دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن
دلخسته

دلخسته

قصه ی دلتنگی های مـن

تولــــدم مبــــــــــــــــارک




 

یکسال دیگر گذشت.
روزها یکی پس از دیگری، مرا ترک کردند و راهی دیار خاطره شدند.

من موندم و لیستی از آرزوهایی که کی برآورده می شن؟! نمیدونم…هرچه بود خوب، بد، سخت… نمیدونم فقط میدونم که گذشت.

روز هایی که قهقهه زدم از ته دل و لبخند زدم، و شب هایی که اشک ریختم و دلم شکست و فریاد زدم.. روز هایی که دلی بدست اوردم و عشق ورزیدم، و روزهایی که دلی شکستم و … روزهایی که دویدم تا برسم ، و شب هایی که خوابیدم و بیخیال شدم از رسیدن.. روزهایی که فکر کردم دنیا منم و من؛ نیاز به هیچ دست و دامنی نیست و بعد دنیا چرخید؛ گیر چرخ گردون افتادم؛ فهمیدم دنیا گرداننده دارد و دست به دامنش شدم.. روزهایی که دوست داشتن را برای شریک رویاهام زمزمه کردم و عشق فریاد زدم؛ و روزهایی که پشت چشم نازک کردم و نفرت بالا اوردم!!

اما به هر حال این سال هم گذشت… شاید زیباتر از همیشه!

حالا که به عقب برمیگردم… حالا که در دقایق پایانی این سال هستم و به روزهای سپری شده می اندیشم… احساس می کنم که همه چیز خوب بوده… حسرت چیزی را نمی خورم… از چیزی ناراحت نیستم…
آنها که چشمانم را بارانی کردند، بخشیدم… دیگر دلم ابری نیست!

از خزان بی وفایی ها گذشتم… تا همیشه بهاری بمانم!
دستهایی را که قصد آزردنم را داشتند، به گرمی فشردم تا از خزان کینه رها شوم!
به آنها که دوستشان داشتم، گوهر مهرم را نثار کردم تا همیشه غنی بمانم از عشق!
من هر روز کوشیدم، طرحی از لبخندم را به قاب نگاه دیگران هدیه کنم تا سهم کوچکی داشته باشم در شاد بودنشان!

من تمام تلاشم را کردم! نمی دانم چقدر موفق بودم… اما حداقل خوشحالم که برای خوب بودن کوشیدم!

این دفتر را هم می بندم و به صندوقچه ی خاطره ها می سپارم.
دفتر جدیدی پیش رویم آرام آرام باز می شود…
می خواهم دفتر جدیدم را پر کنم از شکوفه های عشق و ترانه های مهر…
چه کسی می داند چند دفتر دیگر در انتظار اوست؟


نظرات 289 + ارسال نظر
. آه . . ای کویر خشک و داغ زیر آتش خورشید !! چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 05:05 ب.ظ

. درودی صمیمانه .
. آه . . من کویرم زیر تابش خورشید می سوزم . گلی در شورزارم
. من نمی روید . و من . . هر روز . هر شب . هر ساعت . .
. در انتظار تو می مانم . برایم از بهار سبز بنویس

hadis چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:53 ب.ظ http://hadiss1992.blogfa.com

آرام باش عزیز من ، آرام باش
حکایت دریاست زندگی
گاهی درخشش آفتاب ، برق و بوی نمک ، ترشح شادمانی
گاهی هم فرو می‌رویم ، چشم‌های مان را می‌بندیم ، همه جا تاریکی است
آرام باش عزیز من
آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم
و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف
که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری ، طالع می شود.

#شمس_لنگرودی

سپهر چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:29 ب.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

بدترین اتفاق در پاییز آن است که کسی برود
رفتن های پاییز با رفتن های دیگر فرق می کند
رفتن های پاییز در سکوت انجام می شوند
رفتن های پاییز شوخی سرشان نمی شود
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود
آدم هایی که در پاییز می روند هرگز بر نمی گردند
حتی اگر برگردند ، دیگر آن آدم سابق نیستند
و این خاصیت پاییز است که همه چیز را تغییر می دهد
کوچه ها را
خیابان ها را
پنجره ها را
خاطره ها را
درخت ها را
و بیشتر از همه ، آدم ها را

# بابک زمانی

سپهر چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:29 ب.ظ http://sepehr288.blogfa.com/

فضای زندگی فرصتی نیست

برای دل بریدن ها!

معجزه ایست برای دل دادن ها.

آرزو می کنم در این روز زیبا

مهر و عشق، محبت

همنشین شما باشد...

سپهر چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:27 ب.ظ http://Sepehr288.blogfa.com

کسی چه می‌داند ؟
شاید همه‌ی آرزوهای ما همین‌طورند ...
شایدم تمام آرزوهایمان جایی منتظرند ،
منتظرند که ما
آنها را از تَهِ دل بخواهیم تا برآورده شوند !

سپهر چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 11:59 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com

انسان از آن چیزی که بسیار
دوست می‌‌دارد خود را جدا می‌سازد
در اوج خواستن نمی‌خواهد
در اوج تمنا نمی‌خواهد
دوست می‌دارد امّا درعین حال
می‌خواهد که متنفر باشد...

سپهر چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 11:57 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com

فضای زندگی فرصتی نیست

برای دل بریدن ها!

معجزه ایست برای دل دادن ها.

آرزو می کنم در این روز زیبا

مهر و عشق، محبت

همنشین شما باشد.

سپهر چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 11:57 ق.ظ http://sepehr288.blogfa.com

تولدتون مبارک بانو




ممنونم سپهر خان محبت کردیددوست من

. شما بعلت غیبت غیر موجه !! جریمه می شوی !! چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:51 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. فصل‌ها را بشمار یک به یک نام ببر بنویس از آفتاب
. در دل تابستان و بگو از پاییز فصل برگ و باران برف
. از راه رسید در شبی طولانی و زمستان آمد...
. راستی اولین فصل چه شد داشت یادم می‌رفت!
. چه بگویم از او؟ می‌نویسم نوروز می‌نویسم میلاد
. هفت سین و عیدی همه در دست بهار
. در دست های من و تو [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
............................

. وقتی که تو رفتی . اشکم شده سیل مرا آب ببرده !!! چهارشنبه 22 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:42 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. وقتی نسیم تنهایی در شب های بارانی‌ام ابر آسمان چشمانم شد
. وقتی مرا با خودم تنها گذاشتی ، منی که تمام آرزو و خواسته‌ام
. وجود تو بود ، ستاره‌ام را با مشعلی از حرف هایت سوزاندم
. کجا بودی شب هایی که نفسم از بغض می‌گرفت ، روزهایی
. که تمام غصه‌ام نبود تو بود [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
............................

donya سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:46 ب.ظ http://www.bloodorange94.blogfa.com












donya سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:45 ب.ظ

سلام تولّدت خیلی مباااااااارک عزیزم

همیشه شاااادباشی وسلامت وخوب

آرزومندآرزوهاتم گلم

تک تک لحظاتت قشنگ

سلام عزیزم
ممنونم گلم از دعای قشنگت

donya سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:43 ب.ظ

برخاستن ازعدم ودرآمدن برسیرت انسانی

باشکوهترین رویداد هستی است

این باشکوهترین برتو مبارک باد

donya سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:42 ب.ظ

زادروزت پرعشق ونورآفرین باد

فداااات ممنووووونم

donya سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:41 ب.ظ http://www.bloodorange94.blogfa.com

تقدیر تقویم انسان های عادی ست

تغییر تدبیر انسان های عالی

زندگیت پر ازتغییرات عالی باد

زادروزت مبارک

donya سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.bloodorange94.blogfa.com

خداوند به تو بال نداد تامهربانترین فرشته اش برروی زمین باقی بماند

تولّدت مباااااارک فرشته ی مهربون

مرسی دنیا جون عزیـــــــــــــزمی

. سهم من از کیک کجاست ؟؟ میخام !!!!! سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 11:15 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. چه بی‌روح و دلمرده در لحظه‌هایم به دنبال خاطرات با تو بودن
. می‌گردم و چه حالی می‌شوم وقتی که خاطراتم به دریای چشمانت
. می‌رسند. همه را چندین بار مرور کرده‌ام . گلچینی از نگاه های
. گیرای تو و شوق کودکانه من . ای کاش خاطراتمان که تنها بهانه
. زندگی ام بود کمی بیشتر بود . شاید آن‌وقت کمی از لحظه های
. نبودنم فاصله می گرفتم .
.
.. خسرو فیضی ..
..............................

. وقتی که تو رفتی انگار نه انگار دلم رفت !! سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 11:01 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. بال های پریدنم اندک زمانی‌ست خمیده گشته و دیگر تاب
. سفرهای رؤیایی دور و دراز را ندارد. قایق خیالم به گل نشسته
. و پاروی آرزوهایم از حرکت بازایستاده . یاری‌ام کن
. پر پرواز می‌خواهم و شوق رهیدن. .
.
.. خسرو فیضی ..
............................

مامیترا سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:44 ق.ظ http://mamitra.blogfa.com/

رفـاقت را جای عشـق در دلـم سپردم تـا بـا یاد دوست

از درد هیچ عشـقی نسوزم

بـه سلامتی هـر چـی رفیـق بـامرام

Baran سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 07:42 ق.ظ http://haftaflakblue.blogsky.com/

خیلی ممنون بابت دو تصویر زیبا و
دوست داشتنیوالبته متن دلنشین

سلامو درود بی کران برشما مادرباران
خیلی ممنونم عزیزم از حضور سبزوگرمابخشت خانومی

Baran سه‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 07:40 ق.ظ http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام بر شما بانوی آبان
با بهترین آرزوهامیلادتون خیلی خیلی مبارک و
خجسته ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤

سلام به روی ماهتون
خیلی ممنونم خانومم تشکرات ویژه ی شادیی

بابک دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 04:36 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

قطره های خون
می چکد از شعرهایم
وقتی با نگاهت
حجامتشان می کنی!

لادن آهور

بابک دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 04:34 ب.ظ http://babak59.blogfa.com/

زادروزتان مبارک دوست من

خیلی ممنونم محبت دارید

. با یاد من باش تا ابد . من تا ابد با یاد تو !! دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:34 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. من هرگز نمی توانم فراموش کنم مخمل صدایت را
. هق‌هق گریه‌هایت را . . باران خنده‌هایت را . . و وقتی رفتی
. جا گذاشتی خاطره هایت و مرا با آرزوهایم تنها گذاشتی
. اینک . من و خاطره ها . . . [قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
..............................

. ترسم که بیایی دگر دیر شده باشد !! دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:19 ب.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. دستهای من قلمی دارد به اندازه تمام دغدغه‌هایم ، به اندازه
. تمام نوشته‌هایم . دست های من اصالت و صداقت دارند . اما
. نهال کوچک دست های من طعم خورشید را نچشیده است
. دستهای من به اندازه تمام نداشتن‌ها خالی‌ست . . [ناراحت]
.
.. خسرو فیضی ..
...............................

. دستم میان دست و آرام گشته ام !! یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:59 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. همچون مرغکی بال‌شکسته یارای پروازم نیست
. نگاه پر از اضطرابم در جست‌وجوی دستی است که مرا یاری
. دهد و چون بالی شود تا با آن پرواز را دوباره بیاموزم ، اما دریغ
. در این عصر قحطی‌زده نه دستی ، نه بالی ، نه یاری‌ست
. گویا مهربانان رخت بربسته‌اند
. آیا بدین جا رسیدن یعنی تنهاشدن ؟؟ [ناراحت]
.
.. خسرو فیضی ..
.............................

. من خواب دیده ام تو هستی کنار من !! یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:51 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. دیشب باران آمد گویی پیامی داشت بوی تو را می‌داد با
. خودم گفتم: او خواهد آمد اما باز هم نیامدی
. من ماندم و چشمانم که در انتهای خیابان تو را
. جست‌وجو می‌کردند و پس از نیافتن تو
. چشمانم چه مظلومانه با باران همگام شد[قلب شکسته]
.
.. خسرو فیضی ..
.................................

محمد شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 08:20 ب.ظ

تولدت مبارک
ازتون دعوت میکنم به منم سر بزنید

محمد شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 02:28 ب.ظ

بهترین دوست یعنی:

کسی که وقتی کنارشی می تونی خودت باشی
کسی که می تونی از هر دری باهاش صحبت کنی
کسی که حتی اگه کار اشتباهی ازت سربزنه بازم دوستت داره
کسی که تاریخ تولدت رو فراموش می کنه و برات هدیه تولد نمی خره!
تو همه ویژگی های بهترین دوست رو داری!

❤میلادت مبارک بهترین!❤

مامیترا شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 12:42 ب.ظ http://mamitra.blogfa.com/

اگه فقط یه انتخاب واسه آرزو کردن داشته باشم

لبخندی رو آرزو میکنم که با وجود تو

روی لبام میشینه




تولدت مبارک


سپاسگزارم دوست عزیزمحبت دارین

محمد شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 11:54 ق.ظ

خاص ترین روز دنیا … روز تولدت
خاص ترین جشن دنیا … جشن تولدت
خاص ترین آدم دنیا … خودت

تولدت مبارک دوست من!
۹۸/۰۸/۱۸

خیلی ممنووونم
چه تاریخ لاکچریی

. تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه ؟ !! شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:55 ق.ظ

. با درودی مهربانانه .
.
. حسی دارم لطیف تر از برگ گل ، شیرین تر از عسل
. زیباتر از روی عشق ، دلنشین‌تر از ترنم زندگی
. روشن تر از سپیدی برف ، زلال تر از آب و آینه
. ناتمامتر از ثانیه‌های ساعت روی دیوار و واقعی تر
. از لحظه‌های حال . . اینک بتو می اندیشم . [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
.............................

. تو آیا خوانده ای با بلبلان آواز آزادی ؟؟!! شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:35 ق.ظ

. با درودی مهربانانه
.
. ببین امشب غزل هایم
. به پایت اشک می‌ ریزد
. و در اندوه احساسم تمنای تو را دارند
. ببین قربانی عشق ات شده
. آن چشم هایی که با یادت
. ز عشق پاک من هر شب
. برای توغزل می خواند و بیدارمی ماند [گل][گل]
.
.. خسرو فیضی ..
.............................

. از خوشحالی می گریم !!! شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 10:32 ق.ظ

. ترانه زندگی تو را که سروده است ؟
. که آغاز و فرجام اش را
. لحظه های جویبار عشق زمزمه می کنند !
. و صدای پایت
. موسیقی بودن تو را
. در ترنم باران های پائیزی
. بر پنجره قلب عاشقم
. ضرب گرفته است !!
. . . خجسته زاد روز زمینی شدنت را . . ای فرشته آسمانی
. تبریک می گویم .
................................
. سلام !!!! ببخشید خیلی آشغانه شد !!!

درود برشما دوست گرامی
خیلی ممنونم جناب محبت دارین کرورکرور

nj شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:59 ق.ظ http://njs.blogsky.com

Your welcome

.thank you

محمد شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:50 ق.ظ

روز تولدت آغاز سفر زیبا و پرهیجان
“دور خورشید در ۳۶۵ روز” است
خیلی مواظب خودت باش و سعی کن بهت خوش بگذره
تولدت مبارک.

تشکرات ویژه

محمد شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:45 ق.ظ

تولدت مبارک

ممنونم

nj شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:35 ق.ظ http://njs.blogsky.com

HBD

Tanks

الی شنبه 18 آبان‌ماه سال 1398 ساعت 01:21 ق.ظ

میلادت معراج دست های من است وقتی عاشقانه تولدت راشکر میگویم
تولدت مبارک بانوی پاییزی

مــــــــــــــــــرسی عزیز دلم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد