-
قرار ما
شنبه 29 مردادماه سال 1390 11:10
قرار ما ایستگاه عشق چند دقیقه مانده به لحظه های سحرگاهی همین کنار پشت همین دیوار حوصله زیر همین پنجره ی روشن دل من منتظر می مانم فراموش نکنی که بیایی! دیر کنی، باز هم منتظر می مانم.... چون قول داده ام ، یادت هست؟؟ اگر نخواستی بیایی، به باران بگو ببار.... ...
-
از تمام دنیا فقط...
پنجشنبه 27 مردادماه سال 1390 10:53
از تمام دنیا ، فقط یک در می خواهم ؛ که حرف هایم را به او بگویم .. تا دیوار بشنود و دیوار موشی داشته باشد و موش گوشی ... ؛ تا حرف هایم را به گوش تو برساند ..
-
تو را آرزو نخواهم کرد
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1390 12:55
تو را آرزو نخواهم کرد، هیچ وقت!.................... تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که................. خودت بیایی،.......................... با دل خود، .................... نه با آرزوی من
-
معجزه
سهشنبه 25 مردادماه سال 1390 12:06
اگر معجزه ای رخ دهد و زمان به عقب برگردد به دنیا قول میدهم چشمانم را تا آخرین روز حیاتم روی هم بگذارم . میدانی چرا ؟ می ترسم دوباره تو را ببینم ، یک لحظه غفلت کنم و یک عمر گرفتارت شوم....................
-
فرمان بارش
دوشنبه 24 مردادماه سال 1390 13:16
می نشینی روبرویم ماه حسادت می کند فرمان بارش می دهد به ابر بی خبر از آنکه به هم نزدیکتر می شویم ما به هنگام باران در زیر یک چتر
-
باران چشم تو
یکشنبه 23 مردادماه سال 1390 11:19
در میان این همه ستاره باران تنها آتش باران چشم تو مرا گرفت. دلم لرزید؛ ساعت متوقف شد، و هوا بوی یاس و قاصدک گرفت
-
از نبودنت
شنبه 22 مردادماه سال 1390 12:30
گاهی آنقدر دلم پر میشود که حتی زمزمه ی نامت بغض همیشگی ام را میشکند گاهی دلم آنقدر پر میشود که خاطرات تورا در آغوش می گیرم و چشمانم هی خیس میشوند... از نبودنت
-
لحظه ای...
جمعه 21 مردادماه سال 1390 14:18
لحظه ای را گر تو باشی پیش من لحظه لحظه با تو گویم لحظه ای دیگر برو!
-
چند لحظه با تو
پنجشنبه 20 مردادماه سال 1390 14:13
گوشی تلفن را برمیدارم عطر بوسههایت در اتاق میپیچد قلبم کنار نفسهایت خیال تپیدن میگیرد چند لحظه... گوشم شنیدن بوق ممتد را طاقت ندارد دستم تو را با چند رقم جستجو میکند صدایم را در مشت میگیرم مبادا بلرزد مرد خستهای پاسخ میدهد: عزیزم اشتباه گرفتهای...
-
دیگر نمیتوانم...
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1390 13:25
دیگر نمیتوانم متن های طولانی را تا آخرش بخوانم تقصیر خودت بود آمدی رفتی ... به هر چه کوتاه عادتم دادی ...
-
هرس می کنم
سهشنبه 18 مردادماه سال 1390 10:42
هرس می کنم پیچک نگاهت را از شاخه های مزاحم خشک و آلــــــــوده قظع خواهـم کرد مژه ای را که نگاهت را بر من خواب کنــد...
-
نشانی از تو ندارم
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 23:23
نشانی از تو ندارم اما نشانی ام را برای تو می نویسم درعصرهای انتظار به حوالی بی کسی قدم بگذار خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو کلبه ی غریبی ام را پیدا کن کنار بید مجنون خزان زده و کنارمرداب آرزوهای رنگی ام درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو حریر غمش را کنار بزن مرا می یابی
-
بی سرنوشت
یکشنبه 16 مردادماه سال 1390 10:23
کلاف زندگی ام که گم شد در جایی نامعلوم کسی پیدایش کرد و به جایی دور برد نمی دانم چگونه می بافدش که مرا این جا بی سرنوشت می نامند !
-
جای خالی تو
شنبه 15 مردادماه سال 1390 11:53
چشمانــــم را دیگـــر باز نمی کنم دیدن این همه جای خالی " تـــــو" عاقبت مـــرا ... یا می کشد یا کـــــور می کنـــد ...
-
چرا زنده ام هنوز؟
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 13:53
حالا که رفته ای ساعتها به این می اندیشم که چرا زنده ام هنوز؟ مگر نگفته بودم که بی تو میمیرم؟ خدا یادش رفته است مرا بکشد یا تو قرار است برگردی
-
افسوس
چهارشنبه 12 مردادماه سال 1390 13:28
هیچ کس کسی را که می خواهد پیدا نمی کند ما انسان ها یا دیر به هم می رسیم یا آنقدر زود که نمی فهمیم...!
-
لعنت
سهشنبه 11 مردادماه سال 1390 11:44
شب است تو نیستی و من می ترسم در انتظار توام لعنت بر هر صدایی که صدای پای تو نباشد.
-
ماه رمضان ماه خیر و برکت مبارک و پر بار باد
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 20:21
خداوندا در این لحظاتِ پایانیِِ ِماه شعبان دل من و عزیزانم ودوستانم را چنان در جویبار زلال رحمتت شستشو دِه که...!هر کجا تردیدی هست : ایمان هر کجا زخمی هست : مرحم هر کجا نومیدی هست : امید و هر کجا نفرتی هست ،عشق ِبه خدا جای ِ آن را فرا گیرد،تا به مهمانی ِ خدا برویم التماس دعا
-
تولدت مبارک
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 20:11
روز تولدت شد و نیستم اما کنار تو کاشکی می شد که جونمو هدیه بدم برای تو درسته ما نمیتونیم این روز و پیش هم باشیم بیا بهش تو رویامون رنگ حقیقت بپاشیم میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم از لحظه لحظه های جشن تو خیالم عکس بگیرم من باشم و تو باشی و فرشته های آسمون چراغونی جشنمون، ستاره های کهکشون به جای شمع میخوام برات...
-
سراب
دوشنبه 10 مردادماه سال 1390 12:22
حکایت آن تشنه را شنیده ای که در بیابان، راه گم کرده بود و در دور دست گویی آبی روان می دید، اما هر چه پیشتر می رفت،نمی یافتش؟ قصه ی عشق امروز،همان آب روان در دور دستهاست و ما نیز همان گم کرده راه در بیابان، که تشنه ی جرعه ایم تا کویر کاممان را سیراب سازیم! چه پندار بیهوده ایست سیراب شدن از سراب!؟
-
کشتی قلب
یکشنبه 9 مردادماه سال 1390 16:10
چه بسیارند غمهای عالم زمانی که کشتی قلبت به گل نشسته است. زمانیکه ناخدای آسمان تورا در دریایی پر از امواج بیرحم و ویرانگر به حال خود گذارده است. و چه بسیارند رفیقان نیمه راه چون تخته پاره هایی بر آب...
-
چیزی نیست...
شنبه 8 مردادماه سال 1390 16:27
هیچ چیزی نیست! اشک گاهی بازی اش می گیرد ویک دفعه می ریزد.
-
نبودنت وزن دارد...
شنبه 8 مردادماه سال 1390 12:26
قوانین علم را به هم زده ای نبودنت وزن دارد... تهی اما سنگین!
-
آرزو های به گور برده ...
پنجشنبه 6 مردادماه سال 1390 14:03
دوست داشتم تو را به اندازه دوست داشتنم در آغوش بگیرم ... اما ، چقدر فاصله دارم از تو انقدر که فقط لبخند های تو را می بینم و تو مرا هیچ ....
-
چه کسی گفته فاصله سردی می آورد
چهارشنبه 5 مردادماه سال 1390 19:14
آن شب در پیچ و تاب خیابون های شهر؛ زلالی نی نی چشمانت دیدنی بود دلم تنگ شده برای آن ماشین و آن خیابون ِ تاریک وآن ... چه کسی گفته فاصله سردی می آورد ؟!
-
ای کاش ...
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 03:07
مهم نیست که اکنون دلت به هوای کس دیگر می تپد مهم آن است که من برای همیشه تنهایم آن هم فقط به خاطر تو ای کاش می فهمیدی
-
قالی زندگی
دوشنبه 3 مردادماه سال 1390 11:51
زندگی بافتن یک قالی ست , نه همان نقش و نگاری که خودت می خواهی. نقشه را اوست اوست که تعیین کرده , تو در این بین فقط می بافی ! نقشه را خوب ببین , نکند آخر کار قالی زندگیت را نخرند!!!!!!!!
-
نقطه پایان
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 11:58
آرامشم را سکوتم را دریای دلم را برهم نزنید نقطه ی پایانیم اینجا نیست
-
قطار رفته ...
شنبه 1 مردادماه سال 1390 16:30
قطار می رود …. تو می روی ….. تمام ایستگاه می رود ………… و من چقدر ساده ام که سالهای سال ، در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام!!!
-
احساسم را دنبال میکنم،
جمعه 31 تیرماه سال 1390 19:01
امروز احساسم را دنبال میکنم، حسی که گاه مرا از کوچه های بیراه عبور میدهد گمان میبرم چندیست به من خیانت میکند