت میکنی.
و شاهدی برای جهان بیکران باش، سپس در عالم هستی جاری خواهی بود.
در عالم نامنتهی جاری بمان، تو رها هستی، رها از خویش.
ولی خواهی فهمید جدیتِ تهنا ،پوچ است.
وبی معنی.
و بی منطق.
و تو هیچکس نیستی.
عشق دوباره
شاعر : جواد توکلی
خنده ای کرد که یعنی به تو دارم نظری
ای خدا نیست مرا طاقت عشق دگری
برو ای دانهٔ خوش طعم که مرغ دل من
از پی صید نماندیش دگر بال وپری
زآتش روی نگاری جگرم پاک بسوخت
تا بسوزی تو دگر بار ندارم جگری
پیر دهقان چه نکو گفت که با هر چه بهار
باغ آفت زده را نیست امید ثمری
خمرهٔ باده بیاور که من از فرط ملال
ساقی از این دو سه پیمانه ندیدم اثری
ای به دریای محبت زده زنهار که من
غوطه ها خوردم و زین بحر نبردم گهری
سلام و درود
دوباره کمرنگ شدین
سلام عمو
والا نت ضعیف شده یکمم مریض حال بودم دلو دماغی نبود
عشقمممممم مرسی که پست مو خوندی ببخشید ازبس پرحرفم
عزیییییییزمی تو نمیدونی چه حالی میکنم دلنوشته هاتو میخونم
خلاصه جات خالی
انروزم روز اخر زبان بود رفتیم تو حیاط عکس گرفتیم. زبان تو دانشکده پیرا پزشکیه اونجام خیلی نازه
آره خیلی دلم میخواست کنارت بودم حتی برا یه بار
یه پست طولانی گزاشتم. نصفشو دیروز تو مترو نوشتم نصفشم امروز تو مترو
الانـــــــــــــــــــــــه مییییییییییییییییام
سلام شاااادی جونم
باورت نمیشه دیروز چی شددددد
همکلاسیام یه کاری کردن باورم نمیشد!!!
سلام زهراجون خودم
چیکاااار کردن یعنی این دخملا
شادی سلااااااام
خدانکنه دلت غم دار باشه
کاش همیشه زندگیت مثل اسمت پر از شادی باشه
خیلی دوستت دارم خیلیییی
سلام به روی ماهت گل دختر
عزیییییییزمی
مرسی گلم منم دوست دارم دنیــــــــــا دنیـــــــــــــــــــــــــــــــــــا
جناب فرستنده م دوست عزیز من متوجه منظورتون نشدم میشه لطفا بیشتر توضیح بدید بلکم چیزی دستگیرم بشه
چون گفتید محرمانه تایید نکردم
مرسی از حضورتون
❤★❤☆❤★❤☆❤★❤☆❤★❤
_____-:¦:-_____ $
_________-:¦:-_$$$___-:¦:-
_-:¦:-_______$$$_$$$_____-:¦:-
__________$$$___$$$________
___$$$$$$$$$_(☆)_$$$$$$$$$$$
____$$$ _____ (♥ ♥) ______ $$$
____ $$$_____ (★) ______ $$$ __-:¦:-
____$$$______$$$________$$$
___$$$$$$$$$_$$$__$$$$$$$$$$
-:¦:- _____$$$_ $$$_$$$
_________ _$$$ _ $$$ ____-:¦:-
___-:¦:-_______$$$
______-:¦:-____ $___-:¦:-
____________ -:¦:-
☆❤★❤☆❤★❤☆❤★❤☆❤★❤
کـُــجآی اُفــُق هـآی روشـَنْ اِیستـــآده ای کِـه بـآ هـَر نـَـسیـِم دلـَـم میـلَـرزَد
زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است
زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است
زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ
زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است
زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست
زندگی ، شـــوق وصال یار است
زندگی ، لحظه دیدار به هنگامــــــه یاس
زندگی ، تکیه زدن بر یــار است
زندگی ، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است
زندگی ، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است
زندگی ، قطعه سرودی زیباست که چکاوک خواند که به وجدت آرد به سرشاخه امید و رجا
زندگی ، راز فـروزندگی خورشید است
زندگی ، اوج درخشندگــــــی مهتــاب است
زندگی ، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است
زندگی ، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است
زندگی ، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است
زندگی ، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است. به، که چقدر شیـــرین است
زندگی ،خاطره یک شب خوش ، زیر نورمهتاب
روی یک نیمکت چوبی سبز ، ثبت در سینه است
زندگی ، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه
زندگی ، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است
زندگی ، گاه شده است خوش نیاید به مذاق
زندگی ، گاه شده است که برد بیراهم
زندگی ، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد ... /
وقتی " تو " آرزوی من شدی...
فهمیدم...
بعضی آرزوها دورند......
خیلی دور...
با این حال...
اگر هنوز هم " تو " را آرزو می کنم...
شــایـد...
آرزویی زیبـاتـر از تــو ســراغ ندارم...
دوست داشتن تو
عجیب
برای خودش طبابت میکند
تا عاشقت شدم
هر چه درد داشتم
به لذت
تبدیل شد
الهی غصه تو قلبت بمیره❤
تنت سالم، دلت هرگز نگیره❤
الهی درد و غم از تو جداشه ❤
الهی صاحب قلبت خداشه❤
الهی هر کجا باشی عزیزم❤
خدا بر صحن قلبت گل بپاشه ❤
زندگی ست دیگر
همیشه که همه رنگ هایش جور نیست
همه سازهایش کوک نیست
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید
حتی با ناکوک ترین نا کوکش
اصلا رنگ ورقص وساز وکوکش
را فراموش کن
حواست باشد به این روزهای که
دیگر بر نمی گردند
به فرصت هایی که مثل باد می ایند
و میروند وهمیشگی نیستند
به این سالها که به سرعت برق گذشتند
به جوانی که رفت
میانسالی که می رود
حواست باشد به کوتاهی زندگی
به زمستان که رفت
بهاری که دارد تمام می شود
کم کم ، ریز ریز
ارام ارام ، نم نمک
زندگی به همین اسانی می گذرد
ابرهای اسمان زندگی گاهی می بارد
گاهی هم صاف است
بدون ابر بدون بارندگی
هر جور که باشی می گذرد
روزها را دریاب
روزگاریادت می دهد
با نا کوک ترین سازش چطور برقصی..
سلام و درود
روز خوش
سلام عمو ظهر آدینتون بخیر
آره
بله
جز واژه ی برگرد مگر می ماند
این ها همه کم لطفی ِ دنیاست عزیز
این شهر مرا با تو نمی خواست عزیز
دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم
با هر کسِ همنام ِ تو درگیر شدم
ای تُف به جهانِ تا ابد غم بودن
ای مرگ بر این ساعتِ بی هم بودن
یادش همه جا هست،خودش نوش ِ شما
ای ننگ بر و مرگ بر آغوش شما
شمشیر بر آن دست که بر گردنش است
لعنت به تنی که در کنار تنش است
دست از شب و روز گریه بردار گلم
با پای خودم می روم این بار گلم
علیرضا آذر
عالی بود
بانوی هنر، هنرنمایی می کرد
من زیستنم قصه ی مردم شده است
یک تو، وسط زندگیم گم شده است
اوضاع خراب است،مراعات کنید
ته مانده ی آب است،مراعات کنید
از خاطره ها شکر گذارم، بروید
مالِ خودتان دار و ندارم، بروید
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند
مردم چه بلاها به سرم آوردند
من از به جهان آمدنم دلگیرم
آماده کنید جوخه را، می میرم
در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز
مرد است که از پا ننشسته ست هنوز
یک مرد که از چشم تو افتاد شکست
مرد است ولی خانه ات آباد، شکست
در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود
لب بر لب و دندان به زبان دوخته بود
بر مسندِ آوار اگر جغد منم
باید که در این فاجعه پرپر بزنم
اما اگر این جغد به جایی برسد
دیوانه اگر به کدخدایی برسد
ته مانده ی یک مرد اگر برگردد
صادق،سگ ولگرد اگر برگردد
معشوق اگر زهر مهیا بکند
داوود نباشد که دری وا بکند
این خاطره ی پیر به هم می ریزد
آرامش تصویر به هم می ریزد
ای روح مرا تا به کجا می بری ام
دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام
می سوزم و می میرم و جان می گیرم
با این همه هر بار زبان می گیرم
در خانه ی من پنجره ها می میرند
بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند
این پنجره تصویر خیالی دارد
در خانه ی من مرگ توالی دارد
در خانه ی من سقف فرو ریختنی ست
آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست
بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام
آتش به دهانِ خانه انداخته ام
بعد از تو خدا خانه نشینم نکند
دستانِ دعا بدتر از اینم نکند
من پای بدی های خودم می مانم
من پای بدی های تو هم می مانم
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند
مردم چه بلاها به سرم آوردند
آواره ی آن چشم ِ سیاهت شده ام
بیچاره ی آن طرز نگاهت شده ام
هر بار مرا می نگری می میرم
از کوچه ی ما می گذری، می میرم
سوسو بزنی، شهر چراغان شده است
چرخی بزنی،آینه بندان شده است
لب باز کنی،آتشی افروخته ای
حرفی بزنی،دهکده را سوخته ای
بد نیست شبی سر به جنونم بزنی
گاهی سَرکی به آسمانم بزنی
من را به گناهِ بی گناهی کشتی
بانوی شکار، اشتباهی کشتی
بانوی شکار،دست کم می گیری
من جان دهم آهسته تو هم می میری
از مرگِ تو جز درد مگر می ماند
ادامه دارد
لیلی بنشین خاطره ها را رو کن
لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست
بعد از من و جان کندن من نوبت توست
لیلی مگذار از دَم ِ خود دود شوم
لیلی مپسند این همه نابود شوم
لیلی بنشین، سینه و سر آوردم
مجنونم و خونابِ جگر آوردم
مجنونم و خون در دهنم می رقصد
دستان جنون در دهنم می رقصد
مجنون تو هستم که فقط گوش کنی
بگذاری ام و باز فراموش کنی
دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
تا اخم کنی دست به خنجر بزند
پلکی بزنی به سیم آخر یزند
تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود
تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود
ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو
دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو
آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست
این شعر ِ پُر از داغ ِ تو آتش زدنی ست
ابیاتِ روانی شده را دور بریز
این دردِ جهانی شده را دور بریز
من را بگذار عشق زمین گیر کند
این زخم سراسیمه مرا پیر کند
این پِچ پِچ ِ ها چیست،رهایم بکنید
مردم خبری نیست،رهایم بکنید
من را بگذارید که پامال شود
بازیچه ی اطفالِ کهنسال شود
من را بگذارید به پایان برسد
شاید لَت و پارَم به خیابان برسد
من را بگذارید بمیرد،به درَک
اصلا برود ایدز بگیرد،به درَک
من شاهدِ نابودی دنیای منم
باید بروم دست به کاری بزنم
حرفت همه جا هست،چه باید بکنم
با این همه بن بست چه باید بکنم
لیلی تو ندیدی که چه با من کردند
مردم چه بلاها به سَرم آوردند
من عشق شدم،مرا نمی فهمیدند
در شهرِ خودم مرا نمی فهمیدند
این دغدغه را تاب نمی آوردند
گاهی همگی مسخره ام می کردند
بعد از تو به دنیای دلم خندیدند
مردم به سراپای دلم خندیدند
در وادیِ من چشم چرانی کردند
در صحن ِ حَرم تکه پرانی کردند
در خانه ی من عشق خدایی می کرد
ادامه دارد
چه جالب
به کوری چشم ستاره هم که باشد
حالم خوبِ خوب است؛ اصلا هم دلم برایت تنگ نشده!
حتی به تو فکر هم نمیکنم...
باران هم تو را دیگر به یاد من نمی آورد؛ مثل همین حالا که میبارد...
لابد حالا داری زیر باران قدم میزنی...
چترت را فراموش نکن!
لباس گرم را هم..."
سهیل ملکی (درخت کاج هنوز شکوفه میدهد)
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید"
پابلو نرودا
سلام و درود به همشهری عزیز و گرامی ام
خواهش می کنم کاری نکردم
انجام وظیف بود
سلام عمو
خیلی لطف کردین سورپرایز قشنگو غافلگیرکننده ای بود دست مریزاد دارین واقعابازم ممنونم
روزهای رفته زندگی را ورق میزنم
چه خاطراتی که زنده نمیشوند
چه روزها که دلم میخواست تا ابد تمام نشود
چه روزها که هر ثانیه اش یک سال گذشت
چه فکرها که ارامم کرد
چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود
چه لبخندهایی که بی اختیار برلبانم نقش بست
چه اشکهایی که بی اراده از چشانم سرازیر شد
چه آدمها که دلم را گرم کردند وچه آدمها که دلم را شکستند
چه چیزها که فکرش را هم نمیکردم وشد
چه آدمها که شناختم و چه آدمها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان
وچه........
وسهم من از این همه , یادش بخیر میشود
کاش ارمغان روزهایی که گذشت
آرامشی باشد از جنس خدا
آرامشی که هیچگاه تمام نشود.....
سلام
بدوووووووووو سوپرایز
سلااااام
الااااااااان میاااااااام چششششم