دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

حیـــــف...




 




چقدر هفتاد ٬ هشتاد سال کم است برای دیدن  

 تمام دنیا

برای بودن با تمام مردم دنیا


چقدر حیف است که من میمیرم و


غواصی در عمق اقیانوس ها را تجربه نمی کنم


میمیرم و حداقل یکبار زمین را از روی کره ماه 


نمی بینم!!


دلم می خواست چند کلیسا ،معبد و مسجد بزرگ 


جهان را می دیدم


و دلم می خواست یکبار هم که شده تا ارتفاعی 


بلند پرواز می کردم


دلم می خواست های من زیاداند٬


بلنداند٫


طولانی اند٫


اما مهم ترین دلم می خواست های من این است 


که:


انسان باشم٬ انسان بمانم و انسان محشور شوم!


چقدر وقت کم است تا وقت دارم باید مهر بورزم ٫


وقت کم است باید خوب باشم


مهربان باشم


و دوست بدارم همهٔ زیبایی ها را!



نظرات 338 + ارسال نظر
بابک چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:35 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

در آتش پروانه پرواز نمی میرد
با بستن لب هرگز آواز نمی میرد

تاوان یقین را دوست بی مرگ نمی گیرد
مشتاق فنا اما با مرگ نمی میرد

#افشین_یداللهی

بابک چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:32 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

چشمهایم به تو شد خیره و اکنون، انگار
دستهایم پر از آهنگِ صدای تو شده ست
پر کن از آینه ،دنیایم را !
قلب من
گوشه ای از تنهایی افتاده ست ...

مینا_کیانی_مهر

بابک چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:32 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی سر رسد از پس کوه

سهراب سپهری

بابک چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:31 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

شده آیا نفهمی که چه مرگت شده است؟
من دقیقا به همین حال دچارم امروز

#علیرضا_آذر

بابک چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:30 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

درودهااااااااا
بس که دلتنگم اگر گریه کنم می‌گویند
قطره‌ای قصد نشان دادنِ دریا دارد!

#فاضل_نظری

سپهر چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:01 ب.ظ http://sepehr288.blogfa.com

هرگز برای عاشق شدن،

منتظرِ باران و بابونه نباش!

گاهی در انتهای خارهای یک کاکتوس،

به غنچه‌ای می رسی که زندگی ات را روشن میکند ...

سپهر چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 02:59 ب.ظ http://sepehr288.blogfa.com

اگر قراره از زندگی لذت ببریم
الان وقتشه
نه فردا
نه ماه دیگه
نه سال دیگه
امروزبایدزیباترین روز زندگیت باشه
ازهمین امروزلذت ببرید
زندگی همین لحظه است....

سپهر چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 02:54 ب.ظ http://sepehr288.blogfa.com

گاهی بارقه ی امید،

با دیدن چیزی یا کسی در دل آدم به وجود میاد که مثل یک نیروی محرکه،


به آدم انرژی میده، قوه ی تحرک میبخشه...


سپاس از حضورتون .. [گل]

خواهش میشه، وظیفست

. بگو با یار بی مهرم که دور از ما چراییی !! چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:34 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. من از کتاب عشق سرمشق می‌نوشتم ؛ سرمشق هایی
. که حالا ، در ابتدای پایان کتاب ، برای نبش قبر اشک هایم
. تیشه شده‌اند . باز هم تکرارِ قصه تجربه کردنِ تجربه‌شده‌ها
. و این همه را نگاه های هرزه تو آفرید . [ناراحت]
.
.. خسرو قیضی ..
................................

. بنال ای دل بنال امشب ، به آوای جدایی !! چهارشنبه 24 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:27 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. می خواهم از صمیم قلبم سلام و از برکه چشمانم
. دوستی‌ام را تقدیمت کنم...
. چشمانم جاده نگاهت را حفظ اند و جای پای تک‌تک
. نگاه هایت در شعرهایم نقش بسته اند
. تو ای فراتر از گل مریم، همرنگ آیینه باش . . [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
...............................

. با من بگو از عشق خود . . از راز ناز قلب خود . . !! سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:09 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. بگذار تا بار دیگر از میان پنجره نگاهت ، غزل شادی را بخوانم
. نگذار از بیم و ناامیدی در میان سراسیمگی و التهاب
. به سرزمین خاطرات کوچ کنم . . [ناراحت]
.
.. خسرو فیضی ..
.....................................

. آن شب که من بودم و تو ماه کجا بود و ستاره ؟!! سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:01 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. من کتاب زندگی را بارها و بارها با خیال تو ورق زده ام
. اما سطر جدایی را در هیچ جای آن نخوانده ام این‌جا
. سرِ خطِ جدایی ، پایان قصه من و توست . پایان خشکیدن
. همه ی دریاهایی که به نگاه تو ختم می‌ شود [تعجب]
.
.. خسرو فیضی ..
............................

بابک سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 08:34 ق.ظ http://babak59.blogfa.com/

شعر هم اگر نگویم

مرا که هیچ گلی

هم‌نامم نیست،

و هیچ خیابانی به نامم

چگونه به یاد خواهی آورد؟

مژگان عباسلو

بابک سه‌شنبه 23 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 08:33 ق.ظ http://babak59.blogfa.com/

درودهاااااااا
آرزوهایت بلند بود

دست های من کوتاه

تو نردبان خواسته بودی

من صندلی بودم

با این همه

فراموشم مکن

وقتی بر صندلی فرسوده ات نشسته ای

و به ماه فکر می کنی.

حافظ موسوی

. شب هجران من کی بسر شود ؟؟!! دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 02:16 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. بمن از آسمانت گوشه ای را بخش
. که من در آسمان تو دلم پرواز می خواهد
. دلم یک آسمان دریا
. و یک دریای آسمانی رنگ می خواهد
. دلم بی رنگ و بی احساس و بی روح است
. دلم نقاشی یک قلب پر احساس می خواهد
. پریدن در هوای باز
. و هم بازی شدن با هر کبوتر یا با باز
. دلم پرواز می خواهد . [گل]
.
.. خسرو فیضی ..
.....................................

. بی تو شب من . شبی بی ستاره است !! دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 02:05 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. به آسمان می‌نگرم و می‌اندیشم به ماه مهربان مهر
. آسمانی نیمه بارانی ، ابرهایی که آفتاب ، حلقه‌ای
. طلایی بر تنشان نشانده است
. و رنگین‌کمانی که بر دور دست این آسمان پرطراوت
. نقاشی شده است.
. من عاشق رنگ های این رنگین‌کمان روِیایی‌ام
. بزیبایی رویای تو ، در شب های من !! [گل]
.
.. خسرو فیضی ..
................................

بابک دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 01:38 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

چشم هایت به من

ایده های عاشقانه می دهند

و من

حاشیه هاشان را

خیال بافی می کنم

بابک دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 01:35 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

در محاصرهٔ چشم هایت

مهمّات دلم ته کشیده است

زیر بمب باران عشق

کشورِ احساس من

تسلیم توست

بابک دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 01:34 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

می پرسند

تو در قلب من چگونه ای

آه ! صحرا صحرا گل

که رایحه اش آسمان را

به باران می برد

باران عشقی

که دنیا را دیوانه می کند

و خدایان را به حیرت می نشاند

و اسم تو

حروف صدا داری ست در من

که تنها

پروانه ها می شنوند

بابک دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:41 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

موهایت
اتشیست
میان آبی دریای بستر
من
غرق نگاه توام
سرد درغربت غروب سایه ها
دستم نمیرسد به شعله
که کشیده است آتش به جان من
این
نقش تو
این
سایه من

باقر بحری

بابک دوشنبه 22 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:39 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

درودهاااااا
خوش به حال آسمان
خورشید پر فروغ
هم نشینی چون ماه دلبری به سان ستاره دیگر چه می خواهد؟!!!


گیتی_صلاحی_نژاد

. بی تو شب من بی ستاره است !! یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 04:12 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. به کدامین نگاه ، نگاه هوس بارت را سپرده‌ای
. به چشم های هوس بازان ؟؟ نکند بر وسعت قلب ات
. افزوده ای که هیچ ابایی از نگاه دگران نداری !! [عصبانی]
.
.. خسرو فیضی ..
................................

. با شمع بگو داستان دل بی قرار من یکشنبه 21 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 04:04 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. دل به که سپرده ای ؟ که آسمان چشم بارانی ام را نمی بینی
. که دل همیشه ابری‌ام را نمی‌بینی؟ با کدامین پا همقدمی
. که پاهای بیقرار برای لحظه‌ای با تو هم قدم بودنم را نمی‌بینی؟ [ناراحت]
.
.. خسرو فیضی ..
...............................

مهران شنبه 20 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:39 ب.ظ http://mehran-kh45.blogfa.com

جـــــــــــان ببــر
آنجــا
کـــهـ دلــــم
بـــرده ای

«مولانا»

. تو آیا هیچ عاشق بوده ای هرگز ؟؟!! شنبه 20 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:57 ب.ظ

. . با درودی مهربانانه
.
. در کوچه پسکوچه‌های قلبم دنبال رهگذری می‌گردم
. تا بی قرارترین قلب دنیا را تقدیمش کنم
. اما از هر کجا که شروع می‌کنم به تو می‌رسم
. و می‌بینم پایان هر شروعی تویی !!
. افسوس که تو خود ، بی قرار شروع دیگرانی [عصبانی]
.
.. خسرو فیضی ..
.................................

. از عشق گفتن آسان است . از من بگو چگونه سوخته ام شنبه 20 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:37 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. تنهایی‌ام را می‌بارم چتر نگاهت را باز می‌کنی
. نگاهم مدت هاست عبورت را بغض کرده
. بیش از این قافیه‌هایم را به زنجیر مکش [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
...................................................

. دنبال اوست دیده شب زنده دار من !! شنبه 20 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 12:33 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. بغض گلویم که شکست الگوی خندیدن را گم کرد لب هایم
. نگذار که دلم جاده‌‌ نفس کشیدنش را گم کند !!
.
.. خسرو فیضی ..
...................................

بابک شنبه 20 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:23 ق.ظ http://babak59.blogfa.com/

تمام

تیر هایم به سنگ خورد

تو وقت گرا

گرفتن

حواسم را پرت میکنی

بابک شنبه 20 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:19 ق.ظ http://babak59.blogfa.com/

درودهاااااااااااااااا
برای من

همیشه اینگونه بوده ای

که برای رسیدن به شب

باید از روز گذشت

و سر راهم

آفتاب را می بینم

و این

رسم تقدیر من با توست

من امّا در روح خود

تو را

دوست خواهم داشت

آنجا که دست هیچ قانونی

به من نمی رسد

بابک جمعه 19 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 04:36 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

شعر من
پرنده ایست که
آشیانه اش
چشم های توست

بابک جمعه 19 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 04:27 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

آسمان، چشم‌های تو بود،

پنجره را باز کردی

و من
پَر

پَر زدم ..
برای دوست داشتنت
پرنده باید بود

سید محمد مرکبیان

بابک جمعه 19 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 04:02 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

عاشق زنی تک تیر انداز

در جبهه دشمن شده ام

ببینمش میمیرم!

نبینمش، میمیرم... .

علیرضا شایگان

. غم دوری تو با من . چه آتش ها کند برپا !! پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:14 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. در صحرای بیکران محبت ، در جست‌وجوی مهر
. تمام سنگ‌ ریزه‌های عشق را یکی یکی روی هم
. چیدم تا کوهی لبریز از عشق را
. در دامنه وسیع صداقتم تقدیمت کنم [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
..................................

. مستانه ره آن بت هشیارزدم من !! پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 02:23 ب.ظ

. . با درودی مهربانانه
.
. نازنین دستت را بمن بده و گوش جان آماده شنیدن کن
. و همراه من بیا تا تو را به شنیدن سرود رود
. و نجوایش با طبیعت و دیدن پروانه های عاشق ببرم [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
...............................

سپهر پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:35 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

و عشق ، تنها عشق
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس.
و عشق ، تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد ،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.

سپهر پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:35 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

وقتی آدم های خوب زندگی مون رو می پیچونیم، این پیچِ زندگی خودمونه که هرز میشه!

سپهر پنج‌شنبه 18 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:33 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

لبخندزدن
کمک میکند
مثبت اندیش باشید
وقتی لبخندمیزنیم
لبخندپیغام میفرستد
که زندگی خوب
پیش میرود
پس بالبخندزدن از
افسردگی،استرس
ونگرانی دور بمانید
لبخندمهمون همیشگی لبتون

بابک چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 07:23 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

بوی عطر فنجان میدهد
هنوز!
این چشمهای قهوه ای تو
برنگرداند کسی این فنجان وارونه را...
عادت کرده ام.

بابک چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 02:40 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

درود بر شما..........
ماییم و هزار درد تازه
ماییم و قنوتِ دست خالی
ماییم و همین اطاق کهنه
با زلزله های احتمالی
بردار هلالِ داس ها را
از هیچ کسی شکایتی نیست
ما تکیه به کوهِ زخم داریم
از هیچ قماش حاجتی نیست

علیرضا آذر

. ازکران تا بیکرانش خالی ازمهتاب چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 01:42 ب.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. اگر برگردی و کودکی‌ام را به من برگردانی قول می‌دهم
. که همبازی‌ات شوم .
. آخرنفس نفس سال ها را پیموده ام و از هر ستاره نشانی‌ات
. را پرسیدم . کسی نشانی از تو نداشت .
. تو در قلب ابرها می‌گریستی و من شکوفه‌ها را با دست های
. خویش باز می‌کنم . . [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
................................

. می بینمش ز دور در هاله ای ز نور چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 01:35 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. برای یک بار هم که شده چشمانت را به من بسپار
. تا دنیا را آن‌گونه که دیدم برایت بسرایم .
. تا کی نگاهت . . .
، نگاه دیگران را میزبانی می کند [عصبانی]
.
.. خسرو فیضی ..
...................................

سپهر چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:47 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

گاهی دلت میخواهد
دنج ترین گوشه دنیا بنشینی و
با خیال راحت دلتنگی هایت را پهن کنی
دوستت دارم ها را فریاد بزنی
برای کسی که قرار نیست
هیچوقت بفهمد که دوستش داری..

سپهر چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:46 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

واقعا به این اعتقاد دارم که هیچ چیز بیهوده
نبست. حتی همین آدمهایی که
به نحوی وارد زندگی ما میشن...

سپهر چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:46 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

شاید بتوان راه بیانش را بست

یا اینکه رگ خون روانش را بست

زخمی که روایتگر دردی باشد

با چسب نمی توان دهانش را بست

# جلیل صفربیگی

مهران سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 06:33 ب.ظ http://mehran-kh45.blogfa.com

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن...حافظ...

بابک سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 04:04 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

درودهاااااااااا
بازی رنگها را دوست ندارم !
سیاه، با خود می بردم به عمق دره های عمیق
به شب های بی مهتاب
به غارهای بی سر و ته ... سبز، گلویم را چنگ می زند
دلم را به درد می آورد ... و بنفش
برای مزاج آرامم کمی تند است !! دلم سفید میخواهد
ناب و خالص و یکدست ...

هستی_دارایی

. که به صدای فرشتگان می خوانی !! سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:48 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. اگر باز هم نگاهت را از من برگیری ، و با نگاه دیگران بسازی
.
. فراموشت می‌کنم چون خسته‌ام ؛ از خودم ، از تو ، از عشق .
.
. از نگاه های هوس آلوده ات برآشنایان تا رهگذران
.
. بخودت احترام بگذار . . یک قطره !!!
.
.. خسرو فیضی ..
.................................

. تو از کدامین دیار آمدی ؟!! سه‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:43 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. اگر باز هم نگاهت را از من برگیری ، و با نگاه دیگران بسازی
.
. فراموشت می‌کنم چون خسته‌ام ؛ از خودم ، از تو ، از عشق .
.
. از نگاه های هوس آلوده ات برآشنایان تا رهگذران
.
. بخودت احترام بگذار . . یک قطره !!!
.
.. خسرو فیضی ..
.........................

مهران دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 11:44 ب.ظ http://mehran-kh45.blogfa.com

سپهر دوشنبه 15 مهر‌ماه سال 1398 ساعت 03:35 ب.ظ http://sepehr288.blogfa.com

همه چیز از فکر آغاز میشود

فکر ما تبدیل به احساس میشود

و احساس در ما موجب

بروز یک رفتار میشود

و این رفتار ما پس از مدت ها

عادت و سپس تبدیل به

شخصیت ما میشود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد